عباس عبدی در اعتماد نوشت: در زمان انتخابات نیز آن را با تعابیر دیگری گفت ولی از آنجا که وی با هدف جلب رأی مردم سخن نمیگفت و هر چه گفت صادقانه معتقد به آن بود، لذا اکنون باید به چند پرسش مهم پرداخته شود.
پرسش اول این است که ویژگیهای عمومی آن روش دیوانگی چیست؟ پرسش مهمتر اینکه در این مدت سه ماهه کوتاه آیا آن روش تغییر کرده یا همچنان بر همان سیاق گذشته عمل میشود؟ به علاوه آیا مقامات عالی و روسای قوای کشور نیز بر این گزاره وی با جزییات آن توافق دارند؟ یا آنان به گونه دیگری میاندیشند؟ اگر متفاوت بیندیشند پس محتوای وفاق چیست؟ بالاخره اینکه فرض کنیم به لحاظ تحلیلی هم موافق باشند، آیا اراده مشترکی در اجرای راهحلهای این ایده و تحلیل وجود دارد؟
مسأله صندوقهای بازنشستگی، افزایش دستمزدهای گروههای گوناگون مثل پرستاران و... میزان افزایش حقوق و دستمزد کارمندان دولت، همگی روی میز دولت است، بدون اینکه تصویر روشنی از نحوه افزایش منابع و درآمدهای دولت در دسترس باشد ولی افزایش هزینهها که کاملا مشهود است.
از سوی دیگر چرا دولت گزارشی از وضع کشور هنگام آغاز تصدیگری آن در اختیار افکار عمومی قرار نداده است؟ انتظار نداریم که علیه دولت و رییس جمهور قبل شعار داده شود،کار آنها را نباید انجام داد و شاید این کارشان هم یکی از شیوههای نادرست بود ولی ارائه گزارش از وضع عمومی کشور امری ضروری است.
مدیریت امور به گونهای است که گویی هیچ نشانی از این اضطرار ندارد. آقای پزشکیان بارها بر نیاز کشور به حدود ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری تأکید کرده است. از کجا و چگونه میخواهد تامین شود؟
خیلی خوشحال باید بود که اراده مردم مانع حضور کسانی در پاستور شد که حتی درک حداقلی از این الزامات حکومتداری نداشتند و اگر آمده بودند با افتخار همان شیوهها و حتی بدتر از آن را ادامه میدادند. ولی این امر نباید ما را نسبت به روند موجود خوشبین کند. قطعا از بدبینی ما نسبت به آینده کم کرده است و پنجرهای به امید را گشوده است.
ولی اگر روش قبلی را دیوانگی میدانید، فراموش نباید کرد که قریب به اتفاق نیروها و مجریان این دولت نیز به صورت پیشفرض، کمابیش ادامهدهنده همان روشهای سنتی هستند که جامعه را به اینجا رسانده است، مگر اینکه زمین بازی عوض شود و ایدهها و روشها و امکانات سیاسی جدید و خوبی را پیش روی خود ببینند و الا آنان هم همان مسیر گذشته را طی خواهند کرد. برای نمونه باید گفت که متأسفانه هنوز یک مسأله ساده انتشار اطلاعات حل نشده و مدیران کنونی هنوز جرات این را ندارند که در این باره در سیاست قبلی تجدیدنظر کنند. در حالی که در دولت روحانی حداقل این مسائل حل شده بود. امیدوارم نظرسنجیهای شهریور ماه ایسپا به دست شما رسیده باشد. فرصت زیادی برای امیدوار کردن مردم وجود ندارد.
مسأله اصلی دولت شما نه کمبود جوان است و نه زیادی پیرمردان، نه حضور اصولگرایان است و نه کمبود اصلاحطلبان؛ باید فضایی را ایجاد کرد که کارگزاران دولتی در بیان حقیقت و شنیدن آن شجاع شوند و در بند پست و صندلی خود نباشند. ریشه دروغگویی و خالیبندی که مورد نفرت مردم است در نبود چنین شجاعتی است.
من ناامید نیستم و اتفاقا به دلایلی گمان میکنم که شما نمیخواهید به هر قیمتی آن شیوههایی را که دیوانگی میدانید ادامه بدهید و همین نقطه قوت شماست. ولی اجمالا به نظرم غرق شدن در مسائل جاری، شما و دولت را از اتخاذ سیاستهای موثر باز خواهد داشت.
من با ایده وفاق درون ساختاری شما کاملا موافقم، ولی از سوی دیگر فرصت هم زیاد نیست. ایده وفاق نباید و نمیتواند شعاری یکطرفه باشد. دیگران هم باید بخواهند و الا این ایده تبدیل به ابزاری علیه خودش خواهد شد. این ایده در درجه اول باید حول عبور از همان شیوههای دیوانگی باشد.
این وفاق نیست این سهمخواهی مبتذل به نام وفاق است. از مدیران صالح خود دفاع کنید و اجازه ندهید با این گرگهای درنده مواجه شوند. راههای ناسالم پیشنهاد افراد برای مناصب را ببندید.