bato-adv
از خروشچف تا ترامپ

ترامپ و دیپلماسی غیرقابل پیش‌بینی؛ آیا نظریه دیوانه‌نمایی کارآمد است؟

ترامپ و دیپلماسی غیرقابل پیش‌بینی؛ آیا نظریه دیوانه‌نمایی کارآمد است؟

سیاست غیرقابل پیش‌بینی دونالد ترامپ که با عنوان «نظریه دیوانه‌نمایی» شناخته می‌شود، هدفش بازدارندگی دشمنان از طریق نمایش ناپایداری و اقدامات غیرمنتظره است. اما این راهبرد، با وجود جذابیتش، نتایج متناقضی به همراه داشته: در حالی که ممکن است تهدیداتی مانند تجاوز روسیه یا چین را خنثی کند، همچنین خطر ایجاد بی‌اعتمادی میان متحدان، تشدید درگیری‌های هسته‌ای و تضعیف صلح جهانی را به دنبال دارد.

تاریخ انتشار: ۰۰:۱۱ - ۰۶ بهمن ۱۴۰۳

فرارو- روزان مک منوس استاد سیاست و امنیت بین الملل دانشگاه پنسیلوانیا.

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن افرز، با وجود اینکه چهار سال از پایان دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ می‌گذرد، تحلیلگران هنوز نتوانسته‌اند روش ترامپ در برخورد با کشور‌های مختلف را به‌طور دقیق پیش‌بینی کنند. این دقیقاً همان چیزی است که ترامپ از آن لذت می‌برد. از زمان نخستین رقابت خود برای ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۱۶، او خود را به‌عنوان رهبری غیرقابل پیش‌بینی معرفی کرده و استدلال نموده است که این ویژگی می‌تواند قدرت سیاست خارجی ایالات متحده را افزایش دهد.

ترامپ و تهدیدات دیوانه‌وار؛ از کره شمالی تا ایران

دونالد ترامپ در نخستین کمپین انتخاباتی خود اعلام کرد: «ما باید به‌عنوان یک ملت، غیرقابل پیش‌بینی‌تر باشیم.» در یک شام در سال ۲۰۱۸، هنگام بحث درباره مذاکرات با کره شمالی، خودش را «دیوانه» توصیف کرد؛ اگرچه این اظهار نظر، تنها تا حدی به شوخی مطرح شد. حتی در کمپین ۲۰۲۴، وقتی درباره واکنش به محاصره تایوان توسط چین سؤال شد، ترامپ اظهار داشت: «نیازی به پاسخ دادن ندارم، چون [شی جین‌پینگ]به من احترام می‌گذارد و می‌داند که من واقعاً دیوانه‌ام.»

سایر سیاست‌مداران و تحلیلگران نیز دیدگاه‌های مشابهی را بیان کرده‌اند. جی دی ونس، معاون رئیس‌جمهور، در ژوئن اظهار داشت: «ترامپ، همان‌طور که منتقدان و حامیانش می‌گویند، غیرقابل پیش‌بینی است. من ۱۰۰ درصد مطمئن هستم که این غیرقابل پیش‌بینی بودن، به نفع ایالات متحده تمام شده است.» شادی حمید، ستون‌نویس واشنگتن پست نیز اخیراً ادعا کرده است که استراتژی دیوانه‌سازی ترامپ، اسرائیل را تحت فشار قرار داد تا آتش‌بس در غزه را بپذیرد. به‌علاوه، گزارش مؤسسه سیاست‌های اول آمریکا نشان داد که ولادیمیر پوتین در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ به اوکراین حمله نکرد، زیرا نمی‌توانست پیش‌بینی کند که ترامپ چه واکنشی نشان خواهد داد.

دوره اول ترامپ واقعاً یک آزمون برای پیش‌بینی‌ناپذیری بود. او کیم جونگ‌اون را تهدید به «آتش و خشم» کرد که جهان تا به حال شاهدش نبوده است. اما سپس اولین رئیس‌جمهور آمریکایی شد که با رهبر کره شمالی دیدار کرد و اظهار داشت که آن دو «عاشق هم شده‌اند.» ترامپ بزرگ‌ترین بمب متعارف ارتش آمریکا را بر روی شورشیان افغانستان انداخت، اما همزمان مذاکرات صلح با طالبان را آغاز کرد. او دستور حمله به ایران را صادر و سپس لغو کرد. در برخی موارد، بر شرکای آمریکایی مانند کانادا تعرفه اعمال کرد، اما برخی دیگر همچون استرالیا را معاف نمود؛ اغلب بدون دلیل واضح. به گزارش آکسیوس، در جریان مذاکرات تجاری با کره جنوبی، ترامپ از تیم مذاکره‌کننده خود خواست که او را به گونه‌ای توصیف کنند که گویا «این مرد آن‌قدر دیوانه است که هر لحظه ممکن است توافق را رها کند.»

رهبران دیوانه‌نما؛ از خروشچف تا ترامپ، آیا تهدیدات کارسازند؟

دونالد ترامپ قطعاً اولین رهبری نیست که به‌طور آشکار سیاست خارجی ناپایدار را در پیش می‌گیرد. دهه‌هاست که رهبران مختلف جهان از نظریه‌ای که به «دیوانه نمایی» معروف است، بهره می‌برند؛ این ایده که با نشان دادن رفتار بسیار بی‌ثبات، می‌توانند دشمنان را ترسانده و وادار به عقب‌نشینی کنند. برای مثال، در دوران جنگ سرد، برخی استراتژیست‌ها بر این باور بودند که نمایش ناپایداری یک رهبر آمریکایی می‌تواند کشور‌های کمونیستی را مجبور کند که تهدیدات هسته‌ای آمریکا را جدی‌تر بگیرند.

اما ترامپ باید در بهره‌گیری از نظریه دیوانه نمایی محتاط باشد، زیرا پژوهش‌ها نشان داده‌اند که اجرای موفق این استراتژی بسیار دشوار است. در واقع، نادر است که شهرت دیوانگی به‌طور مؤثری در عرصه بین‌المللی به نتیجه برسد. رهبران مدرن و سران دولت‌هایی که تلاش کرده‌اند خود را دیوانه جلوه دهند، اغلب در متقاعد کردن دشمنانشان ناکام مانده‌اند. برخی از آنان موفق بوده‌اند، اما در نهایت متوجه شده‌اند که شهرت به دیوانگی به دشمنان این باور را می‌دهد که نمی‌توان به حفظ صلح از سوی آنها اطمینان داشت. بنابراین، ترامپ باید به دقت عمل کند؛ به‌گونه‌ای که کشور‌های دیگر متقاعد شوند او به اندازه کافی دیوانه است که تهدیدهایش را عملی کند، اما در عین حال به‌اندازه کافی پایدار است که به توافقاتی که منعقد می‌کند، پایبند بماند. تاریخ نشان داده است که دستیابی به این تعادل کار آسانی نخواهد بود.

رهبران بین‌المللی مختلفی در طول تاریخ تلاش کرده‌اند تا با بهره‌گیری از نظریه دیوانه نمایی، رفتار‌های خود را به شکلی جلوه دهند که غیرقابل پیش‌بینی به نظر آیند و بدین ترتیب، طرف مقابل را مجبور به عقب‌نشینی کنند. به‌عنوان نمونه، نیکیتا خروشچف، نخست‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد، گاهی اوقات تلاشی آشکار برای نمایش تصویری از عدم ثبات و دیوانگی داشت. برخی مقامات آمریکایی در ابتدا این رفتار‌ها را جدی تلقی می‌کردند. جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه ایالات‌متحده، خروشچف را شخصی می‌دانست که «غالباً مست بود»، «احساسی عمل می‌کرد» و گاهی اوقات «اقداماتی غیرمنطقی انجام می‌داد» بدون اینکه به پیامد‌های آن توجه کافی داشته باشد.

