مخالفان معتقدند که تلقیح مصنوعی اگر رواج پیدا کند باعث بینظمی و اغتشاش در جامعه میگردد، زیرا غالبأ شوهر نمیتواند بچهای که از نطفه دیگری است را به عنوان فرزند خود بپذیرد از سوی دیگر، چون غالبأ صاحب نطفه ناشناس میماند ممکن است طفلی که از این طریق به دنیا آمده در آینده با خویشاوندان نزدیک صاحب نطفه ازدواج و رابطه جنسی داشته باشد و این امر از لحاظ علمی و اخلاقی زیان بخش است بعضی دیگر هم معتقدند که این عمل مانند زنا است و فقط صورت مصنوعی به خود گرفته است.
فرارو- نسب در لغت به معنی خویشاوندی است و در اصطلاح حقوقی عبارت است از رابطه خویشاوندی بین دو نفر که یکی از نسل دیگری یا هر دو از نسل شخص ثالثی باشند و به تعبیر دیگر نسب علاقهای است بین دو نفر که به سبب تولد یکی از آنها از دیگری یا تولدشان از شخص ثالثی حادث میشود.
به گزارش فرارو؛ نسب، مترادف با قرابت نسبی است به معنای عام رابطه طبیعی و خونی بین کلیه خویشاوندان است. اما نسب به معنی خاص عبارت است از رابطه پدر فرزندی یا مادر فرزندی و رابطه طبیعی و خونی میان دو نفر که یکی به طور مستقیم و بدون واسطه از دیگری به دنیا آمده است.
نسب ممکن است ناشی از عقد ازدواج یا بدون آن باشد همچنین ممکن است هیچ گونه رابطه جنسی متعارف بین زن و مرد وجود نداشته باشد و در نتیجه تلقیح مصنوعی فرزندی پدید آمده باشد این گونه رابطه خویشاوندی را نسب ناشی از تلقیح مصنوعی مینامید.
تلقیح در لغت به معنی باردار کردن و لقاح به معنی باردار شدن است. تلقیح مصنوعی در اصطلاح عبارت است از اینکه زن را با وسایل مصنوعی و بدون اینکه رابطه جنسی صورت گیرد باردار کنند در واقع اسپرماتوزئید را با وسایل پزشکی وارد رحم زن کنند و از این طریق وی را باردار نمایند. تلقیح مصنوعی انواعی دارد که در این نوشتار تلقیح مصنوعی با نطفه شوهر و تلقیح مصنوعی با نطفه غیر شوهر و آثار آن را در رابطه طفل با مادر، صاحب نطفه و شوهر زن مورد بررسی قرار میدهیم.
تلقیح مصنوعی به شکل علمی پدیدهای نسبتاً جدید و زاییده دانش امروزی بشر است. این پدیده موانع بارداری را مرتفع کرده، و در تولید نسل کمک شایستهای به انسان نموده است. تلقیح مصنوعی ابتدا برای اصلاح نژاد یا تکثیر نسل حیوانات مورد استفاده قرار گرفت و اولین آزمایش در این زمینه به وسیله یک دانشمند آلمانی در سال ۱۷۶۵ روی ماهیها انجام شد سپس در ایتالیا و بعداً در روسیه روی حیوانات انجام گرفت و کمکم به انسان نیز تعمیم یافت و به تدریج در بعضی کشورها مانند آمریکا معمول شد.
در احکام اسلام، موضوع تلقیح مصنوعی به ترتیبی که امروز از جهت علمی و عملی مطرح است، سابقه نداشته؛ بنابراین، عنوان «تلقیح مصنوعی» را در متون و منابع اسلامی و در اخبار و احادیث صدر اسلام نمیتوان یافت تا به صورت منصوص مستندی در تأیید یا رد آن ارائه کرد به همین جهت در این خصوص بحثهای فراوانی بین دانشمندان مطرح شده است این مسئله مخالفان و موافقانی دارد که در ادامه به اجمال نظرات آنها مورد بررسی قرار میگیرد.
مخالفان معتقدند که تلقیح مصنوعی اگر رواج پیدا کند باعث بینظمی و اغتشاش در جامعه میگردد، زیرا غالبأ شوهر نمیتواند بچهای که از نطفه دیگری است را به عنوان فرزند خود بپذیرد از سوی دیگر، چون غالبأ صاحب نطفه ناشناس میماند ممکن است طفلی که از این طریق به دنیا آمده در آینده با خویشاوندان نزدیک صاحب نطفه ازدواج و رابطه جنسی داشته باشد و این امر از لحاظ علمی و اخلاقی زیان بخش است بعضی دیگر هم معتقدند که این عمل مانند زنا است و فقط صورت مصنوعی به خود گرفته است.
