bato-adv
کد خبر: ۵۷۵۳۴۰

روسیه چگونه چشم انداز نظم جهانی آینده را پیش بینی می‌کند؟

روسیه چگونه چشم انداز نظم جهانی آینده را پیش بینی می‌کند؟
آنچه روسیه به دنبال آن است ایجاد رهبری سیاسی جدیدی در سراسر جهان غرب است که از وضعیت موجود حمایت نمی‌کند چرا که وضعیت موجود می‌تواند روسیه را از دسترسی به سرمایه و فناوری مورد نیاز برای ایجاد امنیت و دستیابی به رفاه خود در بلند مدت بازدارد و آن کشور را منزوی می‌سازد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۴ - ۲۷ شهريور ۱۴۰۱

فرارو- پیش بینی ژئوپولیتیک هنر ناقصی است. در سرتاسر جنگ سرد شورا‌های تشکیل دهنده اتحاد جماهیر شوروی با اطمینان تا آخر تاکید کردند که نیرو‌های سوسیالیسم بر مدل منحط و فاسد سرمایه داری پیروز خواهند شد. به نظر می‌رسید که "همبستگی نیروها" در حال تغییر مسیر خود است، اما در نهایت این گونه نشد.

به گزارش فرارو به نقل از نشنال اینترست، رهبران آمریکا مطمئن بودند که اگر ویتنام کمونیست شود ممکن است پایانی برای گسترش دموکراسی در منطقه و سراسر جهان باشد. حتی زمانی که وضوح غیرمعمولی در مورد نیرو‌های شکل دهنده ژئوپولیتیک وجود داشته باشد نتیجه گیری درست قطعی نیست.

در اواخر دهه ۱۸۹۰ میلادی یک بانکدار لهستانی به نام "یان بلوخ" چهره و ویژگی وحشتناک جنگی آتی در اروپا را پیش بینی کرد. او سپس اظهار داشت که چنین جنگی بیش از حد مخرب و غیرمنطقی است که نمی‌توان به آن فکر کرد. جنگ جهانی اول آغاز شد و به همان اندازه که او پیش بینی می‌کرد وحشتناک بود.

علیرغم پیچیدگی ها، دولت‌ها پیش بینی‌هایی را برای استراتژی امنیت ملی خود انجام می‌دهند. وزارت دفاع ایالات متحده تلاش می‌کند تا پیش بینی کند که وضعیت ژئوپولیتیک چگونه ممکن است تکامل یابد تا بتواند در مورد مفاهیم عملیاتی و ساختار نیرو تصمیم گیری کند.

روسیه رویکرد مشابهی دارد که توسط قانون مربوط به برنامه ریزی استراتژیک الزامی شده است. با این وجود، آن چه در مورد چنین پیش بینی‌های دولتی‌ای مفید است صحت آن پیش بینی نیست. در عوض، پیش بینی‌ها آن چه را که یک کشور به عنوان آینده‌ای مطلوب یا نامطلوب تصور می‌کند آشکار می‌سازد و این به خوبی می‌گوید که چگونه ممکن است برای شکل دادن به نتایجی که می‌خواهد رفتار خواهد کرد.

در فاصله سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۰ میلادی مطالعه‌ای با تمرکز بر پیش بینی نظامی روسیه صورت گرفت. نتیجه آن مطالعه این بود که روسیه جهان را در یکی از دو جهت اصلی در حال حرکت می‌بیند. در سناریوی نخست ایالات متحده کماکان به تسلط خود بر سیستم بین المللی ادامه می‌دهد به گونه‌ای که منافع روسیه را تهدید می‌کند (برای مثال، اعمال تحریم‌هایی که روسیه را از دسترسی به سرمایه و فناوری محروم می‌کند).

سناریوی دوم جهانی با کاهش نفوذ جهانی ایالات متحده است که در آن روسیه کم‌تر مانع ایجاد قدرت نظامی و تاثیرگذاری بر نتایج منطقه‌ای و ژئوپولیتیکی می‌شود که به دنبال آن است. همانند اسلاف خود در دوره شوروی تحلیلگران روسیه تمایل دارند سناریوی دوم را زاییده نیرو‌های طبیعی ببینند که علیه ایالات متحده کار می‌کنند.

با این وجود، جنگ در اوکراین نمایشی از سناریوی اول است. اوکراین از نظر سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی به سمت غرب حرکت می‌کرد و روسیه تصمیم گرفت با اقدام نظامی جلوی این روند را بگیرد. واقعیت آن است که آینده در نهایت با پایداری الگو‌های حکمرانی و اقتصادی مدافعان وضعیت موجود و چالش گران آن مانند روسیه و چین تعیین خواهد شد.

یک رهبری مسئول غربی چه در بخش دولتی و چه خصوصی در تضمین دوام سیستمی که درحال حاضر نسبت به بقای آن احساس خطر می‌کند بسیار اهمیت دارد.

روسیه چگونه پیش بینی درباره نظم جهانی در آینده را انجام می‌دهد؟

پیش بینی‌های روسیه با تحلیل وضعیت جهانی آغاز می‌شود: چه نیرو‌هایی آن را شکل خواهند داد؟ نظام بین الملل چه مسیر‌هایی را ممکن است طی کند؟ آنان چگونه بر پویایی قدرت در میان کشور‌های پیشرو، ویژگی رقابت قدرت‌های بزرگ، توسعه فناوری و جنگ آینده تاثیر خواهند گذاشت؟

روسیه به چنین چیز‌هایی اهمیت می‌دهد، زیرا این عوامل بر چگونگی و این که آیا روسیه می‌تواند ظرفیت نظامی بالقوه خود را در درازمدت نسبت به مخالفان خود بهبود بخشد یا خیر تاثیر می‌گذارد. برای مثال، اگر ایالات متحده بازیگر مسلط با متحدان قوی و همفکر باشد می‌تواند توانایی روسیه را برای بهره برداری کامل از مزیت‌های اقتصادی خود دسترسی به سرمایه خارجی یا دستیابی به پیشرفته‌ترین فناوری محدود کند.

در مقابل، کاهش نفوذ ایالات متحده افزایش قدرت نظامی روسیه و همگام شدن با رقبا را برای آن کشور آسان‌تر می‌سازد. از دیدگاه روسیه، این منجر به توزیع عادلانه‌تر قدرت جهانی و در نتیجه کاهش سطح تهدید برای روسیه می‌شود.

در این تحلیل وضعیت جهانی، پیش بینی کنندگان روسی پیش بینی‌های ویژه نظامی، مانند توسعه جهانی تسلیحات و توسعه نیرو و وضعیت را نیز می‌افزایند. همه این موارد به معنای پیش بینی روس‌ها درباره وضعیت نظامی و سیاسی جهان در آینده است. این پیش بینی احتمال و صحنه جنگ قدرت‌های بزرگ آینده را پس از در نظر گرفتن قابلیت بازدارندگی استراتژیک روسیه توصیف و ترسیم می‌کند.

پرچم قرمز برای روسیه وضعیتی است که در آن قدرت نظامی آن مانع از تهاجم یک دشمن با ظرفیت بالقوه نظامی برتر نخواهد شد. رایج‌ترین نمونه روسیه، سناریوی آینده است شاید در دهه ۲۰۴۰ میلادی که در آن ایالات متحده و متحدان اش زرادخانه عظیمی از تجهیزات حمله دقیق متعارف دوربرد را ایجاد کرده اند و معماری استقرار دفاع موشکی قوی در سراسر جهان را طرح ریزی کرده اند تا حمله تلافی جویانه معتبر از سوی روسیه را دفع کنند.

جهانی شدن یا گلوبالیزاسیون به عنوان موضوع اصلی

تحلیلگران روسی به طور مداوم استدلال می‌کنند که مهم‌ترین متغیر طی بیست سال آینده ماهیت جهانی شدن است. پیش بینی‌های روسیه "جهانی سازی شدید" را به‌عنوان "خصلت هژمونیک" تعریف می‌کنند که در آن ایالات متحده بر نظام بین الملل تسلط دارد و قادر است "اراده خود را بدون استثنا بر همه بازیگران روابط بین‌الملل تحمیل کند".

جای تعجبی نیست که این بدترین نتیجه ممکن برای روسیه است. براساس یک پیش بینی در سال ۲۰۱۸ میلادی به دلیل تاثیر تحریم‌های غرب بر فعالیت‌های سرمایه گذاری خارجی در روسیه رشد و توسعه فناوری روسیه در شرایط "جهانی سازی شدید" در ضعیف‌ترین سطح خواهد بود.

این تحلیل نشان داد که ظرفیت نظامی بالقوه ایالات متحده متشکل از شاخص‌های نظامی و غیرنظامی تا سال ۲۰۴۰ میلادی ۶۰ درصد بیش‌تر از روسیه خواهد بود و این شامل متحدان امریکایی مانند بریتانیا، آلمان، فرانسه و ژاپن با ظرفیت نظامی بالایی که در اختیار دارند نیز می‌شود.

نتیجه این ارزیابی آن است که چه در زمان صلح چه جنگ "جهانی سازی شدید" تهدید نظامی متوجه روسیه را از طریق ایجاد تدریجی نیروی نظامی برتر در سراسر اروپا و بخش‌هایی از آسیا و عدم امکان دسترسی فناوری‌های نظامی مورد نیاز روسیه برای مدرنیزه کردن قوای نظامی خود را افزایش می‌دهد.

هم چنین، این وضعیت چالش‌هایی را برای روسیه ایجاد می‌کند که پیش بینی کنندگان روس آن را "قدرت شبکه" یا قدرت نرم می‌نامند و مانعی در مسیر گسترش نفوذ روسیه و تعقیب منافع ملی آن کشور خواهد بود.

روند متضادی که از نظر روسیه مساعدترین محیط ژئوپولیتیکی را ایجاد می‌کند "دوقطبی ۲" است. دوقطبی ۲ نشان دهنده پراکندگی قدرت به یک بلوک غیر غربی متشکل از کشور‌هایی مانند چین، روسیه و هند است که "مایل نیستند با خواسته‌های ایالات متحده برای هژمونی جهانی کنار بیایند".

در این سناریو، تا سال ۲۰۱۴ میلادی چین از نظر ظرفیت بالقوه نظامی از ایالات متحده پیشی می‌گیرد و براساس پیش بینی صورت گرفته در سال ۲۰۱۸ میلادی شکاف نظامی میان روسیه و ایالات متحده به ۲۰ درصد کاهش می‌یابد.

در این سناریو تاثیر بر متحدان امریکا ناچیز است. تحلیلگران روسی به "بریکس" (سازمانی شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگ‌های به عنوان پایه‌های چنین ائتلاف "غیر غربی"‌ای اشاره می‌کنند. در عرصه نظری این بلوک دیدگاه متفاوتی از نظم جهانی خواهد داشت که نسبت به رژیم‌های خودکامه مدارای بیش تری از خود نشان می‌دهد.

در این سناریو، چنین بلوکی در طول زمان در سطح جهانی قدرتمندتر و تاثیرگذارتر و بنابراین، برای مقاومت در برابر تلاش‌های ایالات متحده به منظور شکل دادن به سیستم بین المللی به میل خود مجهزتر خواهد بود. این امر پویایی قدرت را برای روسیه مطلوب‌تر می‌سازد و در نتیجه تهدید نظامی را کاهش می‌دهد.

سناریوی ژئوپولیتیکی "دو قطبی ۲" اروپا را دچار چنددستگی و تفرقه بیش‌تر قلمداد می‌کند. روسیه معتقد است که این امر منجر به مخالفت کمتر با سیاست‌های این کشور و در نتیجه کاهش محدودیت‌های پیش روی فعالیت‌های اقتصادی روسیه و امکان دسترسی به فناوری و سرمایه از سوی آن کشور خواهد شد.

همه این موارد نتایج مطلوبی برای روسیه هستند. بنابراین، نتیجه گیری می‌شود که روسیه از همه ابزار‌های در اختیار خود برای اطمینان از تحقق پیش‌گویی دوقطبی ۲ استفاده خواهد کرد. یکی از برجسته‌ترین ابزار‌های روسی روایتی است که منشاء آن در روسیه نبوده روایتی مبنی بر این که "نخبگان لیبرال" هنجار‌های اجتماعی - فرهنگی‌ای را پذیرفته اند که نه با باور‌های شهروندان عادی مطابقت دارد و نه در جامعه مورد نظر این شهروندان نتیجه می‌دهد.

روسیه با گرایش به این روایت خود را به عنوان حافظ ارزش‌های به اصطلاح سنتی که در معرض تهدید احزاب سیاسی پیشرو غربی قرار دارند معرفی کرده است. ایده این است که روسیه می‌تواند خود را با احزاب سیاسی همفکر مانند فیدز در مجارستان یا حزب دست راستی افراطی اجتماع ملی در فرانسه برپایه حفاظت از "ارزش‌های سنتی" هماهنگ کند و در ازای آن سیاست خارجی دوستانه تری از سوی کشور‌های اروپایی کسب کند.

دست کم روسیه می‌تواند از آن دسته از رهبران سیاسی در اروپا حمایت کند که ممکن است نسبت به روسیه رویکرد دوستانه‌ای نداشته باشند، اما با اتحادیه اروپا که از سوی برخی به عنوان تهدیدی برای میراث ملی و هنجار‌های فرهنگی دیرینه کشور‌ها تلقی می‌شود دشمنی دارند. دشمنی آنان با اتحادیه اروپا به نفع روسیه خواهد بود.

پیامد‌های جنگ اوکراین

بر اساس نسخه روسیه از تهاجم این کشور به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ میلادی این جنگ یک ضربه خشن، اما ضروری در جهت نظم جدیدی است که شبیه دو قطبی ۲ پیش‌تر ذکر شده است. روسیه خود در جایگاه پیشقراول اجیای بازگرداندن تعادل و توازن به نظام بین المللی‌ای می‌بیند که به دلیل انحراف تاریخی هژمونی امریکا از بین رفته است.

از دید روسیه قرار بود اقدامات نظامی روسیه اوراسیا را از غرب دور کند و به روسیه اجازه دهد تا با حمایت (یا پذیرش ضمنی) چین، هند و سایر کشور‌ها نقش پیشقراول سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی را در منطقه خود ایفا کند.

سپس از منظر روسیه در دو دهه آینده نفوذ بین المللی این کشور‌ها ظهور یک نظام بین المللی کم‌تر همگن را تسهیل می‌کند و سلطه آمریکا را کاهش می‌دهد.

با این وجود، آیا جنگ اوکراین ابزار موثری برای دستیابی به این اهداف است؟ نخست آن که مشخص نیست که روسیه بتواند بدون بسیج قابل توجه نیرو پیروز شود. کرملین فعلا قصد اردد از بسیج عمومی نیرو در روسیه خودداری ورزد. دوم آن که تلفات روس‌ها از لحاظ پرسنل و تجهیزات در چهار ماه نخست جنگ ظاهرا قابل توجه بوده است.

عرضه موشک‌های دوربرد متعارف که ستون کلیدی بازدارندگی غیر هسته‌ای استراتژیک روسیه محسوب می‌شود کاهش یافته و نشانه‌ای از این وضعیت است. اگرچه دقیقا مشخص نیست روسیه چه تعداد از مدرن‌ترین موشک‌های خود را مورد استفاده قرار داده طبق گزارش‌ها جایگزینی این تلفات سال‌ها به طول خواهد انجامید.

علاوه بر این، ایالات متحده بازیگر اصلی در پاسخ به تهاجم باقی می‌ماند. ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده که پیش بینی کنندگان روس آن را بسیار مضر می‌دانند در واقع با اضافه شدن فنلاند و سوئد به ناتو منسجم‌تر و قدرتمندتر شده است.

تحریم‌ها علیه روسیه اعمال شده اند اگرچه میزان تاثیر آن موضوعی مورد ارزیابی است. یکی از حوزه‌های کلیدی که باید تماشا کرد تاثیر کنترل‌های صادرات فناوری اعلام شده خواهد بود.

دسترسی به فناوری عامل مهمی بود که توسط پیش بینی کنندگان روس مطرح شد. توضیح آنان برای کاهش ظرفیت نظامی در سال ۲۰۴۰ تحت سناریوی جهانی سازی شدید این بود که ایالات متحده کشور‌های کلیدی را متقاعد خواهد کرد که روسیه را از دسترسی به فناوری مدنظر خود منع کند.

در واقع، تجزیه و تحلیل‌های اولیه تجهیزات روسیه از دست رفته در اوکراین نشان داده که آن کشور تا چه اندازه زیادی به قطعات غربی وابسته است. چین و هند، مطمئنا روسیه را رها نکرده اند. رای ممتنع هند در مورد قطعنامه‌هایی که حمله روسیه علیه اوکراین را محکوم می‌کنند با توجه به تاریخ روابط دو کشور تعجب آور نیست.

شراکت راهبردی چین با روسیه نیز به همین ترتیب اجازه قطع روابط دو کشور را نخواهد داد حتی اگر چین اقدامات روسیه در اوکراین را از جهاتی بی ثبات کننده و مشکل ساز قلمداد کند. در این راستا، درچشم انداز ترسیم شده از نظر ظاهری از دیدگاه روسیه بلوکی از کشور‌های غیر غربی متشکل از کشور‌های مقاوم در برابر سلطه ایالات متحده وجود دارند، اما جنگ اوکراین هنوز نشانه‌های آشکاری از تغییر مطلوب به سمت یک همسویی مجدد جهانی به نفع روسیه ایجاد نکرده است.

پیش بینی پایانی: نبرد طولانی مدت اراده‌ها

تداوم تسلط ایالات متحده بر نظام بین الملل احتمالا در دو دهه آینده نتایج منفی اقتصادی و نظامی برای روسیه به همراه خواهد داشت. احتمال استفاده مستقیم از نیروی نظامی علیه ایالات متحده یا ناتو را نمی‌توان رد کرد، اما تحلیل‌های روسیه و اظهارات شخص پوتین نسبتا به وضوح در مورد اختلاف قدرت بزرگ بین دو طرف و پیامد‌های با نتیجه باخت – باخت جنگ هسته‌ای بوده است.

در نتیجه، آن چه روسیه به دنبال آن است رهبری سیاسی تازه‌ای در سراسر جهان غرب است که از وضع موجود یعنی وضعیتی که روسیه را از دستیابی به سرمایه و فناوری مورد نیاز برای تامین امنیت اش و تضمین رفاه شهروندان اش باز می‌دارد و روسیه را در بلند مدت منزوی خواهد ساخت حمایت نکند.

با این وجود، آیا روسیه ابزاری برای تحقق این چشم انداز خواهد داشت؟ اختلاف قدرت کلی بین ناتو و روسیه بسیار زیاد است و ایالات متحده در حال حاضر دارای یک سیستم قوی از اتحاد و مشارکت در اروپا و آسیا است. روسیه در کوتاه مدت نمی‌تواند با "قدرت شبکه" آمریکا برابری کند.

بنابراین، موفقیت روسیه تا حدی به این بستگی دارد که آیا ایالات متحده و متحدان اش مرتکب اشتباهات پرهزینه در سیاست داخلی و خارجی می‌شوند که به جایگاه آنان آسیب می‌رساند یا خیر. موفقیت روسیه هم چنین به تداوم ثبات چین و هند و تمایل آنان در طول زمان برای به چالش کشیدن مواضع ایالات متحده در امور جهانی بستگی خواهد داشت.

از آنجایی که رقابت احتمالا حول محور مسائل اجتماعی - فرهنگی و نظامی می‌چرخد رقبای روسیه به دنبال سود بردن از نارضایتی گروه‌هایی هستند که ممکن است با ایده‌هایی مانند اقتدارگرایی، حوزه‌های نفوذ، و ارزش‌های سنتی موافق باشند.

ایالات متحده و متحدان اش باید منتظر تشدید تقابل سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی بدون قوانین توافق شده باشند. روسیه احتمالا اعتبار دولت‌هایی که در برابر "انتقال (به زعم روسیه) طبیعی" به سوی نظام‌هایی با فرسایش هنجار‌های دموکراتیک مقاومت می‌کنند را تضعیف خواهد کرد.

خطرات مشخص هستند. با گذشت زمان، هر گونه تغییر به سمت دو قطبی ۲ می‌تواند پیامد‌های زیادی برای مدافعان ایالات متحده و متحدان اش داشته باشد که مهم‌ترین آن تشکیل بلوکی با برخورداری از نفوذ کافی برای تغذیه رشد جهانی با آزادی سیاسی و رفاه اقتصادی کمتر از میزان فعلی خواهد بود.

برچسب ها: روسیه
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین