عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت: خالصسازی امری بسیار مهم است، اما سؤال اساسی این است که شعاع آن چه اندازه است، شاخصهای آن چیست؟ مخلصین با چه اصولی غربال میشوند و کلاً چنین امری شدنی و لازم است؟ آیا امری فراتر از قوانین موجود است و علت بدبینی طیفی از اصلاحطلبان بدان چیست؟
بدون تردید خالصسازی باید در تراز و شعاع نظام جمهوری اسلامی همیشه وجود داشته باشد و حصر در باند و سلیقه نشود، اما شرط آن این است که سلایق را درست بشناسیم و با اصولی بسنجیم، تفسیر موسع یا تقلیلگرایانه از شعاع جریانات همسو با انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و اندیشه امام باید بدون افراط و تفریط باشد.
خالصسازی باید مبتنی بر تجربیات و شناخت گذشته باشد و دو خصلت سلبی را در بربگیرد؛ اول، سکولارهای ساختارشکن که سکولارخواهی، مطالبه دائمی آنان است و با ادبیات متفاوت عنوان میشود. دوم، منفعتطلبانی که جز بدنام کردن نظام جمهوری اسلامی و به حراج گذاشتن سرمایه اجتماعی آن هنری ندارند.
خوشبختانه پیش ثبتنام این دوره و فرصت طولانی جهت بررسی صلاحیتها این حسن را دارد که دیگر با گزینه «عدم احراز صلاحیت» مواجه نخواهیم بود. اما خالص بودن نیروهای انقلاب اسلامی امری لازم، ضروری و آرمانی است که همه باید هم برای خلوص فردی خویش، هم برای «وحدت خالصان» تلاش کنند. بارها نوشتهام که برای عبور از سلایق و یگانه شدن ذیل کلیت نظام، نیروهای سیاسی کشور باید بر اصول مشترکی تفاهم کنند و خالصسازی و توقع خالص بودن حول آنان شکل بگیرد. سکولارها شامل حال این اصول نمیشوند. آنان نمیتوانند هم سکولار باشند و نظام غیر دینی بخواهند، هم از نبود خود در جمع خالصان انقلاب اسلامی تعجب کنند. هیچ چارهای نداریم که این اصول را محور قرار دهیم و گرد آن جمع شویم.
۱- جمهوری اسلامی به معنای باور به مردمسالاری دینی با ماهیت اسلام سیاسی اصل اول است؛ ۲- ولایت فقیه؛۳- امام خمینی در حوزه سیره و اندیشه به عنوان بنیانگذار ۴- قانون اساسی و ۵- سیاستهای کلی نظام. کسانی که سیاستهای کلی نظام (اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی) را قبول ندارند هرچند محترم باشند، اما وقتی قبول ندارند نمیتوانند ذیل آن قانون وضع یا رفتار سیاسی – حکومتی داشته باشند. اگر خالصسازی را حول این چند اصل قرار دهیم، هم عدد خطوط قرمز کم میشود، هم به تفاهم شفافی میرسیم و هم شعاع مردمسالاری در تراز و شأن جمهوری اسلامی ترسیم خواهد شد.