bato-adv
کد خبر: ۸۹۳۱۱
الجزیره:

آنچه آیندگان از آمریکا به یاد می آورند

تاریخ انتشار: ۱۲:۵۴ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۰

فرارو- در طول تاریخ ایالات متحده، نیروهای آمریکایی از مرگ آمریکایی های بی گناه به عنوان توجیهی برای مداخلات خارجی خود استفاده کرده اند. 

برج های دوقلو
طی دو سال آینده کارمندان ونیتی فر و نیویورکر در کم ترددترین ساختمان جهان رفت و آمد خواهند داشت. نخبگان عکاسان معروف آمریکایی، مقاله نویسان ستون شایعات و خبرنگاران مجلات ممکن است در این مکان با تفکرات هولناکی مواجه شوند. 

این افراد در بالاترین طبقه یک مرکز تجارت جهانی از پنجره ها به فضای شبح مانندی چشم خواهند دوخت که تنها چند متر دورتر 658 کارمند کانتور فیزجرالد در ساعت هشت و 46 دقیقه 11 سپتامبر سال 2001 پشت میزهای خود مشغول به کار شدند. 

برای خاموش کردن نگرانی ها: برج آزادی، همانطور که حامیان آن به ما اطمینان می دهند، دلداری برای خانواده های قربانیان 11 سپتامبر و نمادی برای رنسانس مدنی و ملی خواهد بود. در طرح اصلی مرکز تجارت جهانی، انتظار می رفت این برج بیانگر برتری معماری منهتن و بلندترین ساختمان جهان باشد. اما برج خلیفه دوبی که سال گذشته کامل شد این جایگاه را به خود اختصاص داد. 

با این حال طی چند سال آینده دوبی نیز مجبور می شود این جام طلایی را به عربستان و خانواده بن لادن تسلیم کند؛ برج پادشاهی در جده که با سرمایه شاهزاده الولید بن طلال با ارتفاع باورنکردنی یک کیلومتر کامل (معادل 3 هزار و 281 فوت)، ابرهای کرانه ساحلی دریای سرخ را کنار خواهد زد و در سویی دیگر یک مرکز تجارت جهانی قرار داشت که ارتفاع اش هزار و 776 فوت بالاتر از هادسون است(رقم اختلاف ارتفاع برج عربستان نسبت به نوع آمریکایی آن، دقیقاً برابر با تعداد افرادی است که در برج شمالی مرکز تجارت جهانی در سال 2001 جان باختند.) 

این در حالی است که قرارداد میلیاردی اولیه برای برج جده از سوی الولید به کارشناسان و معماران جهان عرب-گروه بن لادن- هدیه شد. و همین امر است که می تواند برای قرن های آتی نام این خانواده را زنده نگه دارد. 

تبانی
10 سال پیش، بخش جنوبی منهتن تبدیل به سارایووی جنگ با تروریسم شد. با وجود آنکه وجدان برخی اجازه نمی دهد ترور یک دوک و همسرش در 28 ژوئن سال 1914 را با کشتار حدود سه هزار تن از مردم نیویورک برابر بدانند، این مقایسه، بدون در نظر گرفتن این امر، بسیار مناسب است. 

در هر دوی این موارد، یک شبکه کوچک از توطئه گران خارجی، با ارتباطات مناسب که از دیدگاه خود به دلیل شکایات و نارضایتی های عمیق در منطقه خودشان، قابل تجلیل هستند، نماد اصلی یک امپراتوری را مورد حمله قرار دادند. این حملات و تخطی ها با هدف ایجاد اختلافات بزرگتر انجام شد و در این زمینه نیز موفق بود. 

با این حال بزرگی نتایج این انفجارهای ژئوپلتیک، تنها بدنامی و رسوایی اقدام به انجام چنین جنایاتی نبوده است. برای مثال، طی سال های 1890 تا 1940 در اروپا بیش از دو جین رهبر ترور شدند، از جمله پادشاهان ایتالیا، یونان، یوگسلاوی و بلغارستان، امپراتور اتریش، سه نخست وزیر اسپانیا، دو رئیس جمهور فرانسه و بسیاری دیگر. اما بجز کشته شدن فرانس فردیناند و همسرش در سارایوو، هیچ یک از این وقایع منجر به بروز جنگ نشد. 

به همین ترتیب، در سال 1983 یک بمبگذاری انتحاری در یک کامیون منجر به مرگ 241 تن از تفنگداران نیروی دریایی و ملوانان آمریکایی در سربازخانه فرودگاه بیروت شد (58 تن از سربازان چترباز فرانسوی نیز در همان روز در بمبگذاری انتحاری دیگری جان باختند.) در چنین شرایطی یک رئیس جمهور دموکراتیک مطمئناً تحت فشار قرار گرفته تا اقدامی تلافی جویانه یا دخالت در جنگ داخلی لبنانی ها را اجرایی کند، اما ریگان در حالیکه باقی سربازان نیروی دریایی خود را بدون سر و صدا از شرق مدیترانه خارج می کرد، با زیرکی تمام افکار عمومی را معطوف به حمله به گرانادای کوچک کرد. 

اگر سارایوو و مرکز تجارت جهانی، در مقابل آغازی بر قتل عام جهانی بودند، دلیل این امر را می توان در تبانی موجود میان حمله کنندگان و افرادی که به آنها حمله شد دانست. در این حوزه منظور ارجاع به توطئه انگلیس در منطقه بالکان یا نمایندگان موساد در منفجر کردن برج های دوقلو نیست، بلکه اشاره ای واضح و ساده به واقعیات شناخته شده است: در سال 1912، ستاد کل امپریال آلمانی تصمیم به بهره برداری از نخستین فرصت حاصل از به راه انداختن جنگ گرفت و نو محافظه کاران قدرتمند در اطراف جورج بوش در حال رایزنی برای سرنگون کردن حکومت های بغداد و تهران بودند. 

هوهنزولرن ها (امپراتوری آلمان) و تگزاسی ها در تلاش بودند تا عاملی برای مداخله نظامی قانونی و آرام کردن مخالفت های داخلی بیابند. البته نظامی گری پروسی که در بهترین زمان از سوی بلک هند(گروه تروریستی که از سوی دادستان کل صرب پشتیبانی می شد) آماده شد، اقدام به ترور دوک و همسرش کرد و این در حالی بود که نمایش وحشناک القاعده در جنوب منهتن به کاخ سفید این حق الهی را داد که شکنجه کند، در خفا زندانی کند و توسط کنترل از راه دور دست به قتل بزند. 

«بی گناه» و مداخله
اگر بخواهیم با صراحت صحبت کنیم، هر یک از فصل های تاریخ توسعه قدرت آمریکا با جمله ای یکسان آغاز شده: «آمریکایی های بی گناه به طرز خائنانه ای مورد حمله قرار گرفتند و ...» 

انفجار ناو جنگی آمریکایی مین در بندر هاوانا طی سال 1898 (با 274 کشته) را به خاطر می آورید؟ (ناوجنگی آمریکایی موسوم به مین که در بندر هاوانا پایتخت کوبا، مستقر بود با انفجاری تخریب می شود. هیچ مدرکی که علت این انفجار را نشان دهد یافت نشد، اما از دست دادن آن موجب شد که کنگره با درخواست جنگ موافقت کند و آمریکا در سال 1898 با اسپانیا وارد جنگ شود. ایالات متحده بدون جنگ قادر نبود اسپانیا را از کوبا بیرون کند و فقط با مداخله نظامی، می توانست منافعش را در کوبا تامین کند.) 

حمله اژدری زیردریایی یو 20 آلمانی به کشتی لوسیتانیا در سال 1915 (با یک هزار 198 نفر کشته که 128 تن از آنها آمریکایی بودند)؟ (یکسال پس از آغاز جنگ جهانی اول، کشتی لوسیتانیا با ۱۹۲۴ سرنشین ، بندر نیویورک را به سوی بندر لیورپول/انگلستان ترک کرد. مسافرین کشتی از محموله مخفی موجود در انبارهای کشتی اطلاعی نداشتند. اما نیروهای آلمانی کاملا اطلاع داشتند که انبارهای کشتی مملو از مهمات و اسلحه ایست که قرار بود به نیروهای انگلیسی تحویل داده شود و به همین دلیل به این کشتی حمله کردند.) 

حمله پانچو ویلا به کلمبوس، نیومکزیکو در سال 1916 (با 18 کشته از شهروندان آمریکایی)؟ (پانچو ویلا طی اقدامی بی سابقه در آمریکای لاتین علیه آمریکا برخاست و در کلمبوس و نیومکزیکو 17آمریکایی را به قتل رساند. جیمز جرارد، سفیر وقت آمریکا در برلین بعدها دراین باره گفت: اطمینان دارد حمله «ویلا» در آلمان برنامه ریزی شده است.) 

حادثه بندر مروارید (با دو هزار و 402 کشته) چطور؟
و تمام این کشت و کشتارها حربه ای بود از جانب آمریکا تا تضمین و حامی برای آغاز جنگ و مداخله در امور دیگر کشورها را به دست بیاورد. آمریکا به نام «آمریکایی های بی گناه» هاوایی و پورتوریکو را به نقشه کشوری خود افزود؛ فیلیپین را به مستعمره خود بدل کرد، ناسیونالیسم در شمال آفریقا و چین را مورد مجازات قرار داد؛ دو بار به مکزیک حمله کرد؛ یک نسل از مردم را به میدان های مرگبار فرانسه فرستاد ( و مخالفان را در کشور زندانی کرد)؛ میهن پرستان در هاییتی، جمهوری دومینیکن و نیکاراگوئه را قتل عام کرد؛ شهرهای ژاپن را نابود کرد؛ با بمباران کره و هندوچین، این دو کشور را با خاک یکسان کرد؛ دیکتاتوری نظامی در آمریکای لاتین را تقویت کرد؛ و تبدیل به شریک اسرائیل در کشتار روزانه شهروندان عرب شد. 

بالاخره روزی شاید نه چندان دور، یک ادوارد گیبون (تاریخ نگار انگلیسی) جدید در چین یا هند مطمئناً می نشیند و «تاریخ افول و سقوط امپراتوری آمریکایی ها» را می نویسد. و مطمئناً اعتقاد به آمریکایی «بی گناه» را در یکی از شاخه های سمی سقوط ملی آمریکا طبقه بندی خواهد کرد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین