
انقلاب فرانسه محیطی مساعد برای ظهور سکولاریسم و بدبینی نسبت به دین ایجاد کرد. تمام این عوامل در کنار یکدیگر باعث جایگزینی اقتدار مذهبی سنتی با نظام اعتقادی مبتنی بر خردگرایی شد. در واقع، این دستگاه روحانیت بود که خود باعث اضمحلال دین در فرانسه شد. جمع اوری انبوهی از زمین، قدرت و پول توسط آن طبقه بسترهای نارضایتی و ضدیت انقلابیون با هر آن چه به مذهب مرتبط بود را فراهم ساخت.
فرارو- "انسان هیچگاه آزاد نخواهد شد مگر آن که آخرین پادشاه با رودههای آخرین کشیش به دار آویخته شود" این جملهای معروف از "دنی دیدرو" از فیلسوفان انقلاب فرانسه است. دیدرو در سال ۱۷۴۹ در کتابی با عنوان "نامه یک کور" به طرح پرسشی درباره وجود خدا پرداخت و به همین دلیل سه ماه به زندان افتاد.
قسمت اول گزارش فرارو با عنوان «چگونه اقتدار کلیسای کاتولیک و نفوذ روحانیت در فرانسه از بین رفت؟» را اینجا خواندیم، در ادامه قسمت دوم گزارش را میخوانیم:
انقلاب فرانسه یکی از خونینترین رویدادهای تاریخ معاصر بود. در فاصله سالهای ۱۷۸۹ و ۱۷۹۹ میلادی مردان و زنان فرانسوی تغییرات چشمگیری را در نظامهای اجتماعی و سیاسی خود تجربه کردند: آنان یک نظام سلطنتی را که بر اساس امتیازات اشرافی و کلیسا بنا شده بود سرنگون کردند و سعی نمودند آن را با دیدگاهی دموکراتیکتر از جامعه جایگزین کنند، اما صدها هزار مرد، زن و کودک در فرانسه هزینه این دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی را با جان خود پرداختند.
کشتارهای سپتامبر ۱۷۹۲ شاید بدنامترین و وحشتناکترین رویداد در طول انقلاب فرانسه بود. در یک دوره تقریبا پنج روزه انبوه انقلابیون بیش از ۱۲۰۰ نفر را سلاخی کردند. اکثر قربانیان زندانیان بودند. اگرچه بسیاری از آنان کشیش و راهبه را شامل میشدند. انقلاب فرانسه حملهای را علیه کلیسای کاتولیک آغاز کرد، زیرا سازمان سلسله مراتبی آن نماد روشنی از رژیم قدیم بود. کشیشها و راهبهها از موقعیت ممتازی در جامعه پیش از انقلاب برخوردار بودند. به همین خاطر اولین قربانیان قتل عام ماه سپتامبر ۲۴ کشیشی بودند که به صومعه سن ژرمن دپره میرفتند. پس از آن گروهی دیگر از مردم خشمگین از دیوارهای صومعه کارملیت در نزدیکی صومعه سن ژرمن بالا رفتند و ۱۵۰ روحانی را با چماق و تبر سلاخی کردند.
انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ یک رویداد مهم در تاریخ بود که نه تنها باعث ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی عمیق شد بلکه تاثیر قابل توجهی بر روی رابطه مذهب و کلیسا با دولت گذاشت و در واقع نقطه عطفی در رابطه بین دولت و دین بود. هدف رهبران انقلاب ایجاد یک جامعه سکولارتر با از بین بردن اقتدار کلیسای کاتولیک از طریق اقداماتی مانند مصادره اموال کلیسا و بازتعریف قوانین مانند قانون ازدواج بود که تا پیش از آن در صلاحیت و اختیارات کلیسا محسوب میشد.
انقلابیون آئینهای مذهبی مسیحی را با جشنهای مدنی و ملی با محوریت ارزشهای میهنی جایگزین کردند. هدف آنان به چالش کشیدن مرجعیت دینی مستقر و تلاش برای ایجاد جامعهای سکولارتر بود. این تلاش بحثهایی را در مورد نقش ایمان در حوزه زندگی در عرصه عمومی شعله ور ساخت که حتی تا به امروز (مانند موضوع حجاب زنان مسلمان فرانسوی) در جامعه فرانسه ادامه دارد و بدون خوانش تاریخ فرانسه نمیتوان درک درستی از آن داشت.
تلاش متفکران عصر روشنگری برای ترویج خردگرایی به عنوان مبنایی برای مشروعیت و پیشرفت در کلیسا چندان مورد تحسین قرار نگرفت. در حالی که فیلسوفان ارزش دین در ترویج نظم اخلاقی و اجتماعی را ارج مینهادند نهاد کلیسا به دلیل قدرت و نفوذش از سوی آنان محکوم شده بود. اگرچه "ولتر" فیلسوف از راهبههای جوانی که زندگی خود را وقف مراقبت از بیماران و فقرا کردند ستایش به عمل آورد، اما روحانیون کلیسا متر مفید تلقی میشدند. لویی سباستین مرسیه" نویسنده در جملاتی گلایه آمیز در سال ۱۷۸۲ میلادی نوشته بود پاریس مملو از کشیشان سرسختی است که "صرفا به کلیسا و نه دولت خدمت میکنند" و به چیزی جز مسائل "بیهوده و بی اهمیت" مشغول نیستند.