در دوره‌های اخیر به‌ویژه پس از تهاجم روسیه به اوکراین، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه به‌طور فزاینده‌ای با چنین تصوری مواجه شده است. برخی سیاستمداران غربی، از جمله مارکو روبیو، سناتور جمهوری‌خواه و بوریس جانسون، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا، پوتین را فردی غیرعقلانی توصیف کرده‌اند. تهدیدات مکرر پوتین درباره استفاده از تسلیحات هسته‌ای، به‌ویژه در شرایط تنش بالا، این تصویر را تقویت کرده است.

همچنین، کیم جونگ‌اون، رهبر کره شمالی، اغلب رفتار‌هایی غیرمنتظره نشان داده که این تصور را ایجاد کرده است که واکنش‌های او در برابر تهدیدات، فراتر از رفتار‌های معمول و منطقی است. این امر باعث شده است که حتی سیاستمداران آمریکایی نیز نسبت به توانایی بازدارندگی متقابل در برابر کیم، دچار تردید شوند. اچ. آر. مک‌مستر، مشاور امنیت ملی پیشین ایالات‌متحده، در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۷، اظهار داشت که نمی‌تواند با اطمینان روی عقلانیت کیم جونگ‌اون شرط‌بندی کند.

دیوانه نمایی؛ سلاحی خطرناک که اغلب نتیجه معکوس دارد

نظریه دیوانه نمایی، علی‌رغم جذابیت آن، در عمل بار‌ها ناکارآمدی خود را به اثبات رسانده است. نمونه‌های تاریخی حاکی از آن است که رهبران با تکیه بر این نظریه معمولاً به اهداف مورد نظر خود دست نیافته‌اند. برای مثال، نیکسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در تلاش برای متقاعد کردن ویتنام شمالی و متحدان شوروی‌اش به دیوانگی و عدم پیش‌بینی‌پذیری خود، شکست خورد و سرانجام مجبور به عقب‌نشینی از ویتنام شد. در موردی دیگر، نیکیتا خروشچف، نخست‌وزیر شوروی، با وجود رفتار‌های هیجانی و تهدید‌های شدید، نتوانست ایالات متحده را از برلین خارج کند. حتی در بحران موشکی کوبا نیز خروشچف ناچار شد تسلیم فشار‌ها شود و موشک‌های شوروی را از کوبا خارج کند.

برخلاف انتظار، در مواردی، رفتار‌های غیرمنطقی یا دیوانه‌وار نه تنها به عقب‌نشینی طرف مقابل منجر نشده، بلکه رهبران را با نتایجی ناگوار مواجه کرده است. برای نمونه، رفتار‌های نامتعارف صدام حسین و معمر قذافی در نهایت به سقوط آنها از قدرت و سپس کشته شدنشان به دست نیرو‌های نظامی غرب انجامید. در سال‌های اخیر، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در آغاز جنگ اوکراین، با تهدید‌های هسته‌ای توانست تا حدی حمایت نظامی غرب از اوکراین را محدود کند. با این حال، این محدودیت‌ها کوتاه‌مدت بودند و کشور‌های غربی به‌تدریج به اوکراین سلاح‌های پیشرفته‌ای همچون موشک‌های دوربرد، تانک‌ها و جنگنده‌ها ارائه دادند.

یکی از دلایل اصلی ناکامی این رهبران، دشواری در قانع کردن دشمنان به غیرمنطقی بودن واقعی آنها است. رهبران، حتی اگر رفتار‌هایی غیرقابل پیش‌بینی یا ناپایدار نشان دهند، اغلب نمی‌توانند طرف مقابل را متقاعد کنند که تهدیدهایشان جدی و عملی خواهد بود. از سوی دیگر، این رهبران معمولاً قادر نیستند تضمین کنند که در صورت پذیرش خواسته‌هایشان، شرایط بهبود یافته و صلح برقرار خواهد شد. در نتیجه، بدون این اطمینان، دولت‌های خارجی دلیلی نمی‌بینند که خواسته‌های آنان را بپذیرند.

