درست همانسالی که ابراهیم گلستان فیلم «خشت و آینه» را ساخت، فرخ غفاری هم به ساخت «شب قوزی» دست زد تا این فیلمها، ضدجریان فیلمفارسی که ملودرامهای آبکی و سطحیای را بهنمایش میگذاشت، استاندارد فیلمسازی در ایران را ارتقا دهند و سینمای قصهگوی جدیتری را به مخاطب معرفی کنند. غفاری البته با دشواریهای زیادی توانست «شب قوزی» را بسازد. فرخ غفاری که با فقر و قرضکردنِ پولاندکی از مادرش اینفیلم را ساخت، درواقع نسخه ایرانیزهشده یکی از داستانهای «هزار و یک شب» را بهتصویر میکشد.
داستان فیلم «شب قوزی»، درباره فردی بهنام قوزی در یکگروه شادمانی است که پس از اجرای یکی از برنامههایش هنگام غذاخوردن خفه میشود. اعضای گروه از ترس، جسد او را به خانهای میبرند که موجب دردسرهایی در آنجا شده و ازآنپس این جسد، دستبهدست کسانی میشود که هریک بهنحوی در ماجرایی گناهکار بوده و هرکدام سعی کرده به شیوهای از شر این جسد خلاص شوند، تا اینکه سرانجام پلیس، جسد را کشف کرده و خاطیان را دستگیر میکند.
در ادامه با نقد و بررسی این فیلم از روزنامه هممیهن همراه ما باشید.
فیلم واجد لحنی طنازانه است که میتوان آن را شکلی از کمدیانتقادی دانست که وضعیت تاریخ زمانه خود و اقشار گوناگون اجتماعی از طبقه فرادست تا فردوست را در پسخود بازنمایی میکند. ازجمله نقدی که بر نوکیسگی طبقهمرفه و تازهبهدورانرسیدگی آنها ارائه میدهد. یا مردسالاری را در طبقه فرودست ازطریق داستان پدری که دخترش را به ازدواج با مردی مسن که دوست ندارد، مجبور میکند و دختر دست به خودکشی میزند. از این حیث میتوان «شب قوزی» را از منظر جامعهشناسی سینما، فیلمی مرجع و قابلتأمل دانست که فراتر از قراردادهای مرسوم فیلمفارسی، هم یک فیلماجتماعی خوب میسازد، هم نقداجتماعی خوبی از زمانه خود، از ایران دهه40 بهتصویر میکشد.
«شب قوزی» در لایه سطحی قصه خود مبتنی بر ساختار ژانر پلیسی-جنایی صورتبندی شده و سویه ماجراجویانه و معمایی دارد، اما در لایه درونی خود به خوانش روانکاوانه و جامعهشناختی، واکنش مردم نسبت به یکجسدمرده را دستمایهای برای روایتی نقادانه از قصه میکند. ازجمله خلقوخوی ناپسند آدمهایی که انگار به مفتخوری، هرزهگردی، روابطمعیوب و سلطهگرانه عادت کردهاند و زیستی انگلی یا فرصتطلبانه را تجربه میکنند. گویی میان آنها و آن جسد و مرده، تفاوتچندانی نیست که زندگان به مردهخواری مشغولاند. جالب اینکه جسد قوزی در این قصه، انگار به یک عنصر و مولفه زنده تبدیل میشود.
عنصری جاندار که اخلاق و رفتار آدمهای زنده را به نمایش و چالش میکشد تا از تباهی آنها پرده بردارد و رمزگشایی کند. اهمیت و اعتبار «شب قوزی» از حیث سینمایی به این برمیگردد که میتوان آن را از نخستین فیلمهای مدرن در سینمای ایران دانست که دست به اقتباس مدرن یکی از داستانهای هزار و یک شب میزند. حتی میتوان آن را عصارهای از قصه شهرزاد دانست که در عین اینکه با روایتگری شرقی قصهاش را تعریف میکند، اما زبان سینمایی آن مدرن است.
زندهیاد مسعود مهرابی درباره این فیلم نوشته بود: «در سال۱۳۴۳ خورشیدی که اکثر فیلمسازان مشغول تولید فیلمهایی نازل برای فریب مخاطب و بهدست آوردن ثروتهایکلان هستند و هیچکس به ارتقای سطح فکری مخاطب، همچنین خود سینما نمیاندیشد، فیلم «شب قوزی»، بهکارگردانی فرخ غفاری بهعنوان نمونهای متفاوت از سینما ظاهر میشود. این فیلم یکی از مهمترین فیلمهای آن سال، همچنین سالهای پسازآن در تاریخ سینمای ایران است. درخشش نسخهمدرن غفاری از داستان هزار و یک شب در این است که اجازه میدهد مخاطب، کیفیت زندگی طبقاتمختلف اجتماعی را درک کند، همچنین ساحت روشن و تاریک رفتارهای بشری را بیشتر بشناسد».
شاید «شب قوزی» در ظاهر ممکن است دورترین نسبت را به سیاست داشته باشد، اما در بطن آن میتوان عمیقترین خوانش انتقادی از سیاست و روابطقدرت در ایران را صورتبندی کرد. روایتی که نسبت سیاست و ترس را در رفتارشناسی مردم بهخوبی نشان میدهد. به این معنا که اساسا تماصلی «شب قوزی»، ترس است. ترسی نه از جنس ژانر وحشت، بلکه ترس از قدرت و مناسبات آن. ترس فروخورده مردمی که بهواسطه مدیریتشرقی، پا به زندگی مدرن گذاشتهاند و همواره رد قدرت را بهمثابه سایهترس، پشتسر خود احساس میکنند. غفاری این ترس را نه صرفا از حیث مضمونی که بهواسطه فرم روایی خود در قصهاش بهتصویر میکشد. درواقع او با استفاده از چرخش دوربین روی افراد در درون خانه، استفاده از سایهروشنهای شدید در نورپردازی و زاویه پایین برای هر نما، شیوهای را در سیستم میزانسن و دکوپاژ خود اتخاذ کرده که تاثیر ترس روی هر کاراکتر را بیشتر نمایان میکند.
یکی دیگر از مولفههای مهم «شب قوزی» را باید در قوت دیالوگهای آن دانست. این دیالوگهای صیقلخورده و کوتاه، حاصل خلاقیت قلمی جلالمقدم است که نویسنده فیلمنامه «شب قوزی» بوده است. یک نمونه از این دیالوگها در سکانس، مربوط به آن مردی است که از جسد، سیگار طلب میکند و وقتی متوجه میشود او مرده، به صحبت کردن با او میپردازد که واجد دیالوگهای جذاب و دلنشینی است. درنهایت باید «شب قوزی» را نمونه موفقی از رئالیسم ایرانی دانست که برخی همچون سعید عقیقی آن را نخستین فیلم واقعگرای سینمای ایران میدانند. «شب قوزی» را در ذیل موجنو سینمای ایران قرار نمیدهند، البته جریانسازی آنها را ندارد بهطوریکه فیلم در اکران عمومی و گیشه، با اقبال کم مخاطب و شکست در فروش مواجه شد، اما بدونشک این فیلم را همچون «خشت و آینه»، میتوان زمینهساز موجنو سینمای ایران دانست که در دهه40 بنا شد.