اگرچه بخش قابل توجهی از فیلسوفان به جای تخریب اصلاحات دینی را ترویج میکردند، اما نظرات تندتر در ضدیت با روحانیت بیشتر قابل توجه قرار میگرفت که بخش عمده آن ثروت اندوزی کلیسا بود. درآمد کلیسا در سال ۱۷۸۹ بالغ بر ۱۵۰ میلیون لیور تخمین زده شد. کلیسا در آن زمان مالک حدود شش درصد از زمینها در سراسر فرانسه بود و مالکیت و کنترل مدارس و بیمارستانها را نیز علاوه بر صومعهها در اختیار داشت.
یکی از عواملی که به افول اقتدار کلیسای کاتولیک دامن زد معرفی قوانین جدیدی بود که هدف آن جداسازی کلیسا و دولت از یکدیگر بود. قانون مدنی مرتبط با حوزه اختیارات روحانیون در سال ۱۷۹۰ میلادی اجرایی شد و تمام روحانیون را ملزم میکرد که به جای ابراز وفادرای به کلیسای رومی به دولت تازه تاسیس فرانسه سوگند وفاداری یاد کنند. این امر منجر به بروز انشعاب درون کلیسا شد و کسانی بودند که از ادای سوگند به دولت خودداری ورزیدند.
این تقسیمبندی باعث تضعیف نفوذ کلی روحانی و حمایت پراکنده از کاتولیک در بین روحانیون و غیر روحانیون شد. رهبران انقلاب موسسات مذهبی را با مصادره اموال کلیسا برای استفاده دولتی یا فروش کامل آن هدف قرار دادند. این اقدامات نه تنها کلیسا را از ثروتی هنگفت محروم کرد بلکه توانایی آن را نیز مختل کرد. کلیساها توسط دولت یا به ساختمانهای غیر مذهبی تبدیل شده و یا برای کاربری خصوصی فروخته شدند و نقش شان به عنوان مراکز حیات مذهبی به میزان قابل توجهی کاهش یافت. علاوه بر این، احساسات عمومی نسبت به دین در این دوره زمانی دچار دگرگونی اساسی شد. ایدههای عصر روشنگری که خردگرایی و شک و تردید را ترویج میکرد باورهای دیرینه مذهبی را به چالش میکشید.
انقلابیون باورهای دین سازمان یافته در قالب کلیسا را ظالمانه و خرافی معرفی میکردند و در عین حال بر استقلال و اراده فردی افراد تاکید داشتند. آزادی از کنترل کلیسایی منجر به کاهش اقتدار کلیسای کاتولیک در طول انقلاب فرانسه و پس از آن شد. با به چالش کشیدن ساختارهای سنتی از طریق اصلاحات قانونی، هدف قرار دادن منابع اقتصادی از طریق سیاستهای مصادره اموال و تغیبر درک عمومی جامعه از دین و موقعیت روحانیت وضعیت تسخیر و کنترل جامعه توسط دستگاه مذهبی به شدت دچار تغییر شد.
در ۶ آوریل ۱۷۹۲ میلادی تمام اشکال لباس مذهبی ممنوع اعلام شد و روحانیون مجبور شدند همانند دیگر شهروندان قلمداد شده و در جامعه حاضر شوند.
با تصویب قانون ۱۷ سپتامبر ۱۷۹۳ که به نام "قانون مظنونین" معروف شد برنامه مسیحیت زدایی شدت گرفت. طبق آن قانون تمام کشیشها و همه افرادی که از آنان محافظت میکردند در معرض خطر مرگ قرار داشتند. تمام صلیب ها، زنگها و نمادهای عبادت باید از ساختمانها برداشته میشدند و تخریب مجسمه ها، لوحهها و شمایلها از اماکن نیایش در دستور کار قرار گرفت. در طول دو سال حکومت موسوم به حکومت وحشت یا ترور تحت رهبری روبسپیر ضدیت با روحانیت بیش از هر زمان دیگری در تاریخ انقلاب فرانسه به اوج خود رسید. کار تا جایی پیش رفت که در سال ۱۷۹۳ تقویم مسیحی با یک محاسبه از تاریخ انقلاب جایگزین شد.
انقلابیون ناقوسهای کلیسا را پایین میکشیدند و ذوب میکردند. صلیبها از کلیساها و گورستانها گرفته میشد و مجسمهها و آثار هنری ضبط و گاه تخریب میشدند. در ۲۳ نوامبر ۱۷۹۳ کلیساها بسته شدند تا به انبار، مکانهای انجام کار تولیدی یا حتی اصطبل تبدیل شوند. خیابانها و سایر اماکن عمومی که نام قدیسان را بر خود داشتند نامهای جدید و اغلب جمهوری خواهانه گرفتند.
حتی سالها بعد در ژوئیه ۱۸۰۱ میلادی زمان امضای سند کنکوردا میان فرانسه با کلیسای رومی پس از هشت ماه مذاکره در دوره زمامداری ناپلئون نیز کلیسا متعهد شد از تمام ادعاهای ملکی درباره املاک و اموالی که در طول انقلاب فرانسه از دست داده بود چشم پوشی کند. کلیسا تحت اقتدار دولت در آمد و تمام روحانیون ملزم به اعلام سوگند وفاداری شدند حقوق آنان باید توسط دولت پرداخت میشد و اسقفها با تقسیمات اداری تازه هماهنگ شدند.
انقلاب فرانسه باعث تقویت سکولاریسم و شک و تردیدگرایی شد و نفوذ و اقتدار کلیسای کاتولیک را به چالش کشید. آرمانهای انقلابی آزادی و برابری تغییر به سوی جهان بینی عقل گرایانهتر را ترویج کرد که باورها و اعمال مذهبی سنتی را زیر سوال میبرد. یکی از راههای این امر از طریق معرفی آئینها و جشنهای مدنی جدید بود که هدف شان جایگزینی با مناسک و مراسم مذهبی بود. خردگردایی از سال ۱۷۹۳ میلادی به عنوان جایگزینی برای مسیحیت معرفی شد و پیروان آن به دنبال ترویج ارزشهای سکولار با جایگزینی اعمال مذهبی سنتی با موارد جدید متمرکز بر خرد بودند.
هم چنین، میهن پرستی قدرت کلیسای کاتولیک را بر زندگی عمومی بیش از پیش کاهش داد. رهبران انقلاب به عنوان بخشی از کارزار خود برای مسیحیت زدایی در جامعه موجی از احساسات ضد کشیشها را در میان مردم ترویج کردند. کلیساها برای فعالیتهای غیر مذهبی مانند ذخیره غلات یا میزبانی جلسات سیاسی تخریب شدند یا تغییر کاربری دادند. روحانیون به دلیل ارتباطی که با سلطنت و اشراف داشتند هدف خشم عمومی قرار گرفتند. افزایش شک و تردید در این دوره بر محافل روشنفکری فرانسه نیز تاثیر گذاشت.
بسترهای فکری پیش از انقلاب توسط متفکران عصر روشنگری فراهم شده بود و آنان عقاید دیرینه دینی را به چالش کشیده بودند از جمله فیلسوفانی مانند ولتر که آشکارا از مذهب سازمان یافته در قالب کلیسا انتقاد کرده و تساهل و ازادی اندیشه را ترویج کردند.
انقلاب فرانسه محیطی مساعد برای ظهور سکولاریسم و بدبینی نسبت به دین مسیحی ایجاد کرد. تمام این عوامل در کنار یکدیگر باعث جایگزینی اقتدار مذهبی سنتی با نظام اعتقادی مبتنی بر خردگرایی شد. در واقع، این دستگاه روحانیت مسیحی بود که خود باعث اضمحلال دین در فرانسه شد. جمع اوری انبوهی از زمین، قدرت و پول توسط آن طبقه بسترهای نارضایتی و ضدیت انقلابیون با هر آن چه به مذهب مرتبط بود را فراهم ساخت.
نابرابریهای تحمیل شده توسط سلسله مراتب کلیسایی باعث نارضایتی روحانیون پایین رده کلیسا شد که روحانیون مافوق خود را به تصاحب بخش بزرگی از درآمد کلیسا متهم کردند. جای تعجب نیست که در هیاهوی انقلاب بسیاری از روحانیون پایین رده به انقلابیون پیوستند، زیرا آنان خواهان کلیسایی دموکراتیکتر بودند که در آن دسترسی به مناصب سلسله مراتبی بالاتر به تعهد، سخت کوشی و استعداد بستگی داشته باشد و نه به عواملی خارج از کنترل اراده بشری مانند تولد در یک خانواده اصیل.
'گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه
منابع:
حقانی فضل، محمد (۱۳۹۳)، تاریخ مسیحیت؛ از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.
Betros, Gemma (۲۰۱۰) , the problems the Revolution posed for religion, and that religion posed for the Revolution, History Today.
Bică, Florin (۲۰۲۳) , The dechristianisation of France A history of failure, ST Network.
Harrison W. , Mark (۲۰۲۲) , The Three Estates of Pre-Revolutionary France, World History Encyclopedia.
Janda, Setareh (۲۰۲۰) , The ۱۴ Darkest Moments Of The French Revolution, Ranker.
Pasciuto, Greg (۲۰۲۴) , Ancien Régime France: ۴ Harsh Realities of Life Before the Revolution, The Collector.
Pasciuto, Greg (۲۰۲۲) , The Cult of Reason: The Fate of Religion in Revolutionary France, The Collector.
Piedra, Alberto M. (۲۰۱۸) , The Dechristianization of France during the French Revolution, Institute of World Politics.
Sell, Dominica (۲۰۲۴) , How Did Separation Of Church And State Affect The French Revolution, Christian.net