رهبرانی که خود را غیرقابل پیش‌بینی نشان می‌دهند یا تصویری از دیوانگی به‌وجود می‌آورند، اغلب با چالش‌های ذاتی این استراتژی مواجه می‌شوند. حتی اگر موفق شوند دشمنان خود را متقاعد کنند که ممکن است بدون توجه به پیامد‌ها دست به اقدامات خطرناک بزنند، در جلب اعتماد و ارائه ضمانت‌های معتبر دچار مشکل خواهند شد. این مسئله به‌ویژه زمانی تشدید می‌شود که رهبرانی به‌خاطر ترجیحات افراطی یا رفتار‌های غیرمعمول بدنام باشند. به‌عنوان مثال، اشتیاق بی‌حد صدام حسین برای فتح و سلطه‌گری باعث شد وعده‌های او برای صلح بی‌اعتبار به‌نظر برسند. این نگرانی باعث شد که دولت جرج بوش به این نتیجه برسد که عراق به‌محض دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی از آنها استفاده خواهد کرد و همین نگرانی به یکی از دلایل اصلی حمله به عراق تبدیل شد.

آیا غیرقابل پیش‌بینی بودن می‌تواند محاسبات دشمنان را تغییر دهد؟

مشارکت ترامپ در نظریه دیوانه نمایی می‌تواند در شرایط خاص، اثری بازدارنده داشته باشد. شهرت او به غیرقابل پیش‌بینی بودن ممکن است چین و روسیه را وادار به بازنگری در سیاست‌هایشان کند. چین در حال افزایش چشمگیر زرادخانه هسته‌ای خود است و روسیه نیز مکرراً از تهدید‌های هسته‌ای برای فشار آوردن به کشور‌های دیگر استفاده می‌کند. این کشور‌ها ممکن است امیدوار باشند که چنین تهدیداتی، ایالات‌متحده را از مداخله در صورت بروز بحرانی مانند حمله به تایوان یا یکی از کشور‌های ناتو، بازدارد. اما اگر ترامپ بتواند آنها را متقاعد کند که واکنش‌های ایالات‌متحده ممکن است غیرمنتظره و شدید باشد، می‌تواند این محاسبات را مختل کند و از حملات پیشگیری کند.

با این حال، این راهبرد خطرات خاص خود را دارد و ممکن است پیامد‌های ناخوشایندی به دنبال داشته باشد. اگر چین به این باور برسد که ترامپ می‌تواند بدون توجه به منافع ایالات‌متحده، به‌طور دلخواه تحریم‌ها یا اقدامات دیگری علیه آن اعمال کند، احتمال دارد که رویکردی تهاجمی‌تر اتخاذ کند. در بدترین حالت، اگر ایالات‌متحده و چین یا روسیه وارد یک مناقشه هسته‌ای شوند، شهرت ترامپ به غیرقابل پیش‌بینی بودن می‌تواند باعث افزایش نگرانی‌ها در مورد حمله هسته‌ای پیش‌دستانه از سوی واشنگتن شود. این مسئله ممکن است پکن یا مسکو را به پیش‌دستی در حمله‌ای هسته‌ای سوق دهد، که نتیجه آن می‌تواند فاجعه‌بار باشد.

بنابراین، ترامپ باید نشان دهد که رفتار‌های غیرقابل پیش‌بینی او در چارچوبی معقول قرار دارد. اگر سیاست خارجی او به‌نظر بیاید که کاملاً بی‌منطق است، ممکن است نه‌تنها بازدارندگی را تضعیف کند، بلکه موجب بی‌اعتمادی بیشتر متحدان ایالات‌متحده شود. در مقابل، اگر ترامپ بتواند ثابت کند که رفتارهایش، هرچند غیرقابل پیش‌بینی، در نهایت مبتنی بر یک منطق است و تعهدات خود را محترم می‌شمارد، احتمال موفقیت تهدیدهایش افزایش می‌یابد و خطر وقوع بحران‌های غیرضروری کاهش پیدا می‌کند.

bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین