فرارو- سفر اخیر رئیسجمهور چین به ریاض و امضای بیانیههای ضدایرانیِ عربستان و شورای همکاری خلیج فارس، موجی از واکنشها را در میان ناظران سیاسی و افکار عمومی ایران به همراه داشته است.
به گزارش فرارو، بیانیه مشترک چین با کشورهای عربی صادر شد و در آن تعهد ایران به نظارتهای آژانس در برنامه هستهای، عدم مداخله در امور منطقه و مهمتر از همه حل مساله اختلاف با امارات بر سر جزایر سهگانه مورد تاکید قرار گرفت. بعد از آن انتقادات زیادی نسبت به سیاست خارجی ایران در نگاه به پکن مطرح شد. در باب اینکه تهران تا چه اندازه در سیاست نگاه به شرق اشتباه عمل کرده است.
فراتر از نوع تعامل دولت ایران با چینیها، اکنون مساله جدیتر این است که حضور چین در معادلات امنیت خاورمیانه، چه تاثیری بر موازنه قوا در این منطقه دارد؟ و اینکه آیا ایران میبایست با وضعیت جدید مناسبات چین با کشورهای عربی مواجه شود؟
در راستای پرداختن به این مساله مهم فرارو دیدگاه رضا نصری، کارشناس مسائل بینالملل را جویا شده است.
نصری در ارتباط این که آیا میتوان گفت چین رسماً وارد معادلات موازنه قوا در خاورمیانه شده، در گفتگو با فرارو گفت: «حقیقت این است که حضور ایران در صحنه دیپلماسی جهان کمرنگ شده و تا حدود قابل ملاحظهای عاملیت و قدرت تاثیرگذاری خود را از دست داده است. به همین خاطر هم رقبای ایران مجال بیشتری پیدا کردهاند تا بر مناسبات بینالمللی، مواضع سایر کشورها و حتی مصوبات سازمانهای بینالمللی علیه ایران اثر بگذارند.
امروزه این وضعیت در تمام پروندههای بینالمللی ایران مشهود است. ماجرای موضعگیری اخیر چین را نیز نمیشود خارج از این بستر ارزیابی کرد. وقتی ایران - بعضاً به دلیل تداوم تحریمها، احتمال فزاینده ارجاع به شورای امنیت، شرایط غیرعادی روابط اقتصادیاش با جهان و شرایط بحران داخلی - قادر به حضور موثر و مقتدرانه در صحنه دیپلماسی نیست، طبیعی است رقبای منطقهای از فرصت استفاده کنند تا بازیگر مهمی مانند چین را با مواضع خود همسو سازند. کما اینکه سایر کشورها را هم تا حدود قابل ملاحظهای در سایر موارد علیه ایران به اجماع رساندهاند.»
این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به این پرسش که چین از نزدیکی به اعراب و پذیرش روایت سیاسی آنها از نظم منطقهای چه اهدافی را دنبال میکند، تاکید کرد: «در روابط بینالملل اصطلاحی هست که میگوید «پیروز کسی است که روایتاش غالب شده باشد!». حقیقیت این است که مدتهاست روایت ایران مغلوب شده و روایت رقبای آن در صحنه بینالمللی تفوق پیدا کرده است. این وضعیت تاسفبار در متن بیانیه مشترک چین و اعضای شورای همکاری خلیج فارس به خوبی مشهود است.
در ایران، به درستی نسبت به موضع چین در مورد جزایر سهگانه حساسیت ایجاد شد، اما مهمتر از این موضع، موضعی است که چین در حوزه «امنیتی» در مورد ایران اتخاذ کرد. آنچه قابل اعتراض است این است که در این بیانیه، دولت چین عملاً تمام نکات روایتساز (یا Talking pointsهای) جریان ایرانستیز را تکرار کرد.
به عبارت دیگر، دولت چین از موضع کشورهای عرب و نئوکانهای غرب در مورد «اقدامات بیثباتکننده» ایران در منطقه، «اشاعه موشک بالستیک و پهپاد»، «تهدید برنامه هستهای ایران برای امنیت و ثبات بینالمللی» و حمایت ادعایی ایران از «گروههای تروریستی و سازمانهای مسلح غیرقانونی» حمایت کرد و این نشان میدهد ایران مجدداً -علیرغم رشد قدرت نظامی- مورد امنیتیسازی یا (Securitization) قرار گرفته و تبعات آن دامن گیرش شده است. یعنی مجدداً دچار همان وضعیتی شده که در آن چین و روسیه با قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه کشور همراهی میکردند.»
وی افزود: «اینکه چین در عالیترین سطح عربستان سعودی را «یک قدرت مهم در نظم چندقطبی جهان» خوانده و همزمان ایران را یک عامل «بیثباتکننده» در منطقه نامیده است یک هشدار جدی است که نیاز مبرم ایران به یک آسیبشناسی عمیق در حوزه سیاست خارجی را میرساند.
نصری در بخشی دیگر از گفتههای خود در ارتباط با تاثیرات ورود چین به مسائل امنیتی و سیاسی خاورمیانه تاکید کرد: «اینکه چین با مولفههای روایتساز جریان ایرانستیز همراه شده از «عوارض جانبی» یک آسیب عمیقتر و جدیتر است. در واقع، موضع اخیر چین را نباید بیانگر عزم این کشور در شروع تخاصم یا تقابل با ایران دانست. موضعگیری اخیر چین بیش از هر چیز از ضعف و انفعال کنونی ایران در حوزه قدرت نرم و توان اقناعی و همچنین معطل ماندن پروندههای مهمی مانند مذاکرات هستهای، حکایت دارد.
حقیقت این است که دو سال پیش چین با ایران یک قرارداد بلندمدت راهبردی به امضاء رساند (قرارداد مشهور به قرارداد ۲۵ ساله) و شرکتهای چینی اشتیاق زیادی برای سرمایهگذاری در ایران و تحکیم روابط دوجانبه از خود نشان دادند. برخلاف تبلیغات برخی رسانهها و تحلیلگرهای جناحی، دستگاه دیپلماسی وقت ایران نیز مشتاق به تحکیم این روابط بود. اما عدم احیای به موقع برجام و تداوم تحریمها عملاً اجرای این قراداد را با مشکل روبرو کرد.
امروز نیز، نبود یک چشمانداز مشخص در حوزه احیای برجام و لغو تحریمها موجب شده دولت چین - که یک سیاست خارجی اقتصادمحور و تجارتمحور دارد - انگیزه چندانی برای نزدیکتر شدن به ایران نداشته باشد. همین بی انگیزگی نیز دولت چین را مستعد کرده تا برای تحکیم روابط خود با کشورهای عربی - برای خوشآمد آنها - بعضاً مواضع ضد ایرانی اتخاذ کند.»
این کارشناس مسائل بینالملل، در ارتباط با اینکه ایران میبایست چه رویکردی را در قبال مناسبات پکن با کشورهای عربی در پیش بگیرد، اظهار داشت: «معتقدم رابطه ایران و چین یک رابطه بسیار مهم و مفید برای ایران است. در نتیجه، امروز دولت ایران باید به طمانینه و پرهیز از واکنش تند و افراطی با دولت چین برخورد کند. مهمتر از آن اینکه ایران باید بستر بینالمللی لازم برای تحکیم روابط خود با چین را مهیا کند. یعنی ایران باید ابتدا به خنثیسازی اجماع کنونی علیه خود بپردازد؛ هجمههای جریان ایرانستیز در «امنیتیسازی» کشور را خنثی کند؛ و نسبت به عادیسازی روابط اقتصادی و تجاری خود با جهان به جد مبادرت ورزد.
در عمل، یعنی زبان و منطق دیپلماسی را در کشور احیا کند، در احیای برجام تلاش کند، نسبت به رفع تحریمها به صورت جدی اقدام کند و روابط اقتصادی و تجاری خود را با جهان «عادی» نماید! در واقع، لازم است در ایران درک شود «عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان» یک شعار نیست و تحقق آن فقط یک «فایده اقتصادی» قابل اغماض در پی ندارد!
لازم است درک کنیم عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان یک فایده راهبردی مهم نیز دارد و آن اینکه به قدرتهایی مانند روسیه و چین این پیام را میرساند که ایران همواره گزینههای دیگری نیز دارد و امنیت و اقتصاد آن محتاج حمایت مطلق آنها، خرید مخفیانه نفت و اِعمال حق وتوی آنها در صحن شورای امنیت نیست!»