bato-adv
سرزمین موعود رو خودمون می‌سازیم!

نقد فیلم The Promised Land – سرزمین موعود

نقد فیلم The Promised Land – سرزمین موعود
بخش انتهایی فیلم به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که سال‌ها گذشته، لودویگ تنها است و آنا باربارا بابت قتل فردریک دوشینکل همچنان در زندان است. بنابر این لودویگ تمام ساخته‌های خود را رها می‌کند و به دنبال کالسکه آنا باربارا که در حال انتقال به زندانی دیگر است می‌رود. میانه راه او را نجات می‌دهد و بی‌توجه به تمام تعلقات دنیا با آنا باربارا بر روی اسب به دیاری که مشخص نیست می‌رود.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۹ - ۲۴ دی ۱۴۰۲

Promised Land یک درام حماسی تاریخی، ساخت سال ۲۰۲۳ و محصول مشترک، دانمارک، سوئد و آلمان می‌باشد که نیکولای آرسل (Nikolaj Arcel) کارگردانی آن را بر عهده داشته. او فیلمنامه را اشتراکا با آندرس توماس (Anders Thomas Jensen) نوشته است.

به گزارش ویجیاتو، همچنین این فیلمنامه بر اساس رمانی به نام کاپیتان و آن‌باربارا با نویسندگی آیدا جسن ساخته و پرداخته شده. Promised Land که در جشنواره ونیز نامزد شیر طلایی شده بود در اسکار نیز شانس درخشش بالایی دارد.

مدز میکلسن (Mads Mikkelsen) به عنوان لودویگ کیلن یک کاپیتان متعهد به پادشاه دانمارک، آماندا کولین (Amanda Collin) در نقش آنا باربارا نقش مکمل او، سایمون بنبرگ (Simon Bennebjerg) به عنوان فردریک دو شینکل، کریستین کوجات ثورپ (Kristine Kujath Thorp)، گوستاو لیند (Gustav Lindh)، ملینا هگبرگ (Melina Hagberg) در Promised Land نقش آفرینی می‌کنند.

آن‌چه در گذر است

در سال ۱۳۷۵ کاپیتان لودویگ کیلین، یک ارتشی آلمانی است که بعد از بیست و پنج سال خدمت، بازنشست شده. حقوق ناچیزی دارد و تقریبا یک آدم فقیر بی مال و منال به حساب میاید. در این زمان تمام زمین‌های بایر به پادشاه تعلق دارند. لودویگ به کشور خود دانمارک بازمی‌گردد تا یکی از زمین‌های غیر قابل کشت را با درامد خود به زمین قابل استفاد‌ه‌ای تبدیل کند و در عوض از پادشاه درخاست سِمَت و ثروت و خانه دارد.

او در ابتدای مستقر شدنش در این زمین با فردریک دو شینکل رو‌به رو می‌شود که مردی بی‌رحم است و با پافشاری اصرار دارد که لودویگ را قانع کند که حق مالکیت این زمین‌ها به او تعلق دارد. دشمنی فردریک و لودویگ از همین جا سرچشمه می‌گیرد و تقریبا تا انتهای فیلم ادامه دارد. لودویگ در ابتدا دو مهاجر غیر قانونی به نام آنا باربارا و همسرش یوهانس را استخدام می‌کند و در نهایت به کولی‌های بی‌خانمان نیز جای خواب و غذا می‌دهد تا در زمین کار کنند.

اما فردریک هر بار نیروی کار او را با ترس و کشتار فراری می‌دهد به طوری که درنهایت فقط لودویگ، کشیش، آنا باربارا و یک دختر بچه کولی به عنوان یاران قابل اعتماد او باقی می‌مانند. با وجود تمام سختی‌ها کاپیتان اولین محصول خود را برداشت می‌کند و مورد استقبال پادشاه قرار می‌گیرد. اما فردریک او را در مخمصه‌ای ساختگی می‌گذارد و زندانی می‌کند با این وجود درست همان شب که لودویگ در شرف مرگ است، طی نقشه‌ای آنا باربارا و ادل معشوقه لودویگ، فردریک را مسموم می‌کنند و در نهایت می‌کشند.

بخش انتهایی فیلم به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که سال‌ها گذشته، لودویگ تنها است و آنا باربارا بابت قتل فردریک دوشینکل همچنان در زندان است. بنابر این لودویگ تمام ساخته‌های خود را رها می‌کند و به دنبال کالسکه آنا باربارا که در حال انتقال به زندانی دیگر است می‌رود. میانه راه او را نجات می‌دهد و بی‌توجه به تمام تعلقات دنیا با آنا باربارا بر روی اسب به دیاری که مشخص نیست می‌رود.

کلایمکس‌های متمادی

Promised Land از آن دسته از داستان‌های قابل درک و قابل پردازشی است که به شیوه خطی روایت شده. اما چیزی که این فیلم را بیشتر قابل توجه می‌کند همین ساختار چند اوج‌گاهی آن می‌باشد. با مرگ هر انسان، با جدایی کاراکتر‌ها حتی با خوشی‌های غیر منتظره‌ای که رخ می‌دهد یک اوج در مسیر اتفاق می‌افتد. چرا که درد انسان چه فیزیکی چه از نظر روانی به شیوه‌ای نزدیک و قابل لمس تصویر می‌شوند.

شخصیت اصلی لودویگ کیلن به راحتی دل نمی‌بندد، اما به راحتی بر حسب شرایط دل می‌کند و دیگری را از خود جدا می‌کند و هربار که این عمل از او سر می‌زند در ذهن مخاطب اتفاق غیر منتظره‌ای رقم می‌خورد. بنابر این با هر تصمیم او یک اوج بر خط داستانی جا خوش می‌کند. بدون این که بحرانی پیش از آن رخ بدهد یا تاوانی بعد از آن در انتظار کاپیتان لودویگ باشد.

اما گونه دیگری از این فراز‌های هیجان انگیز و غم زده نیز وجود دارد و متعلق به نگون بختی برخی از انسان‌ها در شرایط اکنون فیلم است. مجازات‌ها و شکنجه‌های سختی که کاراکتر‌ها متحمل می‌شوند بسیار واقعی و قابل پذیرش است. هرچند که افشای اطلاعاتی راجع به خیلی از آن‌ها انجام نمی‌شود و پیش فرضی هم از آنان به مخاطب داده نمی‌شود، اما اتفاقات کوچکی رقم می‌خورد که به نوعی زنده ماندن آنان را برای ما ارزشمند می‌کند.

درست زمانی که این کاراکتر‌ها زیر شکنجه‌های سخت از بین می‌روند دیگر بار صعود فیلم را به تماشا می‌نشینیم. البته نباید نادیده گرفت که این ساختار چند اوجی به همین‌جا منتهی نمی‌شود. اتفاقات کوتاه و اشتیاق برانگیز نیز یکی دیگر از گزینه‌های فراز فیلم است. درست مثل اولین بوته‌ای که از خاک لم یزرع سر برمیاورد.

تقابل دائمی شخصیت‌ها

یکی از جذابیت‌های فیلم Promised Land ایجاد گره‌های زیاد و به دنبال آن گره گشایی‌های متمادی است. در واقع هر بار مانعی در مقابل شخصیت اول سبز می‌شود و هر بار او نقشه‌ای می‌کشد، اما همیشه این نقشه با گسست روبه رو می‌شود و این روند دایره‌ای وار ادامه می‌یابد؛ به طوری که انگار این جنگ پایانی نخواهد داشت. مگر این که یکی از طرفین طعم مرگ را بچشد!

اتفاقات زنجیره‌ای وار با این که تمامی ندارند، اما چیزی از باور پذیری‌شان کم نمی‌کند! این هنر نویسنده است که زنجیر‌هارا سلسه‌وار طوری به یکدیگر وصل می‌کند که همگی دلیلی بر اتفاقات بعدی، و اتفاقات بعدی علتی باور پذیر بر پیش‌آمد‌های قبلی هستند. تک تک این رخداد‌های مرتبط نیز ضرورت و لاجرم بودنی ایجاد می‌کند که از کاراکتر‌ها انتظار نمی‌رود عملی به جز آن انجام دهند!

ممکن است به نظر برسد که این قابل پیش‌بینی بودن، مسیر داستان‌پردازی را لو بدهد با این وجود کارگردان برای عمل و عکس‌العمل اشخاص اتفاقات غیر منتظره‌ای را به تصویر کشیده که مخاطب از پیش‌بینی آن عاجز باشد. به طور کل فیلم Promised Land تلاش خود را کرده تا بهترین نوع تعلیق را به ثمر برساند و در این مسیر موفق هم شده است. به نوعی که اگر مخاطب جواب سوال‌های پش آمده در ذهنش را از خط داستانی گرفته باشد هم، احساساتش او را مجاب به تماشای فیلم خواهد کرد!

همه این‌جا مهم هستند!

Promised Land بر پایه یک قهرمان اصلی و یک ضد قهرمان سنگدل می‌چرخد، با این وجود شخصیت‌های دوم این فیلم بسیار ارزشمند جلوه می‌کنند. مثل آنا باربارا. اولین ملاقات او با کاپیتان لودویگ آنقدر مختصر، طبقاتی و جدی بود که انگار این ساده‌ترین شیوه مصاحبت یک فرادست و یک فرودست است. فروتنی کاراکتر آنا باربارا نشان می‌دهد که او برای امنیت همیشه حاضر است سری به نشانه تایید تکان بدهد. بنابر این وقتی لودویگ برای اولین بار از آن‌ها می‌خواهد تا در زمینش مشغول به کار شوند، اما حقوقی دریافت نکنند او زودتر از همسر خود با سر تایید می‌کند.

شخصیت پردازی پیچیده او تغییرات درونی کاراکتر را قابل رویت می‌کند. از دست دادن تک تک چیز‌هایی که برای آنا باربارا قابل ارزش بودند باعث می‌شود که او بیشتر و بیشتر به نه گفتن عادت کند، تا جایی که نقش پررنگ او می‌تواند باور‌های شخصیت اصلی را تغییر دهد و حتی مسیرش را بسازد. به همین دلیل باید گفت کارگردانی اثر، ناب و قابل تامل است چرا که پرداختن به کاراکتر اصلی به وسیله کاراکتر‌های ثانویه کاری زیرکانه است که مهارت بالایی را می‌طلبد.

با وجود مهم بودن کاراکتر‌های ثانویه‌ای مثل آنا باربارا، مدز میکلسن در نقش کاپیتان لودویگ، قابل توجه ظاهر شد. شاید بتوان این کاراکتر را به لیست افرادی که توانسته بودند در زیر بازی چهره سرد و جدی و خشک خود روحی کودکانه و قابل انعطاف را به طور باورپذیری بروز دهند قرار داد. کاراکتر او نمونه بارز آدم شرافتمندی است که با کمی حماقت و باور‌های پیش پا افتاده قدیمی و سنگدلی و همزمان صبوری زیاد قصد دارد آینده‌ای بهتر خلق کند. اما درست جایی که افراد را به دایره زندگی خود اضافه می‌کند. شرایط متفاوت می‌شود.

شخصیت و اجسام اطراف!

در Promised Land بک‌گراند‌ها برای توصیف شخصیت‌ها چیدمان می‌شوند. به ویژه در صحنه‌های غم‌بار! در سکانس‌هایی که تماما یکی از شخصیت‌ها در آن پررنگ‌تر هستند، حتی طبیعت هم برای وصف کردن آن شخص یا درونیاتش دست به کار می‌شود. علاوه بر این نماد‌ها هم به این مجموعه می‌پیوندند.

درست است که ما گذشته و خاطرات بسیاری از کاراکتر‌ها را نمی‌دانیم، اما اجسام ما را به شناخت آن‌ها نزدیک می‌کند. درست مثل فردریک! ضد قهرمانی که ما اطلاع نداریم عقده‌های او از کجا سر برمیاورد، اما همین که او را با متعلقات دورش تماشا می‌کنیم، افشای اطلاعات صورت می‌گیرد. یا زمانی که انا باربارا بر قبر همسرش می‌نشیند تمام طبیعت اطرافش ما را از شجاعت او در آینده مطلع می‌کند.

کارگردانی فیلم توانست پا به پای فیلمنامه درست پیش برود از زوایای دوربین که فرادست و فرودست را دائما مشخص می‌کند گرفته تا وقتی که عدالت و خوبی را با رنگ‌های لطیف و بافت‌های نرمی به تصویر می‌کشد. همه این موارد در کنار هم توانستند آنچه که باید را به مخاطب منتقل کنند.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین