عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: به نظر میرسد که ویروس کووید- به پایان خود رسیده است، حداقل از ۸ ماه پیش که سازمان بهداشت جهانی پایان وضعیت اضطراری آن را اعلام کرد، دیگر کمتر خبری درباره کووید-۱۹ میشنویم. پایان کووید آغاز خبرهای دیگر نیز است. اخیرا کمیتهای در بریتانیا تشکیل شده که هدف آن بررسی نحوه عملکرد مسوولان وقت در ماجرای کووید است.
عملکردی که بهطور طبیعی در همان زمان امکان روشن شدن همه ابعاد آن وجود نداشت، زیرا همهگیری در جریان بود، ولی از همان زمان کمابیش روشن بود که مسائلی در حال وقوع است، به ویژه سخنان بوریس جانسون، نخست وزیر وقت بریتانیا مسالهساز بود. کمیته مربوط به کرونا در حال حسابکشی از همه مقامات و مطالعه اسناد و شواهد است تا در نهایت گزارشی از نحوه برخورد ساختار رسمی با این مساله مهم ارایه دهد.
شاید این پرسش برای ما مطرح شود که این کار چه فایدهای دارد؟ هر چه بوده گذشته. احتمالا قرار هم نیست کسی مجازات شود. ولی ماجرا بسیار مهمتر از این است. این نوع رسیدگیها در جوامع پیشرفته نه تنها مرسوم، بلکه از ضروریات است. نمونه مهم آن گزارشی بود که درباره حمله امریکا و بریتانیا به عراق در زمان بوش و بلر انجام شد. جالب است که در جریان رسیدگی به این ماجرا یکی از اعضای کمیته تسلیحات سازمان ملل که انگلیسی بود نیز خودکشی کرد (شاید هم کشته شد) در هر حال تونی بلر به علت این رسیدگیها عملا خسارت سیاسی فراوانی را متوجه خود کرد؛ بنابراین این رسیدگیها و گزارشها را میتوان واجد چند اثر بسیار مهم و مثبت دانست.
اولین آن توجه دادن سیاستمداران به این نکته است که اگر در زمان قدرت داشتن هم بتوانید از پاسخگویی فرار کنید، دیر یا زود گرفتار میشوید و مجبورید در برابر حقیقت سر تعظیم فرود آورید و عدالت گریبان شما را خواهد گرفت. اینگونه نیست که پرونده امور بسته شود و به قول معروف بتوانید از پاسخگویی قِسر در روید و با جان سالم از این خطر بیرون بیایید. در واقع قیامتی هر چند کوچک برای مسوولان در همین دنیا برپا میشود.
البته شاید کسی را مجازات و محکوم نکنند، به ویژه اینکه بسیاری از این مسائل در حوزه جرم و مجازات قرار نمیگیرد، بلکه در صلاحیتهای حرفهای آنان است. ولی داوری افکار عمومی برای سیاستمداران و احزاب متبوع آنان بسیار مهم است. برای نمونه تونی بلر به دلیل رفتارش در حمله به عراق در مارس ۲۰۰۳ و همراهی متقلبانه با جورج بوش، در افکار عمومی بریتانیا ضربه سنگینی خورد و شاید افول قدرت حزب کارگر نیز از همین مقطع آغاز شد؛ بنابراین طبیعی است که سیاستمداران و احزاب آنها همیشه به این حسابکشیهایی که دیر یا زود آغاز خواهد شد، توجه میکنند.
نتیجه مهم دیگر، فصلالخطاب بودن است. آیا توجه کردهاید که چرا در ایران هیچ یک از پروندههای تاریخی مختومه نمیشوند؟ نه تنها مختومه نمیشوند، بلکه هر چه میگذرد پرسشها و ابهامات و حتی شاکیان و متهمان پروندهها بیشتر میشود! و در عمل پروندهها غیرقابل رسیدگی میشود. هنگامی که پروندهها به چنین مرحلهای رسید، افکار عمومی در حیرت و سرگردانی غرق میشوند. حقیقت محو میشود. وضعیت جامعه ما نسبت به گذشته یک قرن اخیر خود کمابیش چنین است. همین موضوع کرونا در ایران تبدیل به یک پرونده مهم و جدیدی شده است. پروندهای که از همان روز اول مثل همه موضوعات و پروندههای دیگر، انواع و اقسام پرسشها و اظهارنظرات و مواضع و سیاستها مطرح شد، ولی هنوز یک گزارش رسمی و روشن درباره هیچ کدام از آنها تهیه و منتشر نشده است؟
تردیدی نیست که این پرونده مثل موارد دیگر در ایران، همچنان باز خواهد ماند و به مرور نیز بر پرسشها، اتهامات و دادههای آن افزوده میشود و بیبصیرتی و سردرگمی جامعه را تشدید میکند. مطالعات معتبر درباره کرونا در ایران نشان داده است که اگر سیاستگذاری ما در مواجهه با کرونا مشابه ترکیه بود، حدود ۵۰ هزار نفر کمتر فوت میکردند. جامعهای که هزاران میلیارد خرج افزایش جمعیت میکند و بهطور کامل هم شکست میخورد و حتی جمعیت کمتر هم میشود، کافی بود قدری عقلانیت صرف مدیریت کرونا میکرد تا دهها هزار نفر کمتر فوت کنند. این پرونده همچنان باز است.