bato-adv
کد خبر: ۲۰۴۸۳۹
گزارشی از ممیزی کتاب

کتاب‌هایی که سانسور را دور می‌زنند

شرایط نامناسب نشر و وضعیت ممیزی کتاب موجب شده‌ بعضی شاعران و نویسندگان و مترجمان عطای انتشار رسمی کتاب‌شان را به لقای آن ببخشند.

تاریخ انتشار: ۱۵:۵۸ - ۱۰ شهريور ۱۳۹۳
شرایط نامناسب نشر و وضعیت ممیزی کتاب موجب شده‌ بعضی شاعران و نویسندگان و مترجمان عطای انتشار رسمی کتاب‌شان را به لقای آن ببخشند.

این افراد ترجیح داده‌اند یا مجبور شده‌اند آثارشان را در فضای مجازی یا کشورهای خارجی منتشر کنند و یا آن‌ها را روی کاغذ، ولی به صورت غیررسمی و بدون مجوز و اصطلاحاً به صورت زیرزمینی به چاپ برسانند.

یونس تراکمه یکی از این نویسنده‌هایی است که معتقد است انتشار کتاب در کشورهای فارسی‌زبان همجوار، مثل افغانستان، راهی است برای مبارزه با ممیزی: «یکی از راه‌های مبارزه با سانسور در ایران انتشار کتاب در افغانستان است. ناشران رسمی افغانستان ممیزی ندارند، کتاب‌های‌شان هم بالأخره از ایران سر درمی‌آورد.»

او تأکید می‌کند: «کتابم را برای کسب مجوز به وزارت ارشاد نمی‌دهم چون اوضاع را می‌دانم. فکر می‌کنم ضرورتی ندارد کتابم را بدهم، بعد بروم چانه بزنم. معتقدم نباید به سانسور تن داد. یکی از راه‌هایی که ما داریم چاپ کتاب در افغانستان است. چاپ کتاب با تیراژ کم و به صورت ریسوگراف هم یکی از راهکارهاست و عملی است. وقتی اثری در افغانستان منتشر شود، هم فروش جهانی دارد و هم این‌که بالأخره کتاب در کشوری که زبانش فارسی است، به شکل رسمی و حرفه‌یی چاپ شده است.»

وقتی قانون زیر پا گذاشته می‌شود...

محمدرضا رستم‌بگلو هم شاعری است که آثارش را به صورت غیررسمی و در فضای مجازی منتشر می‌کند. او درباره علت روی آوردنش به انتشار غیررسمی شعر می‌گوید: «متأسفانه سانسور براساس مسائل عقیدتی و ایدئولوژیکی و برمبنای مسائل غیرکارشناسی انجام می‌شود. وقتی در کاری که دغدغه فرمالیستی دارد، حذف غیرکارشناسی رخ می‌دهد، ظاهرا سطری حذف می‌شود، اما در باطن تمام ارکان فرمی به هم می‌ریزد. جالب است کتاب من به خاطر شعرهایی رد شد که همان شعرها در کتابی دیگر با عنوان بهترین غزل‌ها یا بهترین عاشقانه‌ها، بدون سانسور چاپ شدند چون کسی که آن کتاب را ارائه کرد، فردی بود از حوزه هنری با موقعیت ارتباطی دیگر.»

انتخاب نکرده‌ام

محمد زارعی، نویسنده جوانی که آثارش را در فضای مجازی منتشر می‌کند، درباره دلیل انتخاب این روش برای ارائه کارهایش می‌گوید: «من تا به حال دست به انتخاب نزده‌ام و انتشار نوشته‌هایم در فضای مجازی ناگزیر اتفاق افتاده است. کار من به این ترتیب بوده که نوشته‌ای را در وبلاگم گذاشته‌ام، بعد در جاهای مختلف منتشر شده و از سایتی تماس گرفته‌اند و اجازه گرفته‌اند کارم را منتشر کنند. افراد دیگری هم بوده‌اند که همین اتفاق برای‌شان افتاده است؛ کسانی که یا کتاب‌شان مجوز نگرفته یا آن‌قدر برای گرفتن مجوز معطل شده‌اند که بی‌خیال شده‌اند. شاید هم خیلی‌ها مثل من فقط می‌خواسته‌اند اول آشنایان اثرشان را بخوانند، اما بعد کارشان در همین فضا منتشر شده است.»

او یک بار برای انتشار قانونی آثارش اقدام کرده است: «سال 87 برای انتشار کتابم اقدام کردم. اثرم پنج سال در وزارت ارشاد ماند. ایرادهای مختلفی گرفتند، گفتند دو داستانت را حذف کن و... من با همه اصلاحات کنار آمدم، اما با وجود این اصلاحات نمی‌دانم در نهایت چه شد که این کتاب هیچ وقت به چاپ نرسید. البته همه داستان‌های این کتاب در فضای مجازی منتشر شده است.»

آسیب‌های یک آشفته‌بازار

راهی که این افراد به صورت تحمیلی یا انتخابی در پیش گرفته‌اند، چندان بی‌دردسر و ساده نیست. یونس تراکمه درباره هزینه‌هایی که انتشار غیرقانونی کتاب برای نویسنده به همراه دارد، می‌گوید: «هزینه‌هایش را مسؤولان تعیین می‌کنند و بستگی دارد به این‌که کار چقدر از نظر آن‌ها مسأله‌دار باشد و بتوانند نادیده‌اش بگیرند یا نه. ممکن است فردی هم خل و چل باشد و پیه عواقب احتمالاً سنگین را هم به تن بمالد. به هر حال امکان سوءاستفاده هم هست. هر آشفته‌بازاری یک‌سری آسیب به همراه دارد. چاپ کتاب در افغانستان هم هرچند قانونی است، ممکن است هزینه‌ داشته باشد.»

عقوبتِ شدید به خاطرِ خوب نوشتن

محمد زارعی هم که هنوز هیچ‌کدام از داستان‌هایش را به صورت افست منتشر نکرده، درباره عواقب فعالیت ادبی در فضای غیررسمی می‌گوید: «به طور کلی بیش‌تر فعالیت‌ها در زمینه ادبیات هزینه کردن است، چون حداقل باید ساعت‌های کاری بسیاری پشت میز صرف کنید و بنویسید بدون اینکه بهره خاصی ببرید. کتاب چاپ کردن هم هزینه‌های نویسندگی را جبران نمی‌کند. انتشار اثر در فضای مجازی به مراتب سخت‌تر است. سایت‌های ادبی معمولا حمایت مالی خاصی دریافت نمی‌کنند و کم پیش می‌آید مبلغی به نویسنده بپردازند. قسمت تراژیک ماجرا این است که اگر داستان شما آنقدر خوب و بحث‌برانگیز باشد که مشهور شود، اتفاقا سابقه بدی برای شما خواهد شد و اگر قرار باشد بعدا وارد حیطه چاپ و نشر معمولی شوید، می‌تواند دستاویزی باشد برای اینکه اذیت‌تان کنند. پس هرچه داستان بهتری بنویسی، ممکن است عقوبت سخت‌تری در انتظارت باشد.»

هنر زیرزمینی معتبرتر از هنرهای مجاز؟

گذشته از عواقب و تأثیراتی که انتشار غیررسمی کتاب بر سرنوشت شخصی و حرفه‌یی نویسندگان دارد، پرسش قابل تأمل این است که این موضوع چه آثاری بر سرنوشت جریان ادبیات فارسی خواهد داشت. محمدرضا رستم‌بگلو درباره تأثیر انتشار زیرزمینی کتاب بر جریان ادبیات می‌گوید: «در دوره‌ای کتاب‌های جلال آل‌احمد و صمد بهرنگی بهترین کتاب‌ها بود، اما همان‌ها دستی تکثیر می‌شد. کتاب‌های‌شان را منگنه می‌کردند و اسم‌شان را با ماژیک و خودکار رویش می‌نوشتند. من مطمئنم هنر زیرزمینی که از سال 60 به این سو باقی مانده، معتبرتر از هنرهای مجاز خواهد بود. اما متأسفانه با فاصله افتادن بین سرودن اثر تا کشف آن، فقط عقب‌ماندگی ما بیش‌تر می‌شود. ما همیشه امکان بهتر بودن داریم، اما به خاطر کج‌سلیقگی عده معدودی سر جای اول هستیم.»

قاچاقی کتاب چاپ کردن ارزش نیست

یونس تراکمه هم فکر می‌کند انتشار رسمی و غیررسمی کتاب در ماندگاری اثر تأثیری ندارد: «کار که اصیل باشد، می‌ماند. صرف غیرمجاز بودن یک اثر دلیل مهم بودن آن نیست. اگر کار درست و حسابی و اثر شاخصی باشد، مخاطبانش را پیدا می‌کند و جایگاه خود را می‌یابد، اگرچه نه به‌سرعت.»

او هشدار می‌دهد که سانسور شدن و گیر کردن یک کتاب در چرخه سانسور وزارت ارشاد، لزوماً به معنای ارزشمند بودن آن نیست: «صرفاً قاچاقی کتاب چاپ کردن ایجاد ارزش نمی‌کند. قاضی زمانه خیلی بی‌رحم‌تر از این‌هاست. کلاه سرش نمی‌رود. شما بررسی بکنید ببینید در هر دهه مثلاً چند صد نفر شعر گفتند و داستان نوشتند، حتا ممکن است در برهه‌ای به نحوی مطرح هم شده باشند، اما کدام‌شان مانده‌اند و شاملو شده‌اند، گلشیری شده‌اند، چوبک یا ساعدی شده‌اند؟ پشت سر هر کدام از این چهره‌ها کلی سیاهی لشکر زمین افتاده است. یک نکته مهم این است که ژست سیاسی نگیریم و مظلوم‌نمایی نکنیم و فکر نکنیم هر کتابی در ارشاد رد شده شاهکار بوده است. هر ناشری 50 یا 100 کتاب پشت سد سانسور دارد. فکر نکنیم اگر این کتاب‌ها دربیاید، چه غوغایی به پا می‌شود. ارزش‌ها جای دیگری است. مخاطب و زمانه تعیین می‌کنند کدام کار باارزش و کدام بی‌ارزش است. فاجعه این‌جاست که یک سانسورچی بی‌سواد یا پرت از موضوع می‌خواهد روی آثار خلاقه ارزش‌گذاری کند. زمانه است که تعیین می‌کند کاری چقدر ماندگار و باارزش است. سانسورچی‌ها می‌خواهند مبنای قضاوت‌ها و ارزش‌گذاری آثار خلاقه را عوض ‌کنند. به معیارها و مسائلی اولویت می‌دهند که اصلاً در روند خلاقیت مطرح نیست. با سانسور ملاک‌ها و معیارهای واقعی عقب می‌روند و معیارهای کاذب دغدغه می‌شوند؛ معیارهایی که رکود ایجاد می‌کند و خلاقیت را از بین می‌برد.»

ادبیات با کتاب رسمیت پیدا می‌کند

با وجود همه این مسائل، آن‌چه تقریبا بیش‌تر اهل ادبیات با آن موافق‌اند این است که ادبیات زمانی جنبه رسمی پیدا می‌کند که در قالب کتاب و به شکل رسمی منتشر شود و هنوز هیچ‌کدام از راه‌هایی فرعی نتوانسته‌اند اعتباری را که جریان اصلی انتشار کتاب دارد، کسب کنند. محمد زارعی اظهار می‌کند: «فضای رسمی قرار است به «نویسنده» رسمیت بدهد و از زمانی که کتاب چاپ می‌شود، فرد را به عنوان «نویسنده» می‌شناسیم. ادبیات با کتاب رسمیت پیدا می‌کند.»

او درباره انتشار اثر ادبی در فضای مجازی می‌گوید: «فکر نمی‌کنم این اتفاق به این زودی رخ دهد که مردم فایل پی‌دی‌اف را به جای کتاب جایگزین کنند. متأسفانه در نگاه مخاطب، جدیت ادبیات داستانی در فضای مجازی کم‌تر است. ناخودآگاه فکر می‌کنیم فضای مجازی جایی است برای تمرین و چاپ جایی است که نتیجه تمرین ما منتشر می‌شود. با این حال وقتی مخاطب داستانی را در فضای مجازی می‌خواند، انگار قرار است یک داستان جسورتر، تجربی‌تر و متهورانه‌تر بخواند. فکر می‌کنم به‌زودی موج انتشار داستان‌ها در فضای مجازی به ادبیات ما سمت و سوی جدیدی بدهد. یعنی نویسندگان بعدی بخواهند از امکانات این فضا استفاده کنند. یکی از امکانات این است که در فضای مجازی می‌توانید با کلیک کردن روی یک کلیدواژه، به صفحه‌های دیگری بروید. قابلیت دیگر این است که داستان در فضای مجازی می‌تواند از امکانات جدیدی مثل لینک، تصویر، صدا و موسیقی استفاده کند. من از این امکانات در داستان جدیدم استفاده کرده‌ام؛ داستانی که مخصوص فضای مجازی نوشته شده و نمی‌تواند روی کاغذ چاپ شود. این واقعیت تلخ که نویسنده‌ها برای چاپ آثارشان با سدی روبه‌رو شده‌اند، می‌تواند در آینده به خلاقیت‌هایی منجر شود.»

