فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
بیا که تُرکِ فلک خوانِ روزه غارت کرد
هلالِ عید به دورِ قدح اشارت کرد
ثوابِ روزه و حجِ قبول آن کس برد
که خاکِ میکدهٔ عشق را زیارت کرد
مُقامِ اصلیِ ما گوشهٔ خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهایِ بادهٔ، چون لعل چیست؟ جوهرِ عقل
بیا که سود کسی برد، کاین تجارت کرد
نماز در خَمِ آن ابروانِ محرابی
کسی کُنَد که به خونِ جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جَمّاشِ شیخِ شهر امروز
نظر به دُردکشان از سرِ حقارت کرد
به رویِ یار نظر کن ز دیده مِنّت دار
که کاردیده، نظر از سرِ بِصارت کرد
حدیثِ عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعتِ بسیار در عبارت کرد
شرح لغت: ترک فلک: تاراج گر گردون/ جماش: به فتح اول و تشدید دوم: افسونگر و دلربا/ کاردیده: با تجربه
عاشقان کوی یار که با تمام وجود طالب درگاه محبوب هستند؛ جان بر کف قدم در راه او میگذارند. با راه یافتن به درگاه او به مراد خویش میرسند.
کسی عاشق توست و برای رسیدن به تو بیتاب است. هر گاه به او بیتوجهی میکنی عشق او به تو زیادتر میشود، ولی حجب و حیا اجازه نمیدهد قدم پیش بگذارد. او منتظر اقدامی از جانب توست. تو هم حجله کن که فرصت از دست میرود.