فرارو- دیروز اولین نشست خبری مسعود پزشکیان به عنوان رئیسجمهور در سالن اجلاس سران برگزار شد. ساعتی پس از پایان این نشست، برنامه زنده به اضافه یک روی آنتن شبکه سه سیما رفت که موضوع آن بررسی مفهوم وفاق ملی بود. بررسی این مفهوم در تلویزیون نه تنها خالی از ایراد، بلکه بسیار مطلوب است. اما نظرسنجی این برنامه بسیار قابل توجه بود.
به گزارش فرارو، سوال نظرسنجی این بود: «آیا وفاق ملی با افراد و گروههایی که سابقه مجرمیت و اقدام علیه منافع ملی دارند امکان پذیر است؟» رئیسجمهور دقایقی قبل از این برنامه در نشست خبری خود گفته بود: «ابرپروژههای مورد نظرم یکی نرمافزاری و دیگری سختافزاری است. آنکه نرم افزاری است، به وحدت و انسجام و وفاق ملی و ایجاد امید و مشارکت و دوباره به صحنه آوردن مردم بر میگردد تا جو ناامیدی که مردم تصور میکردند، مملکت برای عدهای خاص است و بقیه اگر خوششان نیامد، بلند شوند، بروند، از این حالت خارج شوند. اینگونه نیست که تصور کنیم عقل کل ما هستیم و بقیه اگر خوششان نیامد، نباشند؛ البته این چیزی است که حل کردنش به این راحتی نیست و بحثهای نرم افزاری از سخت افزاری پیچیدهتر است؛ تغییرات نرم افزاری باید خود را در اندیشه و رفتار نشان دهد و تغییر رفتارها بعضا به دههها زمان نیاز دارد.»
صداوسیمای ایران بزرگترین دستگاه در نوع خود، در تمام جهان است. شاید در بعضی کشورها مثل کره شمالی رسانه تنها در انحصار دولت باشد یا بتوانیم بیبیسی انگلیس و صدای آمریکا را به عنوان رسانههای دولتی مثال بزنیم؛ اما در هیچ کشوری رسانه اصلی و رسمی تحت کنترل حاکمیت تا این حد انحصار و وسعت را یکجا در کنار هم ندارد.
با پیروزی مسعود پزشکیان و بررسی رفتار صداوسیما در دوران انتخابات در فرارو بررسی کردیم که این رئوس این سازمان به اسم نیروهای انقلابی در دست جریان پایداری و حلقه سعید جلیلی گرفته است. صداوسیما اگر چه رسانه اصلی کشور است، اما ملّی نیست. همیشه مقابل دولتها و تفکراتی بوده که مدیرانش آن را نامطلوب قلمداد میکردند و حامی ۱۰۰ درصدی دولتهایی مثل سیدابراهیم رئیسی که آن را مطلوب میدانستند. صداوسیما فعلاً مساله وفاق ملی را نشانه گرفته است؛ مثل کیهان شمشیر را از رو برای دولت نبسته، اما تیغه شمشیر تا حدودی از غلاف بیرون آمده است.
این سوال به طرز جالبی طراحی شده است. اول این که مشخص نیست اقدام علیه منافع ملی چه معنایی دارد. ایران یکی از معدود کشورهایی است که منافع ملی و منافع ایدئولوژیک در آن خیلی وقتها به جای یکدیگر به کار میروند و به گواه تحلیلگران، تعریف مشخصی درباره منافع ملی وجود ندارد. از سوی دیگر، ورود به مساله احکام قضایی نیز صحیح نیست. چرا که مورد به مورد درباره پروندههای مد نظرِ کیهان و تیم صداوسیما میتوان نظرات مختلفی داشت. چه بسیار احکام سنگینی که برای روزنامهنگاران یا فعالان سیاسی صادر شد، اما در مراحل تجدیدنظر و دیوان عالی شکست؛ و چه احکامی که درست بود و فردِ خاطی با گذراندن دوران مجازات خود، به سر کار و فعالیتهایش بازگشت. اما این دو نگاه را کنار میگذاریم و این مسیر را مفروض قرار میدهیم که حکمی بدون اشکال صادر و تا بالاترین مرجع قضایی تائید شده است. آیا فردی به محرومیت دائمی از حقوق اجتماعی و سیاسی خود محروم شده است که حالا نتواند به کنشگری سیاسی بپردازد؟
نکته بعدی این است که طرف مقابل، معمولاً اشخاص را هدف قرار میدهد، اما جریان را میزند. جریانی که مملو از افرادی است که متفاوت از آنها فکر میکنند، اما حتی نمیدانند دادگاههای مد نظرِ این رسانهها کجا قرار دارد. سوال این نظرسنجی از اساس باطل است، چون به صورت کلی طرح شده و قابلیت تفسیرهای فراوان دارد. اول باید تعریف کنیم منافع ملی چیست، سپس به این بپردازیم که چه کسانی بر علیه منافع ملی اقدام کردهاند. شاید هدررفت پول فروش نفت که متعلق به مردم است، نوعی اقدام علیه منافع ملی باشد.
مرور مواضع تندروها طی حداقل دو ماه گذشته نشان میدهد که اصل وفاق برای آنها محل اشکال است. پس از سقوط هلیکوپتر رئیسجمهور، این تریبونها تلاش کردند با خط افسانهسازی از این دولت راه را برای نامزد دیگر انتخابات هموار کنند. اما نتیجه مطلوبشان نبود. در دل دولت سیزدهم، خالصسازی از عرصه سیاست هم فراتر رفت و تا نهاد علم نیز رسید و یک دورِ باطل کشور را در بر گرفته بود.
