سیدعبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت:
آقای علیاکبر جوانفکر روز شنبه سرمقالهای در روزنامه ایران نوشتند با عنوان: «بت بزرگ»
آقای علیاکبر جوانفکر روز شنبه سرمقالهای در روزنامه ایران نوشتند با عنوان: «بت بزرگ» درباره مراسمی که به مناسبت نهم دیماه حامیان آقای احمدینژاد در ساختمان قدیم مجلس شورای اسلامی برپا کردند، مراسمی که به گفته آقای جوانفکر چندبار در آن شعار «احمدی بتشکن، بت بزرگرو بشکن» سر داده شد.
شعاری که آقای جوانفکر را برآن داشت تا لحظاتی به فکر فرو روند. به فکر فرو رفتن همانا و سرمقاله روز شنبه را نوشتن همان. من چند خط از سرمقاله مذکور را برایتان نقل میکنم و بعد وارد ماجرا خواهم شد. بخوانید: «منظور آنها کاملاً روشن بود. آنها از احمدینژاد میخواستند برای شکستن بت بزرگ که مراد و منظورشان نیز فرد مشخصی است، دست به اقدام بزند. بت بزرگ دارای ماهیت شناخته شدهای است و هرکس که با فضای سیاسی و عمومی کشور اندکی آشنایی داشته باشد، میتواند از اشاره شعاردهندگان، دریابد که نگاه آنها به سوی کیست و چرا او را بت بزرگ مینامند؟»
در ادامه آقای جوانفکر برداشت شخصی خود را از این شعار بیان کردهاند که هیچ ربطی به بحث ما ندارد. من با همان چند خطی کار دارم که ایشان درباره بت بزرگ نوشتهاند. تا جایی که من میدانم آقای جوانفکر نه شاعر است و نه نویسنده.
طعنه و تسخر نمیزنم. میخواهم به شغل ایشان اشاره کنم تا بدانید با یک هنرمند و ادیب و شاعر سروکار نداریم. اگر ایشان به قول ما اهل بخیه بود ماجرا کاملاً فرق میکرد، در آن صورت میتوانستیم بگوییم به اقتضای پیشهای که دارد، میتواند سخن رمزآمیز و مبهم هم بگوید. اما ایشان اهل سیاست است و سیاست هم جای شعر و شاعری نیست.
سخن باید سرراست و صریح باشد تا مخاطب بداند طرف مقابل چه میگوید و موضعش چیست. ممکن است آقای جوانفکر بگوید: «معلوم است دیگر، منظورم هاشمی رفسنجانی است.» خب، اینکه دیگر این همه بازی ندارد. به قول علما چرا اکل از قفا میکنید. رک و راست بگویید بت بزرگ همان هاشمی رفسنجانی است. شما که اهل مراعات نیستید. وقتی چشم در چشم دوربین تلویزیونی هرچه دلتان خواست به آقای هاشمی گفتید مگر کسی شما را بازخواست کرد؟
پس بحث ادب و احترام و مراعات و این حرفها نیست. نیت خوانی نمیکنم اما در پس این شکل از سخن گفتن غرض و مرضی نهفته است. برای اینکه یک تنه به قاضی نروم نوشته آقای جوانفکر را به چند تن از دوستان نشان دادم با گرایشها و سلایق مختلف سیاسی. نتیجه یکسان بود. همه بدون استثنا معتقد بودند نویسنده محترم خواسته در این فضای پرغبار سیاسی دوسره بار کند، یعنی جوری بنویسد که هر کسی از ظن خود یار ایشان بشود و به تعبیر اهل سیاست آرای مختلف را جذب کند.
من خیلی سیاست نمیفهمم اما به جد معتقدم سیاست هر کسی عین دیانت اوست، یعنی اگر کسی در دینش پیرو سیره عمرو و عاص یا حرمله باشد حتماً در سیاست هم به راه آنان خواهد رفت. یکی از چندشآورترین آفات سیاسی در روزگار ما نمایش اپوزیسیونبازی توسط کسانی است که از ابتدای پیروزی انقلاب تا امروز بر کرسی قدرت تکیه زدهاند. از همه امکانات نظام بهره کافی و وافی بردن و آنوقت ادای آدمهای مبارز و انقلابی را درآوردن مضحکهای است که گمانم فقط در این سرزمین شاهد آن هستیم. چه میتوان گفت جز آنکه: خدایا ما را از شر خشکسالی و دروغ در امان بدار!
متاسفانه خودسانسوری و در لفافه سخن گفتن دردی است بسیار فراگیرتر از آنچه می نماییم و علت آن هم نبود ساز و کارهای دموکراتیک برای بیان عقاید مختلف است !