فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت
عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد
دیگران قرعهٔ قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیدهٔ ما بود که هم بر غم زد
جانِ عِلْوی هوسِ چاهِ زنخدان تو داشت
دست در حلقهٔ آن زلفِ خَم اندر خَم زد
حافظ آن روز طربنامهٔ عشق تو نوشت
که قلم بر سرِ اسبابِ دلِ خُرَّم زد
شرح لغت: تجلی: ظاهر و هویدا شدن/ ملک به فتح اول و دوم فرشته
پس از پدید آمدن عشق لا یزال دوست، تنها کسانی میتوانند از آن بهره گیرند که شعله ایی از عشق در وجودشان سو سو بزند. روح چنین رهروانی که از گوهر عشق بهره گرفته اند، میتوانند به وصال دوست دست یابند.
تعبیر غزل:
با توکل و توسل به حضرت دوست بخت با تو همراه میشود و ایام به کام میگردد و روزهای رنج و سختی پایان میپذیرد.