پزشکیان تلاش کرد گفتمان وفاق ملی را مطرح و این دور باطل را بشکند. اما در طرفِ مقابل که رویکرد حذفی را کنار گذاشته، این نگاه پذیرفته نیست. برای مثال دانشجویی که ناگهان دهها مشکل دیگر زندگیاش – که تقصیری در ایجاد آنها نداشته و ناشی از وضعیت کشور است – دست به اعتراض میزند. در این نگاه باید او را حذف کرد و او حقِ تحصیل ندارد. یا استاد حقوقی مثل محسن برهانی که بعضی مسائل قضایی را خالی از اشکال نمیدانست، نباید در دانشگاه تدریس کند. چون باعث انحراف میشود. اما پزشکیان به نظر میرسد که در تلاش است این دور باطل را بشکند، اندکی از تنشِ مزمن موجود در جامعه را کاهش دهد و اجازه بدهد تا راه نفس باز شود.
این وفاق باید بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد و نیازمندِ چارچوب تئوریک است. اما این وفاق ملی چرا حساسیتزاست؟ وقتی میگوییم وفاق ملی، یعنی باید در بسیاری مسائل بازنگری کرد. حکم کلی اغتشاش درباره هر اعتراضی صادر نکرد که ما را از تحلیل و بررسی ریشههای اعتراض جدا کند. از مسائلی که مشمول زمان شده و سالها مثل زخمی کهنه کشور را درگیر خود کرده، عبور کرد. به نظر میرسد نگاه پزشکیان این است که دعواها فرعِ ماجراست و ایران را عقب نگه داشته است. چه دعواهایی که داخل کشور وجود دارد و چه دعواهایی که مربوط به خارج و مسائل خارجی است؛ که البته باز هم این دعواهای مربوط به مسائل خارجی نیز از اختلاف دیدگاههای داخلی ریشه میگیرد. تقابل نگاه حذفی و نگاه جامع و رو به جلو، حساسیت برانگیز است و حملههای تندروها را باعث میشود.
آنچه پزشکیان تاکنون از خود نشان داده، مصمم بودن در پیشبرد برنامههایی است مد نظر دارد. تا امروز تمام تلاشش را کرده که خود او به عنوان رئیسجمهور، طرفِ آغازکننده تنش و بحران نباشد. نه تنها پیشینان را تخریب نمیکند، بلکه تلاش میکند آغوش بازی داشته باشد. چقدر در سالهای گذشته و دولتهایی که آمدند و رفتند، این سابقه وجود داشته است که رئیسجمهور جدید ۳ وزیر قبلی را نگه دارد؟ دو وزیر را ابقا کند و یک نفر را در وزارتخانهای دیگر به کار بگیرد.
به نظر میرسد پزشکیان تلاش میکند مسیری که ترسیم کرده را پیش ببرد و وارد دعواها و دامهایی که تندروها برای دولت چهاردهم پهن کردهاند نشود. عصر دیروز با دستور وزیر بهداشت احکام تعلیق دانشجویان پزشکی (۱۴۰۱ و ۱۴۰۲) متوقف شد. احتمال میرود که همین اقدام در وزارت علوم نیز رخ بدهد. تندروها مشغول سروصدا هستند، اما دولت به آرامی کارها را پیش میبرد تا در نهایت یک آرامش نسبی ایجاد شود.
برخی میگویند مگر قرار نیست نقد شود و آزادی بیان وجود داشته باشد؟ پس چرا از رفتار صداوسیما ناراحت میشوید و به آن واکنش نشان میدهید. پاسخ ساده است. ممکن است در یک کشور با رسانههای آزاد، بنگاههای رسانهای از جمله شبکههای تلویزیونی وجود داشته باشند که تندترین انتقادات به دولتها و سیاستمداران را وارد کنند. اتفاقاً محتوای این شبکهها معمولاً در ایران به خصوص از سوی رسانههای تندرو مورد استقبال قرار میگیرد؛ وقتی یک شومن معروف آمریکایی با میلیونها بیننده، تندترین انتقادات به رئیسجمهور آن کشور را وارد میکند یا حتی او را دستمایه طنازی قرار میدهد. اما آنها رسانههای رسمی آن کشور و یک سازمان فرادولتی نیستند.
صداوسیما یک سازمان فرادولتی است که در حال حاضر هم توسط تندروترین نیروهای سیاسی چند سال اخیر ایران کنترل میشود: نیروهای دانشگاه امام صادق، بسیج دانشجویی و جبهه پایداری که از سطح ریاست سازمان تا بدنه آن حضور دارند. همانطور که موضع کیهان به درست یا غلط موضع حاکمیت برداشت میشود – به خاطر ماهیت این روزنامه – موضع صداوسیما هم همین برداشت را به دنبال دارد.
کلید این ماجرا از یک سو دست رهبر معظم انقلاب است که به صداوسیما تذکر بدهند و از آنها بخواهند که دولت را نقد جدی کنند نه این که به روی آن شمشیر بکشند. مسیر دیگر، شورای نظارت بر صداوسیماست که نمایندگانی از سه قوه در آن قرار میگیرند. هر قوه دو نماینده در این شورا دارد. با توجه به همگرایی میان سه قوه که پس از سه سال بار دیگر به وجود آمده و مسیری که تغییر آن مشخص است، ترکیب این شورا نیز میتواند بر این مساله موثر باشد. آخرین مساله نیز تقویت تیم اطلاعرسانی دولت است که بعد از دو ماه از پایان انتخابات و بیش از چهل روز از استقرار دولت به صورت رسمی هنوز سروسامان پیدا نکرده است.