موافقان معتقدند زوجی که از نعمت داشتن فرزند محروم هستند با این روش از این موهبت برخوردار میشوند و این امر موجب گرمی کانون خانواده میگردد از سوی دیگر تلقیح مصنوعی برخی از مشکلات فرزند خواندگی را ندارد در این روش غالبأ دهنده نطفه ناشناس باقی میماند در حالی که در فرزند خواندگی ممکن است والدین فرزند خوانده مشخص باشند و در آینده مشکلات عاطفی برای کودک ایجاد گردد از سوی دیگر پزشکان میتوانند فردی را به عنوان دهنده نطفه انتخاب کنند که از لحاظ جسمی و روحی با شوهر زن مشابهت داشته باشد.
صرف نظر از عقیده مخالفان و موافقان تلقیح مصنوعی، هرگاه طفلی بدین صورت به دنیا بیاید باید وضع حقوقی او از لحاظ نسب تعیین گردد و باید مشخص گردد که آیا میتوان چنین طفلی را به شوهر زن که عقیم است ملحق نمود یا خیر؟
در این مورد قانون مدنی ساکت است و باید با توجه به اصول حقوقی در خصوص این مسئله به راه حل دست یافت؛ لذا در ادامه ابتدا تلقیح مصنوعی با نطفه شوهر و سپس تلقیح مصنوعی با نطفه غیر شوهر را مورد بررسی قرار میدهیم.
هرگاه شوهر نتواند با زن رابطه جنسی داشته باشد و از طریق عادی صاحب فرزند گردند لکن عقیم نباشد و نطفه وی قدرت باروری داشته باشد ممکن است تلقیح مصنوعی با نطفه شوهر انجام شود و از این طریق طفلی به دنیا بیاید. این طفل بدون شک ملحق به زن و شوهر خواهد بود و نسب وی قطعأ مشروع است و مانعی برای الحاق طفل به پدر و مادر طبیعیاش وجود ندارد پس هرگاه نطفه شوهر از طریقی به جز رابطه جنسی وارد رحم زن شود و از ترکیب اسپرم شوهر با تخمک زن فرزندی پدید آید این فرزند مشروع است و ملحق به زن و شوهر است.
هرگاه تلقیح مصنوعی با نطفه غیر شوهر صورت گیرد باید رابطه حقوقی طفل را با مادر، صاحب نطفه و شوهر زن بررسی کرد.
در این مورد بین حقوقدانان اختلاف نظر وجود دارد و بین موردی که مادر جاهل به عمل لقاح و موردی که عالم به آن باشد تفکیک قائل شده اند.
اگر مادر جاهل به عمل لقاح باشد طفل در حکم فرزند به شبهه و ملحق به مادر است (شبهه، تصوّر خلاف حقیقت را گویند و در اصطلاح، منظور از وطی به شبهه این است که مرد یا زن با فردی که به او حرام است با جهل به این حرمت رابطه جنسی برقرار کند که در این صورت، مشهور فقها این مسأله را به نکاح صحیح ملحق کرده اند؛ بنابراین اگر فرزند به دنیا آید، به آن فرزند، ولد به شبهه گفته میشود و نفی کردن چنین فرزندی جایز نیست در واقع در این مورد، چون زن جاهل به عمل لقاح بوده فرزندی که به دنیا آمده فرزند به شبهه است و از او نفی نمیگردد.)
اما در مورد دوم که مادر عالم به عمل لقاح است یعنی آگاه به نبودن رابطه زوجیت بین خود و صاحب نطفه است طفل در حکم ولد الزنا است. (منظور فرزندی است که از راه زنا و رابطه نامشروع متولد میگردد.)
به عنوان مثال زنی به پزشک مراجعه میکند و در خصوص باردار نشدن خود چاره جویی میکند در این حال پزشک بدون اطلاع و رضایت زن نطفه مرد اجنبی را وارد رحم وی میکند و موجب بارداری زن میگردد طفلی که به این طریق به دنیا میآید در حکم ولد به شبهه و ملحق به زن است، اما اگر لقاح با آگاهی و رضایت زن انجام شده باشد طفل منتسب به او نخواهد بود. در نهایت در مورد لقاح مصنوعی با نطفه غیر شوهر بعضی معتقدند که اعم از اینکه زن عالم یا جاهل به آن باشد زنا صدق نمیکند پس طفل ملحق به مادر است.
در این مورد هم بین حالتی که صاحب نطفه عالم به تلقیح یا جاهل به آن باشد تفکیک قائل شده اند.
بعضی معتقدند که اگر مرد جاهل به عمل تلقیح باشد طفل در حکم ولد به شبهه و ملحق به وی است به عنوان مثال نطفه مردی برای آزمایش گرفته شده است، اما بدون آگاهی او برای تلقیح مورد استفاده قرار گرفته است.
در مورد دوم که مرد عالم به تلقیح است طفل را در حکم زنا زاده دانستهاند و طفل در این حالت ملحق به پدر خود نمیباشد، زیرا برای الحاق طفل به پدر و مادر خود نیازمند به نسب مشروع است و نسب مشروع بر مبنای رابطه مشروع شکل میگیرد بنابراین اگر تلقیح مصنوعی از نطفه غیر شوهر به عمد انجام گیرد در حکم رابطه جنسی بین بیگانگان است که آثار نسب مشروع را ندارد.
در نهایت در این مورد هم عدهای معتقدند که طفل به صاحب نطفه ملحق میشود در واقع صاحب نطفه پدر او است اعم از اینکه وی عالم یا جاهل به لقاح باشد، زیرا در این حالت بچه از نطفه او به وجود آمده است و به اعتقاد این گروه از حقوقدانان تلقیح مصنوعی زنا تلقی نمیشود تا نتوان طفل را ملحق به وی دانست.
به طور کلی هرگاه زن شوهر دار با نطفه مردی غیر از شوهر خود با تلقیح مصنوعی باردار شود بین طفل و شوهر زن رابطه نسبی شکل نمیگیرد، اما در عمل اگر تلقیح با رضایت شوهر صورت گرفته باشد شوهر اقدام به نفی فرزند نمیکند و برای او شناسنامه با نام و مشخصات خود به عنوان پدر میگیرد و بدین صورت طفل ظاهرأ منتسب به شوهر زن میگردد. اما گاهی اوقات ممکن است با فوت این شخص (شوهر زن) اشخاص ذینفع اقدام به نفی نسب نماید تا به این شخص ارث نرسد که در این صورت این اشخاص باید ثابت کنند که طفل از نطفه شخصی غیر از شوهر زن به وجود آمده است اگر بتوانند این امر را ثابت کنند حکم به نفی نسب وعدم الحاق طفل به شوهر زن خواهد شد.
همان طور که اشاره شد اگر تلقیح مصنوعی با نطفه شوهر باشد یا اینکه تلقیح با نطفه غیر شوهر ندانسته و به اشتباه صورت گیرد نسب طفلی که بدین صورت به دنیا آمده است مشروع است و در این موارد اختلافی بین حقوقدانان وجود ندارد.
امادر خصوص نسب طفل ناشی از تلقیح مصنوعی بین دو بیگانه که به عمد صورت گرفته است اختلاف نظر وجود دارد بعضی چنین طفلی را نامشروع میدانند ولی برخی دیگر به ماده ۱۱۶۷ قانون مدنی اشاره میکنند و معتقدند که فقط زنا علت نامشروع بودن نسب است و فرزند را در سایر موارد ملحق به پدر و مادر میدانند. دکتر کاتوزیان معتقد است: پذیرفتن این نظر در حقوق کنونی امکان ندارد و باید از آن چشم پوشید… از نظر اخلاقی نیز رواج بچهدار شدن از طریق تلقیح مصنوعی، خانواده و تمام سنتهای اخلاقی وابسته به آن را بیهوده میکند. فایده این بحث در مبحث ارث مشخص میگردد زیراعدم الحاق طفل به پدر و مادر خود بدین معنا است که بین آنها رابطه توارث برقرار نمیگردد.
موضع قانون مدنی هم در این مورد روشن نیست زیرا از یک سو در بحث نسب در خصوص طفل ناشی از نکاح درست و فرزند به شبهه سخن گفته است ولی از سوی دیگر در ماده ۱۱۶۷ قانون مدنی تنها ازعدم الحاق طفل متولد از زنا به پدر و مادر زناکار سخن گفته است و در بحث موانع ارث نیز تنها فرزند ناشی از زنا را در زمره وراث قرار نداده است.
به موجب ماده ۸۶۱ قانون مدنی «موجبات ارث دو امر است: نسب و سبب». نسب یکی از موارد تحقق توارث است و طفلی که نسب مشروع دارد، ارث از اقوام میبرد و از او هم ارث برده میشود به شرط تحقق موجبات ارث.
شرط وراثت در ماده ۸۷۵ قانون مدنی ذکر شده و آن عبارت از این است که در حین فوت مورث، وارث زنده باشد و ناگر حمل است، نطفه او حین الموت منعقد بوده و زنده هم متولد شود؛ اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد.
در مورد تلقیح مصنوعی هم اگر اسپرم شوهر قبل از فوت با تخمک زن ترکیب و نطفه تشکیل شود، در این صورت اگر زنده هم متولد گردد، همچون فرزند حاصل از رابطه جنسی طبیعی ارث میبرد؛ ولی اگر بعد از فوت شوهر نطفه تشکیل شود، در این صورت فرزند حاصل از لقاح مصنوعی از پدر خود ارث نخواهد برد.
طبق ماده ۱۱۹۶ قانون مدنی، فقط اقارب نسبی در خط عمودی اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند. فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر همچون فرزند ناشی از نزدیکی زن و شوهر شرایط داشتن حق نفقه را دارد.
در مورد سایر روابط مالی هم مثل هزینه آموزش و پرورش و حضانت و تربیت کودک، این طفل همچون طفل ناشی از نزدیکی زوجین باید در این موارد هم تأمین شود و این هزینهها در صورت حیات پدر بر عهده او و در صورت فوت پدر بر عهده جد پدری است.