زارعی معتقد است انتشار رسمی و غیررسمی کتاب مطمئنا فرق دارد: «ترجیح اکثر آدم‌ها این است که اثرشان چاپ بشود، چون چاپ کتاب به نویسنده رسمیت می‌دهد. اگر کسی 50 داستان و رمان هم بنویسد، اما کتابش چاپ نشده باشد، در جامعه ایران به نظر نمی‌رسد که نویسنده است. با این حال من از انتشار کارهایم در فضای مجازی ناراضی نیستم، چون فکر می‌کنم داستانم مخاطبش را پیدا کرده است، ‌هرچند دلیل اصلی این اتفاق یک جور اجبار بوده است، چون چاره دیگری برای انتشار نداشته‌ام.

شرح پشیمانی

در راه انتشار رسمی کتاب علاوه بر ممیزی، موانع بسیار دیگری هم وجود دارد؛ مشکلاتی که ممکن است شاعران و نویسندگان را بیش‌تر به حضور در فضای غیررسمی ترغیب کند. محمدرضا رستم‌بگلو اخیرا کتابی را به شکل رسمی منتشر کرده،‌ اما از انتشار این کتاب ناراضی است: «یک کتاب با عنوان «اتاق کنار باران» چاپ کردم. خیلی هم پشیمانم.»

او در شرح این پشیمانی می‌گوید: «کسانی که کتاب‌شان بالای یکی – دو بار چاپ می‌شود، اثرشان درواقع در 200 یا 300 نسخه منتشر می‌شود، نه 1100 نسخه که در کتاب‌ها درج می‌شود. موقع انتشار کتابم به من هم چنین پیشنهادی شد. گفتم من از این کار‌ها نمی‌کنم. بعد از چاپ، ناشر می‌گفت هنوز 1100 نسخه کتاب فروخته نشده، در حالی‌که خود من 2500 نسخه از آن را در نمایشگاه کتاب امضا کرده بودم. به خاطر این مسائل از انتشار کتابم پشیمانم. خیلی هم سانسور شده، اما خیالم راحت است که قبلا آن‌ را زیرزمینی چاپ کرده‌ام. من به ذات هنر وفادارم. هرگز شعری را چاپ نمی‌کنم که قبلا به صورت زیرزمینی منتشر نشده باشد!»

با همه این مسائل این شاعر هم مانند اکثر نویسندگان و شاعران همچنان تمایل دارد کارهایش را رسمی و قانونی هم چاپ کند: «برای این‌که کتابم در فیپا باشد. وقتی آثارم رسمی منتشر نشود، کسی که در خارج از کشور درباره ادبیات فارسی کار می‌کند، اگر سِرچ (جست‌وجوی اینترنتی) کند به من نمی‌رسد. من برای انتشار رسمی همه کارهایی که زیرزمینی چاپ کرده‌ام، اقدام می‌کنم، ولی سعی می‌کنم شعرهایم کم‌تر آسیب ببینند و شعرهایی را برای انتشار بدهم که کم‌ترین حذف به آن‌ها وارد شود. البته من هشت سال کتاب چاپ نکردم. در دولت یازدهم برای چاپ کتاب اقدام کرده‌ام و می‌کنم. چاپ نکردن کتاب بهترین واکنش یک هنرمند به موقعیت سیاسی است.»

او درباره انگیزه‌اش از انتشار کتاب ادامه می‌دهد: «من باید نان بخورم یا نه؟ حرفه‌یی یعنی کسی که از کارش نان بخورد و این برای ما ممکن نیست چون یک عده آدم جعلی روی کارند. روی حداقل درآمدش حساب می‌کنم. بابت چاپ همین 1100 نسخه، یک میلیون تومان پول گرفته‌ام. اگر ارشاد بارکد، تعداد فروش و... را کنترل می‌کرد، چهار - پنج میلیون درآورده بودم.»
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین