
نگرانی اصلی دربارهی سیاستهای تعرفهای ترامپ این است که او بدون هدف مشخص یا برنامهریزی، این تعرفهها را اعمال میکند و پیامدهای آنها بهویژه برای اکوسیستمهای اقتصادی جهانی قابلتوجه است. در دنیای امروز، تولید محصولات پیچیده نیازمند همکاری و اعتماد میان کشورها و شرکتهاست. این اکوسیستمهای گسترده که بر پایه تقسیم دانش و تخصص استوارند، بدون اعتماد و مقررات شفاف نمیتوانند رشد کنند. اقدامات ترامپ، با تخریب این اعتماد، ممکن است به زیان آمریکا و جهان تمام شود.
فرارو – «توماس فریدمن» ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، نگرانی اصلی دربارهی رویکرد دونالد ترامپ در استفاده از تعرفههای تجاری این است که به نظر میرسد خود او از ابعاد و عواقب این اقدامات اطلاع کاملی ندارد؛ یا حتی از نحوهی عملکرد اقتصاد جهانی درک روشنی ندارد. بهنظر میرسد ترامپ تصمیمات خود را بهصورت لحظهای و بدون برنامهریزی دقیق اتخاذ میکند و دیگران ناچارند با پیامدهای ناشی از این اقدامات کنار بیایند.
در اصل، استفاده از تعرفهها برای مقابله با روشهای ناعادلانهی تجاری میتواند منطقی باشد. برای مثال، من پیشتر تعرفههای ترامپ و جو بایدن علیه چین را بهعنوان ابزاری در راستای ایجاد رقابت عادلانهتر تأیید کردهام. اگر هدف ترامپ تنها این باشد که کشورهای دیگر را وادار کند سطح دسترسی متقابلی به آمریکا بدهند، این یک استراتژی قابل دفاع است؛ اما مشکل اینجاست که ترامپ هرگز بهوضوح اعلام نکرده است که هدف واقعیاش چیست. او گاهی میگوید این تعرفهها برای افزایش درآمد هستند، گاهی برای تشویق تولید داخلی، و در مواردی هم اعمال این تعرفهها را برای جلوگیری از واردات مواد مخدر مانند فنتانیل اعلام میکند.
مسئله دقیقاً همین است؛ اهداف ترامپ بهوضوح مشخص نیستند. او به جای ارائهی یک برنامهی شفاف و استدلالی، که در آن دلایل و پیامدهای تصمیماتش به روشنی توضیح داده شود، سیاستهای تعرفهای خود را به صورت پراکنده و واکنشی اعمال میکند. این سبک نه تنها کشورهای رقیب، بلکه متحدان سنتی ایالات متحده را نیز دچار سردرگمی کرده است. یک برنامهی شفاف و مبتنی بر منطق، باید با درک کامل از نحوهی عملکرد اقتصاد جهانی آغاز شود. چنین برنامهای به وضوح مشخص میکند که چرا تعرفهها در برخی موارد ضروری هستند؛ چگونه این اقدامات به منافع اقتصادی آمریکا کمک خواهند کرد و در نهایت چرا گزینههای دیگری در دسترس نیست. اما ترامپ بهجای توضیح این موارد، تعرفهها را بهصورت تهدید یا اهرم فشار اعمال میکند؛ بدون آنکه یک هدف راهبردی بلندمدت مشخص شود.
همچنانکه «جیم فارلی» (Jim Farley)، مدیرعامل شرکت خودروسازی آمریکایی فورد نیز پیستر اعلام کرده بود، اعمال تعرفههای سنگین در مرزهای مکزیک و کانادا میتواند بهجای حمایت از صنایع داخلی، به آنها آسیب جدی برساند. این گونه نظرات از جانب مدیران صنعت و کارشناسان اقتصادی نشان میدهند که سیاستهای ترامپ بیش از آنکه مبتنی بر دانش و برنامهریزی باشند، واکنشی و اغلب غیرمنطقی هستند. اگر این وضعیت ادامه یابد، ترامپ ناچار خواهد شد با عواقب واقعی و سخت این تصمیمات روبهرو شود؛ چرا که واقعیات اقتصادی را نمیتوان با تهدید و بلوف تغییر داد.
اکوسیستمهای اقتصادی؛ نیروی محرک دنیای امروز
یکی از اساتید برجسته در این حوزه، پروفسور «اریک بینهکر» (Eric Beinhocker) اقتصاددان شناختهشده دانشگاه آکسفورد، اخیراً چندی پیش در یکی از مصاحبههای خود با جملهای ساده و تأملبرانگیز توجه مرا جلب کرد گفت: «هیچ کشوری در جهان بهتنهایی قادر به تولید آیفون نیست.» این نکته از این جهت حائز اهمیت است: هیچ کشور یا شرکتی بهتنهایی تمام دانش فنی، قطعات، مواد اولیه یا زیرساختهای لازم برای ساخت محصولی مانند آیفون را در اختیار ندارد. اپل تأیید کرده که برای تولید آیفون، کامپیوتر و ساعتهای هوشمند خود از هزاران شرکت و میلیونها نیروی انسانی در بیش از ۵۰ کشور و منطقه بهره میبرد. این متخصصان با مهارتها و تلاشهای خود در ساخت، تحویل، تعمیر و بازیافت این محصولات سهیم هستند.
در واقع، ما در مورد یک شبکه عظیم و پیچیده از همکاریها و مشارکتها صحبت میکنیم که امکان تولید چنین محصولاتی با این سطح از کیفیت و جذابیت را فراهم میآورد. بینهکر در این میان به تفاوت بنیادین دنیای امروز با تصویری که بسیاری از سیاستمداران سنتی از اقتصاد دارند، اشاره میکند. او معتقد است که در عصر حاضر، دیگر شعار معروف دوران کلینتون که میگفت «اقتصاد، احمقانه است» جایگاهی ندارد؛ بلکه امروز این اکوسیستمها هستند که به نیروی محرک اصلی تبدیل شدهاند.
منظور از اکوسیستم چیست؟ پروفسور بینهکر که علاوه بر تدریس در آکسفورد، ریاست «مؤسسه تفکر اقتصادی نوین» را نیز بر عهده دارد، تأکید میکند که دیگر چیزی به نام «اقتصاد ملی آمریکا» که بهطور مستقل قابل تعریف باشد، وجود ندارد. آنچه تحت عنوان تولید ناخالص داخلی ایالات متحده شناخته میشود، تنها یک مفهوم حسابداری است. البته منافع اقتصادی، نیروی کار، مصرفکنندگان و شرکتهای آمریکایی همچنان وجود دارند، اما دیگر نمیتوان از یک «اقتصاد آمریکایی منزوی» سخن گفت.
«اریک بینهکر» در ادامه توضیح میدهد: «دورانی که من نوشیدنی تولید میکردم و شما پنیر و هر کدام از ما تمام مواد و ابزارهای لازم را در اختیار داشتیم، به سر آمده است.» با این حال، به نظر میرسد که این الگوی قدیمی هنوز در ذهن ترامپ باقی مانده باشد. در عصر کنونی، دیگر از آن مدل گذشته خبری نیست. بینهکر تأکید میکند که اکنون ما با یک شبکه جهانی از «اکوسیستمها» مواجه هستیم. این اکوسیستمها شامل زنجیرههای گسترده و پیچیدهای از تولید، خدمات و تجارت هستند که در سطح جهان به هم پیوستهاند. بینهکر توضیح میدهد: «ما امروزه اکوسیستمهایی برای خودروسازی، هوش مصنوعی، تولید گوشیهای هوشمند، توسعه داروها و ساخت تراشهها داریم.» این اکوسیستمها مجموعهای از افراد، قطعات و دانش فنی را شامل میشوند که به صورت پویا در میان اقتصادهای مختلف در حرکتاند.
به عنوان نمونه، رادیوی ملی عمومی آمریکا (NPR) در گزارشی به پیچیدگی زنجیره تأمین در صنعت خودروسازی اشاره میکند: «خودروسازان یک زنجیره تأمین گسترده و متقاطع را ایجاد کردهاند که کل آمریکای شمالی را پوشش میدهد. قطعات خودرو در مراحل مختلف تولید، بارها از مرزها عبور میکنند. برخی از قطعات حتی چندین بار مرزها را طی میکنند. برای مثال، یک سیم در ایالات متحده ساخته میشود، به مکزیک ارسال میشود تا در مجموعهای از سیمها قرار گیرد، سپس دوباره به ایالات متحده بازمیگردد تا در یک قطعه بزرگتر مانند صندلی نصب شود.» با این حال، ترامپ تمایلی به پذیرش این واقعیت ندارد. او به خبرنگاران گفته است: «ایالات متحده به کانادا وابسته نیست. ما برای تولید خودروهای خود به آنها نیازی نداریم.»
