bato-adv
کد خبر: ۶۷۳۶۹

رواج ابتذال با "بمب خنده"

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۵ - ۰۶ بهمن ۱۳۸۹


با از بین رفتن نظام توزیع و نظارت مناسب فیلم های شبکه خانگی و با ورود این نوع فیلم ها به بازار به اصطلاح سوپرمارکتی شاهد تولید فیلم هایی بودیم که نه تنها برازنده سینما وتلویزیون ایران نیست بلکه در آنها به شدت به اهداف اجتماعی و مذهبی جامعه ما توهین شده بود.

محصول ایجاد این شبکه توزیع سی دی های مبتذلی چون بمب خنده مهران مدیری است که در آن به شدت ادبیات و آرمان های دینی مان را نشانه رفته است. اما نکته ای که در این مجال مهم جلوه می کند با ایجاد و گسترش این شبکه که از حداقل ترین نظارت ها برخوردار بود بسیاری به فکر افتادند برای فرار از دامنه توقیف ها و نظارت های معمول به دامن این شبکه پناه ببرند و عقده های درونی خود را که تا کنون فرصتی برای بیان آن نداشتند را در قالب تولیدات خود در این نظام توزیع عرضه کنند.

اما بعد از نتیجه خوب سازندگان فیلم های مبتذل و سخیف از شبکه خانگی این بار سریال سازان قهار تلویزیونی بودند که برای فرار از فشار انتقاد ها و ساخت و ترویج سریال های بفروشی که ابتذال و تباهی در سراسر آن موج میزند وارد این گود شدند و بدینگونه سریال های قلب یخی و قهوه تلخ شکل گرفتند.
 
محمد حسین لطیفی و مهران مدیری که امتحان داشتن نبض مخاطب را در تلویزیون پس داده بودند این بار حرف های فرو خورده خود را که نمی توانستند از دریچه قاب رسانه ملی مطرح کنند به دامن این شبکه پناه آوردند. البته در این میان مهران مدیری توانست با القای موضع عدم توافق مالی با تلویزیون توجیه مناسبی برای عملکرد خود پیدا کند، اما لطیفی اوج ابتذال و وقاحت را در قلب یخی به یمن شبکه خانگی به تصویر گذاشت. در این میان قهوه تلخ مهران مدیری به خاطر حضور خیل بازیگران طنزپرداز و باسابقه درکارهای مهران مدیری با استقبال گسترده تری از سوی مردم مواجه شد ولی بازهم خود مدیری که می ترسید دوره طنزهای سبک و مبتنی بر الفاظ کلامی اش به سر آمده است با توسل به قرعه کشی و جوایزی رویایی مانند خانه و خودرو سعی کرد مخاطب را به زور پای سریالش نگه دارد.

شبکه ویدئوی خانگی به عنوان یکی از ابزارهای رسانه ای دردسترس که از کمبود نظارت های معمول در جریان های رسمی رسانه رنج می برد امروز با گسترش فضای دردسترس خود بهترین زمینه برای رواج ابتذال را فراهم آورده است. تولید فیلم های ویدئویی سخیف و سریال هایی همچون قهوه تلخ و قلب یخی که از تیغ تیز نظارت سینما و تلویزیون در امان مانده اند و توزیع آن در سطح سوپرمارکت ها و ویدئوکلوپ ها دلیل محکمی برای اثبات این موضوع به شمار می آید.

قهوه تلخ که یک سریال بی هویت چه از لحاظ تاریخی و چه از لحاظ پرداخت قصه است برعکس سریال شب های برره که به نقد جامعه ی مردمی می پرداخت به نقد حاکمیت پرداخته است اما با توجه به اینکه در آن مقطع تاریخی که سریال روایت می شود برخلاف متن سریال کشور ایران دارای حکومتی مرکزی به سرپرستی فرزندان کریم خان زند بوده است به نظر می رسد ایجاد این فضا تنها یک عقده گشایی سیاسی شخص مهران مدیری باشد که با تبلور نقش افرادی چون جهانگیر شاه دولو که از هرگونه درک و فهمی بی بهره است به منصه ظهور رسیده باشد.

البته این عقده گشایی به بدترین شکل ممکن و با زیرپا گذاشتن تمامی ارزشها و اخلاقیات و با رکیک ترین و نامناسب ترین دیالوگ ها انجام شده است و مدیری حتی پا را فراتر از این گذاشته است و با توهین به زنان در فیلم خود که نمونه ای از زنان ایرانی هستند، آنان را فاقد شعور و ادب و متانت معرفی می کند که تنها دغدغه‌شان آوردن فرزند پسر است و در اين ميان كاترين، همسر فرنگي پادشاه اين دربار، الگويي براي زنان ايراني قرار مي‌گيرد تا با توجه به نظر او لباس بپوشند، غذا بخورند و حتي ياد بگيرند كه از عطر استفاده كنند.

همه این موارد در حالی است که سریال سخیف قهوه تلخ که در آن هیچ ردی از طنزهای زیبا و اثرگذار موقعیت دیده نمی شود به محلی برای رد و بدل شدن مبتذل ترین واژه ها و تصاویر تبدیل شده است که با توجه به دایره اثر گذاری این سریال در خانواده قطعا پیامدهای منفی بسیاری را به خصوص در قشر کودکان و نوجوانان به دنبال خواهد داشت. 

این قشر که یکی از تاثیر پذیر ترین سنین خود را طی میکند به راحتی از آموزه های غلط این سریال الگو برداری می کند و در جامعه دوستی خود با دیگر دوستانش به اشتراک می گذارد و همین می شود که در سطح جامعه این الفاظ و آموزه های غلط رواج پیدا می کند.

حال سوال اینجاست که در ام القرای جهان اسلام که عده ای مترصد پیدا کردن کوچکترین مشکلی در فرهنگ هستند و با دیدن آن آن معضل را در بوق و کرنا می کنند و فریاد وا اسلاما سر می دهند چگونه است که هم اکنون در مقابل این تهاجم آشکار فرهنگی منتها از داخل سکوت سنگینی پیشه کرده اند.

دستگاه های مسئول فرهنگی و نظارتی گول اسم چه کسی را خورده اند که این چشم بند بزرگ را به چشم خود بسته اند و این همه وقاحت را نادیده می گیرند؟ چرا باید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از موضع رسمی فرهنگ این کشور از چنین سریالی حمایت کند؟ شاید میلیون ها تومان از درآمد توزیع این سی دی های مبتذل راه ساختمان فرهنگی بهارستان را در پیش گرفته است که این سکوت شکسته نمی شود.

شاید بعضی ها دوست دارند با ترویج ابتذال به بهانه خنده و . . . به یک عده فرصت طلب فرصت سنگ اندازی بدهند. به هر حال هرچه که هست این عده و شخص آقای مدیری باید بداند مردم ما نفهم نیستند و با شعور ترین و با فرهنگ ترین مردم دنیا هستند و اگر عده ای هم خودشان را به خواب بزنند مردم هوشیارند و گول هیچ تبلیغی را نمی خورد.

برچسب ها: خنده
مجله خواندنی ها
مجله فرارو