آیا میتوان میان منافع شخصی و کمک به دیگران تعادل برقرار کرد؟ فلسفه جهانوطنی، با ریشه در یونان و روم باستان، دیدگاهی ارائه میدهد که خودخواهی و دیگرخواهی را هماهنگ میکند. این مقاله را بخوانید تا با ایدههای رواقیان آشنا شوید.
به گزارش فرارو به نقل از ایان، در دنیای مدرن، اغلب میان توجه به منافع شخصی و کمک به دیگران کشمکشی اجتنابناپذیر تصور میشود. هر چه بیشتر به نیازها و خواستههای خود توجه کنیم، به نظر میرسد که از نیازهای دیگران غافلتر میشویم. اما آیا این دوگانگی واقعاً اجتنابناپذیر است؟
ایده «جهانوطنی» که ریشه در فلسفه یونان و روم باستان دارد، پاسخ تازهای به این مسئله ارائه میدهد. این فلسفه بر این باور است که کمک به خودمان میتواند کمک به دیگران باشد و بالعکس.
جهانوطنی، مفهومی که نخستینبار توسط فیلسوفان کلبی یونان مطرح شد، بر این باور است که همه انسانها اعضای یک جامعه جهانی هستند. این دیدگاه بعدها توسط رواقیان مانند اپیکتتوس و مارکوس اورلیوس گسترش یافت.
مارکوس اورلیوس، امپراتور رواقی، این ایده را در قالب استدلالی منطقی ارائه داد:
هیروکلس، فیلسوف رواقی، ارتباط میان انسانها را در قالب دوایر متحدالمرکز توضیح میدهد:
او معتقد بود که باید این دوایر را کوچکتر کنیم تا افراد را به خودمان نزدیکتر ببینیم. این نزدیکی به ما کمک میکند که منافع خود و دیگران را یکپارچه ببینیم.
پیتر سینگر، فیلسوف معاصر، از گسترش این دوایر سخن میگوید. او بر این باور است که هر چه افراد بیشتری را در دوایر همبستگی خود جای دهیم، از خودخواهی طبیعی خود فراتر میرویم.
رواقیان همچنین بر این باور بودند که طبیعت انسان موجودی اجتماعی و عقلانی است. به همین دلیل، زندگی بر اساس طبیعت انسانی به معنای همکاری برای بهبود جامعه است.
در عصر ناسیونالیسم، بیگانههراسی، و قبیلهگرایی، فلسفه جهانوطنی میتواند راهگشای ایجاد همبستگی جهانی باشد. این ایده به ما یادآوری میکند که:
رواقیان تأکید میکنند که دوگانگی میان خودخواهی و دیگرخواهی یک تصور غلط است. ما میتوانیم با همکاری و اتحاد، جهانی بهتر بسازیم که در آن، منافع فردی و جمعی بهطور همزمان تحقق یابند.
بیایید این فلسفه را بپذیریم و به جای تمرکز بر مرزها، به انسانها به عنوان اعضای یک جامعه جهانی نگاه کنیم.