
گفتگو با جعفر پناهی درباره سینمای زیر زمینی
چهار سال از ساخت «آفسايد» ميگذرد. با اين وجود جعفر پناهي هنوز موفق به ساخت فيلم ديگري نشده است. حتي زماني كه فيلمنامهاي درباره دفاع مقدس انتخاب كرد و محمدرضا شرفالدين هم تهيهكنندگياش را برعهده گرفت، نتوانست از معاونت سينمايي پروانه ساخت بگيرد.
پناهي در طول دوران فيلمسازياش هيچگاه تحت حمايت مسوولان دولتي نبوده و در هيچ دورهاي آنان روي خوش به او و آثارش نشان ندادهاند اما همچنان به ساخت فيلمهايش در ايران اصرار دارد و قاطعانه اعلام ميكند با وجود تمامي مخالفتها و محدوديتها فيلمهايش را در ايران كارگرداني خواهد كرد.
در روزهاي اخير بعضي خبرگزاريها اعلام كردهاند قبادي ممكن است ديگر به ايران برنگردد و در خارج از كشور به فعاليت خود ادامه دهد، چقدر با اين موضوعگيري ايشان موافق هستيد؟
بعيد ميدانم چنين حرفي را بهمن قبادي زده باشد. قبل از اينكه آقاي قبادي از ايران بروند از امير نادري، محسن مخملباف و حتي سهراب شهيد ثالث كه فيلمهايشان را قبل از انقلاب ميساختند براي او مثال آوردم و تاكيد كردم بايد در ايران بماند و در همين كشور فيلم بسازد چون سينماي ايران به اين فيلمسازان نياز دارد و شرايط اجتماعي ما ميطلبد كه آنها در كشور خود فيلمهايشان را كارگرداني كنند.
با اين حال فكر ميكنم سياست كلي اين است كه عرصه را آنقدر براي فيلمسازان تنگ كنند كه آنها راهي جز اين نداشته باشند و از ايران بروند. سياستهاي فعلي، انسان را ياد دوران مك كارتي مياندازد كه هيچ فيلمسازي حق كار نداشت و ناچار به ترك مملكت خود ميشد.
اما تجربيات تاريخي به ما ميآموزد كه بايد در ايران بمانيم و كار كنيم. در فرانسه با مخملباف و در آمريكا با امير نادري دراين رابطه صحبت كردم. به اعتقاد من اشتباه بزرگي است اگر بهمن قبادي كار آنها را تكرار كند. با رفتن ما شرايط بهتر نخواهد شد و حتي كاركردن براي فيلمسازان ديگر سختتر ميشود. مقاومت و كاركردن ما در اين شرايط به فيلمسازان ديگر روحيه ميدهد و آنها را اميدوار ميكند.
به اعتقاد شما فيلمهايي كه به جشنواره كن راه پيدا ميكنند واجد چه ويژگيهايي هستند كه از سوي هياتانتخاب براي حضور در اين جشنواره پذيرفته ميشوند. با بحثي كه برخي افراد اين روزها درباره توجه جشنواره كن به سينماي شهري ايران مطرح ميكنند، موافقيد؟
در جشنوارهاي مانند كن تنها ارزشهاي فيلم مطرح است. اگر فيلمي داراي ارزشهاي هنري نباشد چه فضاي آن شهري و چه روستايي باشد در اين جشنواره به نمايش درنخواهد آمد.
زماني كه فيلمهاي آقاي كيارستمي كه در خارج از شهر ساخته شده بودند در اين جشنواره به نمايش درميآمد، عدهاي اين موضوع را مطرح ميكردند كه چرا به فيلمهاي روستايي اهميت ميدهند. حالا هم كه فيلمي شهري به نمايندگي از ايران به اين جشنواره راه پيدا كرده، اين مساله را مطرح ميكنند كه به دليل توجه به فضاي شهري ايران، اين فيلم به جشنواره راه پيدا كرده است.
اين مشكل ماست كه توطئهاي را پشت هر موضوعي ميبينيم. در رفتار ما تضادي وجود دارد كه از همان مشكل داييجان ناپلئوني ما سرچشمه ميگيرد.
فكر ميكنيد، چرا هيچ يك از فيلمهاي ايراني كه با مجوز معاونت سينمايي و حمايت فارابي ساخته شدند به جشنواره كن راه پيدا نكردند؟
فارابي در چند سال اخير كمتر فيلم خوبي توليد كرده و نقش هدايت و تاثيرگذاري از نظر هنري در سينماي كشور ندارد. اين بنياد در حال حاضر همچون معاونت سينمايي وزارت ارشاد تبديل به يك ارگان كاملا تبليغاتي شده كه نميتواند از موضع بالا از سينماي ايران حمايت كند.
كار اين بنياد به جايي كشيده كه توليدات آن فاقد هرگونه ارزش هنري و سينمايي است. سرمايههاي بسياري را هدر ميدهند درحاليكه حتي مسوولان اين نهاد رغبت نميكنند، فيلمهاي توليدي خود را ببينند.
پس طبيعي است كه مردم دنيا هم تحمل تماشاي اين فيلمها را نداشته باشند اما با تمامي اين مشكلات چه فارابي از فيلمي حمايت كند، چه نكند و چه در جشنوارهاي مانند كن به نمايش گذاشته شود و چه نشود، فيلمهاي ارزشمند راه خود را پيدا خواهند كرد و ديده ميشوند.
هرچقدر سانسور و بازدارندگي آن و عملكرد بنياد فارابي و معاونت سينمايي تاثيرگذاري داشته باشد و جلو اكران فيلمها گرفته شود باز هم فيلمهاي با ارزش جايگاه خود را پيدا خواهند كرد. در طول تاريخ سينماي ايران، فيلمهاي تاثيرگذار سينماي خودجوش وابسته به حمايتهاي دولتي نبوده و با محوريت كارگردانان خود جريانهايي را به وجود آوردهاند.
يعني معتقديد سانسور و بايگاني شدن فيلمها نميتواند در كار فيلمسازان خلل جدي وارد كند و آنها را از ساخت فيلمدلخواهشان بازدارد؟
دقيقا. حدود يك سال پيش زماني كه سانسور و مميزي شكل كامل خود را در كشور پيدا كرد، بحثي را درباره سينماي زيرزميني مطرح كردم كه در مطبوعات هم انعكاس پيدا كرد.
معتقدم در چنين شرايطي كه سانسور اجازه كار به سينماگران نميدهد، آنها راهي براي بيان حرفهايشان پيدا ميكنند. همان زمان پيشبيني كردم كه اين نوع سينما ظهور پيدا ميكند چون در اين شرايط سينماي متفاوت راهي جز اين نخواهد داشت.
فكر ميكنم تا اين اندازه سانسور و مميزي در تاريخ ايران سابقه نداشته پس كاملا طبيعي است افرادي كه نيروي بالقوه دارند و از سوي هيچ نهادي حمايت نميشوند به اين نوع سينما روي بياورند. سينماي خودجوش در فضايي محدود شكل ميگيرد و در حقيقت در گريزها اين فيلمها ساخته ميشوند.
در فيلمهاي زيرزميني مضمون مطرح است و شكل خلاقانه استفاده از محدوديتها مورد توجه قرار ميگيرد و فيلمساز با تمامي مشكلات ارزشهاي خود و اثرش را به تصوير ميكشد چون راهي جز اين براي او وجود ندارد.
در آيندهاي نزديك و تا يك سال آينده فيلمهاي بسياري را شاهد خواهيم بود كه تاثير زيادي روي سينماي ايران خواهند گذاشت و افرادي كه از سينماي دولتي حمايت ميكنند، خواهند ديد، حمايتهايشان تا چه اندازه تاثير منفي روي سينماي ايران داشته است.
سينماي خودجوش ايران با محوريت كارگردانانش از تمامي اين محدوديتها استفاده كرده و با پيشگرفتن راههاي خلاقانه به سوي موفقيت پيش ميرود.