واقعیت این است که آمریکا به این همکاریها نیاز دارد. خوشبختانه همین همافزایی است که امکان تولید خودروهایی با کیفیت بهتر و قیمتهای مناسبتر را فراهم میکند، اما نکته مهم اینجاست: دیگر نمیتوان محصولات پیچیده را بهتنهایی تولید کرد. فرآیند تولید این محصولات چنان پیچیده شده است که تنها از طریق همکاری و همافزایی جهانی میتوان به آن دست یافت.
در همین راستا، «سواتی گوپتا»، رئیس بخش بیماریهای عفونی نوظهور در I.A.V.I، در مقالهای که در سال ۲۰۲۱ در وبسایت دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه آمریکایی ییل منتشر شد، از توسعه واکسنهای mRNA برای کووید-۱۹ سخن گفت. او توضیح داد که به طور سنتی، توسعه واکسنها ۱۰ تا ۲۰ سال به طول میانجامید و هزینههای تحقیق و آزمایش به میلیاردها دلار میرسید. او پرسید: «چگونه واکسنهای کووید-۱۹ در مدت زمانی بیسابقه توسعه یافتند؟» پاسخ روشن بود: «یک همکاری جهانی بینظیر که از طریق مشارکتهای هماهنگ میان دولتها، صنایع، سازمانهای اهداکننده، نهادهای غیرانتفاعی و دانشگاهها شکل گرفت. تنها از این طریق بود که توانستیم به دستاوردهای استثنایی سال گذشته برسیم؛ چراکه هیچ گروهی به تنهایی قادر به انجام این کار نبود.»
«آدام اسمیت»، کسی که از او به عنوان «پدر علم اقتصاد مدرن» یاد میشود، به خوبی بر اهمیت تقسیم کار تأکید کرده است: اینکه تقسیم کار به گروههای کوچکتر و مشخصتر میتواند با نیروی کار کمتر، تولید بیشتری به همراه داشته باشد. اما «اریک بینهکر» بر این باور است که «عامل قویتر، تقسیم دانش است. این همان چیزی است که برای ساخت محصولاتی بسیار پیچیدهتر از پین به آن نیاز داریم. شما باید به تقسیم دانش و تخصص توجه کنید.»
با نگاهی به تاریخ اقتصادی از منظری وسیعتر، بینهکر این روند را به عنوان «داستان گسترش شبکههای همکاری برای بهرهگیری از دانش و به اشتراکگذاری آن» توصیف میکند. به اعتقاد او، این شبکههای همکاری به ساخت محصولات و خدمات پیچیدهتر و در نهایت بهبود استانداردهای زندگی منجر میشوند. او هشدار میدهد: «اگر کشوری نتواند بخشی از این اکوسیستمها باشد، رشدی نخواهد داشت.» بینهکر به طور ویژه بر اهمیت اعتماد به عنوان عنصر کلیدی این اکوسیستمها تأکید میکند. اعتماد هم بهعنوان پیوندی محکم بین عوامل مختلف عمل میکند و هم نقش یک روانکننده را ایفا میکند که جریان افراد، کالاها، سرمایه و ایدهها بین کشورها را تسهیل میکند. با این حال، او هشدار میدهد که اگر اعتماد تضعیف شود، اکوسیستمها نیز فرو میپاشند.
اعتماد بر مبنای قوانین شفاف و روابط سالم بنا میشود؛ اما عملکرد ترامپ به گونهای است که هر دو را به خطر میاندازد. اگر این روند ادامه پیدا کند، نه تنها ایالات متحده، بلکه کل جهان فقیرتر خواهد شد. در این شرایط انتظار میرود که دونالد ترامپ مسئولیتهای خود را جدیتر بگیرد و مسیر خود را اصلاح کند.