فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل، ره گم کُنَد مسکین غریب
گفتمش مگذر زمانی، گفت معذورم بدار
خانه پروردی، چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخِ رنگین غریب
مینماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مه وشت
همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب
بس غریب افتاده است آن مور خط، گرد رخت
گر چه نَبوَد در نگارستان، خط مشکین غریب
گفتم ای شام غریبان طُرِّه شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن، چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب
شرح لغت: خانه پرور: ناز پرورده/ خاره: سنگ خارا
هر کسی نمیتواند با پی گرفتن هر مسیری به دیدار دوست نایل شود. چرا که اگر هر کس راه خود را پیش گیرد؛ به بیراهه خواهد افتاد؛ پس باید راه یاران حضرت دوست را در پیش گرفت تا به سر منزل مقصود برسیم.
به کسی دل بستهای که رسیدن به او غیر ممکن است، زیرا چموشی او بیش از آن است که بتوانی او را رام بسازی. پس فرصت جوانی خود را بیهوده از دست نده که این ایام گذرا و ناپایدار است.