bato-adv
کد خبر: ۵۷۰۹۶۳
این روز‌ها واشنگتن تا چه اندازه به سیا اعتماد دارد و واقعا سیا تا چه اندازه بر رویداد‌های اوکراین تاثیرگذار است؟

درون داستان مقابله سیا با روسیه

درون داستان مقابله سیا با روسیه
ما هنوز به صورت دوره‌ای از بیرحمی سیا یاد می‌کنیم، مانند ترور اخیر بدون محاکمه الظواهری القاعده. اما رهبری برنان و برنز مدیران سیا را در مسیری قرار داده که نقشی مهم‌تر در جستجوی راه حلی برای بحران کنونی اوکراین ایفا می‌کند.
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۷ - ۰۶ شهريور ۱۴۰۱
درون داستان مقابله سیا با روسیه / این روز‌ها واشنگتن تا چه اندازه به سیا اعتماد دارد و واقعا سیا تا چه اندازه بر رویداد‌های اوکراین تاثیرگذار است؟ / امروز دیگر کسی خواستار انحلال سیا نیستفرارو- رودری جفریس جونز استاد بازنشسته تاریخ آمریکا و همکار افتخاری تاریخ در دانشگاه ادینبرو اسکاتلند است. او یکی از صاحب نظران برجسته تاریخ اطلاعات و نهاد‌های اطلاعاتی امریکاست و دو پژوهش درباره تاریخ اطلاعاتی امریکا در حوزه عملکرد سیا و پلیس فدرال (اف بی آی) را به نگارش درآورده است. از جمله آثار او در این زمینه می‌توان به "جاسوسی آمریکایی: از سرویس مخفی تا سیا" (نیویورک: ۱۹۷۷ میلادی)، "شنل و دلار: تاریخچه اطلاعات مخفی امریکا" (نیوهیوِن: انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۰۲ میلادی"، "اف بی آی: یک تاریخ" (انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۰۷ میلادی"، "ما به جاسوسان اعتماد داریم: داستان اطلاعات غربی" (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۳ میلادی)، "حلقه جاسوسان: چگونه ام آی فایو و اف بی آی نازی‌ها را در آمریکا سرنگون کردند" (۲۰۲۰ میلادی) و "پرسشی از جایگاه: تاریخچه سیا" (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۲۲ میلادی) اشاره کرد.

به گزارش فرارو به نقل از آسیا تایمز،‌ در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی سناتور "پاتریک موینیهان" برای لغو سازمان سیا مبارزه کرد. او در این مبارزه درخشان گمان می‌کرد که وزارت خارجه ایالات متحده باید وظایف اطلاعاتی محول شده به سیا را برعهده بگیرد. برای او دوران رازداری تمام شده بود. مونیهان در مقاله‌ای در "نیویورک تایمز" نوشته بود: «به مدت ۳۰ سال، جامعه اطلاعاتی به طور سیستماتیک به رؤسای جمهور متوالی در مورد ابعاد و میزان رشد اقتصاد شوروی اطلاعات اشتباه ارائه کرده بود. به نوعی تحلیلگران ما دیدگاه شوروی نسبت به جهان را درونی کرده بودند».

موینیهان در سخنرانی معرفی لایحه لغو سیا در ژانویه ۱۹۹۵ میلادی به تحقیر سیا توسط "جان لو کاره" نویسنده بریتانیایی اشاره کرد در این باره که آن سازمان اطلاعاتی در پیروزی "لئونید برژنف" و جانشینان‌اش در دوره جنگ سرد علیه اتحاد جماهیر شوروی نقش داشته. "لو کاره" نوشته بود: «امپراتوری شوروی بدان خاطر از هم فرونپاشید که شبح‌ها در اتاق کرملین حضور داشتند یا شیشه‌های شکسته را در حمام همسر برژنف قرار داده بودند».

این یکی از پایین‌ترین نمراتی است که می‌توان به سیا از زمان تاسیس آن سازمان در سال ۱۹۴۷ میلادی داد. من در کتابی که همزمان با هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس سیا نوشته‌ام با دو هدف کلیدی در ذهن‌ام تصمیم به نوشتن گرفتم: نخست خنثی کردن توسعه طلبی شوروی و دیگری جلوگیری از حمله غافلگیرانه دیگری مانند آنچه توسط ژاپنی‌ها در پرل هاربر در طول جنگ جهانی دوم انجام شد.

علیرغم آن که کارزار موینیهان برای تعطیل کردن سیا در نهایت پیروز نشد، اما مطمئناً این تصور به شکلی گسترده ایجاد شده بود که سیا دیگر برای هدفی که به منظور آن تاسیس شده مناسب نیست و باید محدود شود.

در طول جنگ سرد، بسیاری مبارزه با کمونیسم را دلیل وجودی سیا می‌دانستند. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ماهیت وجودی و هدف آن آژانس اطلاعاتی کم‌تر روشن بود و به دلیل تحریف اطلاعات و ترویج دیدگاه ایدئولوژیک یعنی کمونیسم ستیزی کور مورد انتقاد شدید قرار گرفت. موینیهان اشاره کرد که بدون وجود جنگ سرد سیا به نوعی "برنامه بازنشستگی برای کادری از جنگجویان دوران جنگ سرد تبدیل می‌شود که دیگر واقعا نیازی به حضورشان وجود ندارد".

با این وجود، سه دهه پس از اقدام موینیهان امروز با تهاجم "ولادیمیر پوتین" به اوکراین تهدید روسیه برای ثبات جهان در رأس دستور کار سیاست خارجی امریکا قرار گرفته است. علیرغم آن که امروز یک کرملین‌شناس برجسته مسئولیت سیا را برعهده دارد و دونالد ترامپ از کاخ سفید خارج شده (دست کم در حال حاضر) محتمل است که انتظار داشته باشیم سیا بازیگری تاثیرگذار در واکنش ایالات متحده به جنگ سرد تازه باشد. با این وجود، امروز واشنگتن تا چه اندازه به سیا اعتماد دارد و سیا واقعا تا چه میزان بر رویداد‌های اوکراین تاثیرگذار است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش باید به روز‌های اولیه ریاست جمهوری "رونالد ریگان" بازگردیم.

ریگان نومحافظه کار به‌عنوان رئیس جمهور ایالات متحده از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ میلادی سیا را از محدودیت‌هایی که در جریان اصلاحات دهه ۱۹۷۰ پس از ویتنام بر آن اعمال شده بود رها کرد. مانند سایر چهره‌های کمونیست ستیز، ریگان سیا را به عنوان سلاح اصلی در تضعیف اتحاد جماهیر شوروی (که لقب "امپراتوری شیطان" را برای آن به کار برد) و جلوگیری از گسترش کمونیسم در سراسر جهان قلمداد می‌کرد.

ریگان متقاعد شده بود که در مقابله با دشمن غیر اخلاقی (شوروی) نمی‌توان بیش از حد دقیق بود و وسواس به خرج داد. او "ویلیام جوزف کیسی" یک کهنه سرباز اطلاعاتی دوره جنگ جهانی دوم را به عنوان رئیس سیا انتخاب کرد. کیسی که به اصطلاح جنگجوی جنگ سرد بود عادت قدیمی سیا را احیا کرد و عملیات‌های مخفیانه را علیه دولت ساندینیستی چپگرا (اما منتخب از طریق دموکراتیک) در نیکاراگوئه از دسامبر ۱۹۸۱ تا آتش بس مارس ۱۹۸۸ میلادی اجرا کرد.

حتی "بری گلدواتر" سناتور محافظه کار کهنه کار نیز اعتراف کرد زمانی که در سال ۱۹۸۴ میلادی سیا بدون مطلع ساختن کنگره بنادر نیکاراگوئه را مین گذاری کرد او آشفته شده بود. کیسی، اما این گونه به او پاسخ داد: «وظیفه کنگره این است که از تجارت من دور بماند».

سیا از نزدیک با کنترا‌ها، تروریست‌های دست راستی که به دنبال سرنگونی دولت ساندینیستی بودند همکاری کرد. سیا به آن چریک‌ها در اردوگاه‌های مخفی در کشور‌های مجاور آموزش می‌داد و پرتاب مهمات از هواپیما‌های مستقر در پایگاه‌های مخفی را سازماندهی می‌کرد. در یک ابتکار عمل یکی از ماموران قراردادی سیا دستورالعملی را برای کنترا‌ها نوشت که در آن توضیح می‌داد چگونه افرادی را از جبهه خودی ترور کنند جمجمه‌های‌شان را به درستی بشکنند و سپس دشمن را سرزنش کرده و مقصر معرفی کنند.

کنگره ایالات متحده با ارسال تسلیحات برای کنترا‌ها مخالفت کرد و بودجه مورد نیاز سیا را قطع نمود. برای دور زن این موضوع تسلیحات به طور غیرقانونی از طریق اسرائیل به ایران (که در آن زمان در حال جنگ با عراق بود) ارسال شد که هزینه آن از طریق کمک‌های مالی پنهانی ایران به کنترا‌ها تامین می‌شد. با این وجود، دولت ریگان از ترس خشم کنگره در صورت کشف این نیرنگ (همان طور که بعداً کشف شد) سیا را در مدیریت این فریبکاری که ایران – کنترا نامیده شد دور زد. علیرغم آن که ریگان اعتماد خود را به سیا از دست نداده بود این اقدام او نشانه آن بود که سیا به طور فزاینده‌ای از نظر کنگره تبدیل به آژانسی سمی شده بود.

با این وجود، در مورد مورد تهدید ناشی از اتحاد جماهیر شوروی توافق بسیار بیشتری وجود داشت. کیسی رئیس سیا، با "کاسپار واینبرگر" وزیر دفاع وقت و اکثریت اعضای کابینه ریگان در اتخاذ موضعی ناسازگار در قبال مسکو صف آرایی کرد. آنان از سوی "باب گیتس" کارشناس ارشد سیا در امور روسیه (که دکترای خود را در امور روسیه بدون آن که حتی سفری به آن کشور داشته باشد دریافت کرده بود) حمایت کردند. او اعلام کرد که اتحاد جماهیر شوروی نمونه‌ای از "استبداد شرقی" است.

گیتس یک پیشاهنگ باهوش در دوران جوانی‌اش چه از روی اعتقاد و چه از روی حسابگری شغلی خود را اصطلاحاً به پرچم امریکا چسباند و هیچ چالشی را برای هیچ رئیس جمهوری که می‌خواست بازی مقابله با تهدید مسکو را ادامه دهد ایجاد نکرد. ریگان، کیسی و گیتس سیا را به طور خستگی ناپذیری برای تضعیف اتحاد جماهیر شوروی سازماندهی کردند. آنان به طور مخفیانه از جنبش اپوزیسیون همبستگی لهستان حمایت کردند و در اقدامات خرابکارانه اقتصادی علیه اقتصاد شوروی مشارکت داشتند.

هدف حزب جمهوری خواه و ریگان تخریب اقتصاد شوروی و فروپاشی کمونیسم بود. در این میان، گیتس تخمین‌های اغراق آمیز را از قدرت نظامی شوروی ارائه می‌کرد. این کار ناشی از یک کمونیسم ستیزی نااندیشیده نبود بلکه ترفندی حیله‌گرانه بود تا از طریق آن کنگره را برای تامین مالی بلوف جنگ ستارگان طراحی شده توسط دولت ریگان متقاعد سازد.

گیتس از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳ میلادی به هدایت سیا ادامه داد سال‌هایی که سناتور موینیهان برای انحلال آن آژانس تلاش می‌کرد. در تاریخ ۱۸ نوامبر ۱۹۸۵ میلای در آستانه دیدار ریگان با "میخائیل گورباچف" رهبر شوروی در ژنو رئیس جمهور امریکا و مذاکره کنندگان‌اش ارزیابی اطلاعاتی‌ای را از سیا دریافت کردند مبنی بر آن که علیرغم این که گورباچف در حال ترمیم آسیب‌های اقتصادی دوران برژنف بود، اما به اهداف مدنظر خود برای رشد اقتصادی دست نیافته و علاوه بر آن به دلیل نارضایتی شدید با ریشه ملی گرایانه در لهستان آماده توافق با امریکا خواهد بود.

از طریق چنین گزارش‌ها و ارزیابی‌هایی سیا نقش مهمی در پایان دادن به جنگ سرد "قدیمی" ایفا کرد که به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در روز کریسمس ۱۹۹۱ منجر شد. با این وجود، سیا در این روند ناخواسته به این ایده دامن زد که ممکن است در دوره تازه‌ای که امریکا در سطح جهانی مسلط خواهد بود دیگر نیازی نباشد که آن آژانس به فعالیت‌های خود ادامه دهد.

یک دهه بعد رفتار همراه با اعتماد به نفس ایالات متحده پس از جنگ سرد با رویداد حمله به مرکز تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از طریق هواپیمای ربوده شده تغییر کرد. در آن زمان، سیا ظاهر شد.

حمله‌ای که توسط اسامه بن لادن طراحی شده بود به وضوح ناتوانی سیا را در انجام ماموریت موسس خود در جلوگیری از حمله دیگری به سبک پرل هاربر به ایالات متحده آشکار ساخت. سیا بار دیگر تحت فشار دوباره برای توجیه موجودیت خود تسلیم خواسته‌های دولت جورج دبلیو بوش در "جنگ علیه تروریسم" شد که از خاکستر ۱۱ سپتامبر برخاست.

در حالی که دولت ایالات متحده به شدت به دنبال دلیلی برای حمله به عراق بود توافقی حاصل شد. رهبران ارشد سیا این اتهام افسانه‌ای را تایید کردند که عراق در حال توسعه سلاح‌های کشتار جمعی بوده است. زمانی که جنگ به یک فاجعه تبدیل شد سیا به دلیل ارائه اطلاعات نادرست ضربه خورد. با کاهش نقش سیا، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده به یک معمای حل نشده تبدیل شد. پرسنل تضعیف شده سیا دست‌های خود را با ناامیدی بالا بردند. وزارت دفاع در حال شکار دارایی‌های سیا بود و آژانس حتی انحصار خود را در تهیه جلسه توجیهی روزانه رئیس جمهور از دست داده بود.

در اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی کار اطلاعاتی به شدت به شرکت‌های امنیتی خصوصی منطبق با ایدئولوژی دولت جورج دبلیو بوش برون سپاری می‌شد. شرکت‌های خصوصی مانند بلک واتر در کافه تریای مقر سیا در ویرجینیا ظاهر می‌شدند و پرسنلی را با وعده افزایش حقوق و دستمزد استخدام می‌کردند.

مدیران سیا موافقت کردند برای بقای خود در اعمال ناپسند از جمله شکنجه، آدم ربایی غیر قانونی و اعدام بدون محاکمه از طریق پهپاد مشارکت کنند. غرق مصنوعی که در آن احساس غرق شدن در قربانی ایجاد می‌شود یک روش معمول در اتاق‌های تاریک بازجویی سیا در مراکز مخفی آن نهاد در لهستان، مصر و دیگر کشور‌های جهان بود که مظنونان ربوده شده در آنجا نگهداری می‌شدند.

این شیوه‌های مشکوک قطعا با کمک افشاگرانی مانند ادوارد اسنودن آشکار می‌شدند. اسنودن پیش از کار به عنوان پیمانکار خصوصی برای آژانس امنیت ملی برای سیا به عنوان متخصص امنیت رایانه‌ای کار کرده بود. در سال ۲۰۱۳ میلادی اسنودن پیش از فرار به روسیه، پرونده‌های متعددی را در "گاردین" و "واشنگتن پست" فاش کرد تا از تحویل دادن آن به سیا فرار کند. افشاگری‌های او در مورد اقدامات سیا و نهاد‌های اطلاعاتی دیگر امریکا خشم نگهبانان اسرار امریکا را برانگیخت و باعث ابراز تاسف از سوی کسانی شد که گسترش یک دولت مخفی در داخل دولت امریکا را مشاهده می‌کردند.

اسنودن متهم شد که هویت پرسنلِ در حال انجام وظیفه سیا را به ضرر امنیت آنان فاش کرده است. با این وجود، سیا خوش شانس بود که محور اصلی افشاگری‌های اسنودن در مورد نقش آژانس اطلاعات مرکزی بود.

در سال ۲۰۰۷ میلادی در حالی که جنگ عراق رو به افول بود دولت بوش با صدای بلند درباره دشمن آشنای خاورمیانه‌ای دیگری صحبت می‌کرد: ایران.

در حالی که جنگ عراق ادامه داشت امریکا در نگرانی اسرائیل درباره قدرت هسته‌ای ایران شریک بود. تندرو‌های اطراف بوش در این باره هشدار دادند، اما مجبور بودند با یک نیروی رو به رشد در جامعه اطلاعاتی رقابت کنند: شورای اطلاعات ملی ایالات متحده.

در آن زمان شورای اطلاعات ملی ایالات متحده در حال ایجاد برآورد‌های امنیت ملی بود که از امنیت و سیاست خارجی ایالات متحده خبر می‌داد. اتکای آن نهاد به داده‌ها و تحلیل هایش به طور فزاینده‌ای باعث خشم مقام‌های وزارت خارجه شد.

با این وجود، پس از سال ۲۰۰۴ میلادی همه چیز تغییر کرد: شورای اطلاعات ملی ایالات متحده اکنون می‌توانست از کارشناسان دیگری برای کمک به تدوین تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌ها دعوت کند. آن شورا در سال ۲۰۰۷ میلادی تشخیص داد که ایران برخلاف ادعا‌های طرح شده توسط تندرو‌های پر سر و صدا در دولت بوش در حال ساخت سلاح هسته‌ای نیست.

این نمونه برجسته‌ای از اطلاعات برای رنجاندن و گفتن حقیقت به قدرت بود. سیا هم چنان داده‌ها و برخی تحلیلگران ماهر را به شورای اطلاعات ملی امریکا ارائه می‌کرد. با این وجود، در سال ۲۰۰۷ میلادی در زمان برآورد درباره اوضاع ایران تفکر گروهی سیا دیگر غالب نبود.

در این میان اگرچه برخی از اعضای سیا به واحد‌های دیگر انتقال یافتند تیم متخصصان روسیه آن سازمان در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده دست نخورده و بی رقیب باقی ماندند.

پس از آن، در دوران ریاست جمهوری ترامپ انتخاب او برای سیا خبر خوبی نبود. آن نهاد در راستای ماموریت خود نسبت به هرگونه تهدید علیه منافع امریکا از سوی کرملین هوشیار بود. ترامپ، اما خواستار بهبود روابط امریکا و روسیه بود و اشتهای زیادی برای معامله با پوتین داشت. شواهد حاکی از آن بود که ترامپ خواستار تقویت نقش مشکوک سیا در رابطه روسیه و امریکا نخواهد بود. با این وجود، طرح موضوع دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ میلادی بار دیگر آژانس‌های اطلاعاتی امریکا را در مرکز توجهات قرار داد. طبق نتیجه تحقیقات سنای ایالات متحده یک نهاد سن پترزبورگ به نام آژانس تحقیقات اینترنت "به دنبال تاثیرگذاری بر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ ایالات متحده از طریق آسیب رساندن به شانس موفقیت هیلاری کلینتون و حمایت از دونالد ترامپ در جهت گیری به نفع کرملین بود". این تلاشی برای براندازی دموکراسی آمریکایی محسوب می‌شد.

ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود در فاصله سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ میلادی از سیا حمایت چندانی نکرد و پرسنل آن آژانس را تحقیر نمود. او سیا را به نخبه گرایی و توطئه علیه خود در انتخابات ۲۰۱۶ میلادی متهم کرد. او از شرکت در جلسات اطلاعاتی روزانه‌ای که سیا در آن مشارکت داشت صرفنظر کرد و به "فاکس نیوز گفت: «می‌دانید، من آدم باهوشی هستم. لازم نیست هر روز یک چیز و کلمات مشابه به من گفته شود».

در سال ۲۰۲۱ میلادی "جو بایدن" رئیس جمهور تازه منتخب ایالات متحده دوست دیرینه خود "ویلیام جی برنز" را به عنوان مدیر جدید سیا معرفی کرد. برنز بر خلاف برخی از اسلاف خود به هیچ وجه هولناک نبود.

زمانی که بایدن قصد خود را برای ادامه سیاست ترامپ مبنی بر خروج نیرو‌های امریکایی از افغانستان اعلام کرد برنز اعلام نمود که از پیامد‌های اطلاعاتی آن تصمیم ناراضی است. طالبان که پس از خروج امریکا از افغانستان قدرت را در دست گرفتند سابقه پناه دادن به تروریست‌ها را در کارنامه خود داشتند. بنابراین، هنگامی که سیا مکان "ایمن الظواهری" رهبر القاعده را در کابل شناسایی کرد اقدامی کرد که منجر به ترور وی با استفاده از موشک استینگر از طریق پهپاد در تاریخ ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۲ شد. این رویداد هر دو مرد (بایدن و برنز) را راضی کرد.

با این وجود، مدیر جدید سیا هم چنین مهارت‌های ظریف‌تری را برای این نقش به ارمغان می‌آورد. مهم‌تر از همه برنز تجربه چندین ساله روابط روسیه و آمریکا را دارد که او را واجد شرایط فوق العاده‌ای می‌کند تا به واکنش آمریکا به حمله روسیه به اوکراین کمک کند. مطمئناً او شخصیتی بسیار متفاوت از کیسی سلف خود در دوره ریگان است. برنز یک کرملین‌شناس برجسته با پیشینه چشمگیر از حضور در مذاکرات است. پدرش ژنرال "ویلیام اف برنز" در مذاکرات کنترل تسلیحات شرکت داشت و در سال آخر دولت ریگان مدیر آژانس کنترل تسلیحات و خلع سلاح ایالات متحده بود.

ویلیام برنز در دوران جوانی در دهه ۱۹۹۰ در سفارت مسکو و از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ به عنوان سفیر ایالات متحده در روسیه خدمت کرد و آن را شغلی "رویایی" توصیف نمود. در طول آن دوره تعامل با مسکو او بار‌ها هشدار داد که گسترش ناتو برای پوتین رهبری که در آن زمان به طور بالقوه آماده توافق با ایالات متحده به نظر می‌رسید اقدامی نفرت انگیز قلمداد می‌شود.

برنز بسیار پیش از آن که رئیس سیا شود از طرفداران دیپلماسی پشت پرده بود. برنز به عنوان سفیر امریکا در روسیه با کرملین در مورد چگونگی جلوگیری از گسترش سلاح‌های هسته‌ای با مقام‌های روس به توافق رسید، اما او هیچ توهمی در مورد پوتین نداشت.

برنز هم چنین "جو بایدن" معاون وقت رئیس جمهور ایالات متحده را در یک ماموریت سفر به مسکو برای گفتگو در مورد بی ثباتی در لیبی در زمان بهار عربی در سال ۲۰۱۱ میلادی همراهی کرد. برنز در خاطرات خود نوشت که "دیمیتری مدودف" رئیس جمهور وقت روسیه فردی معقول بود مردی که به مسائل بشردوستانه اهمیت می‌داد و پرزیدنت اوباما را تحسین می‌کرد. در مقابل، به گفته او پوتین "در مورد سیاست آمریکا در خاورمیانه ناامید بود" به ویژه زمانی که هدف آن سیاست سرنگونی رژیم‌های خودکامه تعیین شده بود.

در نوامبر ۲۰۲۱ میلادی، برنز به شکلی محتاطانه هیئتی را روانه مسکو ساخت که به گفته "نیویورک تایمز" "تعامل شدید بین دو دشمن جهانی" را نشان داد. او با "نیکلای پاتروشف" مشاور پوتین دیدار کرد. گفتگوی آنان در مورد خلع سلاح هسته ای، رقابت در فضای سایبری، فعالیت‌های هکری روس ها، سیاست آب و هوایی و هم چنین مشکلاتی که ایران، کره شمالی و افغانستان را تحت تاثیر قرار می‌دهد مورد توجه قرار گرفت.

با این وجود، تلاش‌های برنز نشان دهنده رضایت سیا نسبت به نیات روسیه در مورد اوکراین نیست. کرملین شناسان همراه با نهاد‌های اطلاعاتی بریتانیا (اما با کمال ناباوری به جز نهاد‌های اطلاعاتی کشور‌های اسکاندیناوی نهاد‌های اطلاعاتی سایر کشور‌های اروپایی متقاعد نشدند) به این نتیجه رسیدند که پوتین قصد دارد به همسایه روسیه حمله کند.

برنز در مورد تهدید متوجه از جانب پوتین هیچ توهمی ندارد. او پیش‌تر پوتین را به تزار‌های رومانوف تشبیه کرده بود و هشدار داد که پوتین ممکن است به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای متوسل شود. همین موضوع باعث شد تا پوتین نام برنز را در فهرست افراد تحریم شده از سوی روسیه و ممنوع الورود به مسکو قرار دهد.

از دیدگاه پوتین، ایالات متحده و سیا ارزش‌های متمدنانه را تبلیغ می‌کنند، اما خود آن ارزش‌ها را رعایت نمی‌کنند. او در سال ۲۰۱۲ میلادی نوشت که سیا و دولت امریکا دهه‌ها وقت صرف حمایت از دیکتاتوری‌ها در امریکای لاتین کرده اند رژیم‌هایی که به طور معمول هزاران شهروند خود را تا سرحد مرگ شکنجه می‌کنند. برای پوتین همه این موارد بخشی از یک الگو بود: «توسعه قاره آمریکا با پاکسازی قومی گسترده‌ای آغاز شد که در تاریخ بشریت مشابهی ندارد. مردم بومی نابود شدند. بعد از آن برده داری ... که تاکنون در جان و دل مردم باقی مانده است».

سیا بدون شک در داخل روسیه فعالیت می‌کند، اما نفوذ در حکومت‌های استبدادی دشوار است و آن آژانس سابقه موفقیت زیادی در این زمینه ندارد. گستره اقدامات پنهانی سیا نیز احتمالا محدود خواهد بود، زیرا ایالات متحده هم چنان تمایلی به درگیر شدن مستقیم در درگیری با روسیه ندارد.

آن چه می‌دانیم این است که سیا به جمع آوری و انتشار اطلاعات و همچنین تبلیغات "سیاه" یا جن روانی علیه روس‌ها و متحدان شان ادامه خواهد داد. سیا از طریق استراتژی‌های اعلام نشده از جمله با تامین مالی مخفی سازمان‌های اوکراینی و بین المللی تلاش خواهد کرد تا افکار جهانی را به نفع آرمان اوکراین منحرف کرده و روس‌ها را منزوی کند.

امروز تیم سیا متشکل از تحلیلگران روسی تا چه اندازه قوی است؟ صد‌ها تحلیلگر سیا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر مدت‌ها در واکنش به افراط‌گرایی مذهبی به کار گرفته شدند. با این وجود، بخش امور روسیه سیا دچار یک شکست و افول نسبی شد. سیا در آن زمان از تحلیلگران اش خواست تا کرملین شناسی را کنار گذاشته و به جای آن روی مبارزه با تروریسم کار کنند.

سازماندهی مجدد سیا در سال ۲۰۱۵ منجر به تشکیل اداره‌ای برای نوآوری دیجیتال شد که به این آژانس به طور بالقوه توانایی بیش‌تری برای ارزیابی اطلاعات نادرست منتشر شده از سوی مسکو از طریق رسانه‌های اجتماعی را داد. این ابتکارعمل از سوی "جان برنان" انتخاب تحسین برانگیز پرزیدنت اوباما برای رهبری سیا از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ میلادی اجرایی شد.

با این وجود، به دلایل مرتبط با آزادی مدنی و قانون امنیت ملی، سیا از فعالیت داخلی منع شده است. بنابراین، سیا هنوز قادر به ردیابی استفاده مسکو از منابع رسانه دیجیتال مستقر در ایالات متحده، اما تحت کنترل روسیه در راستای ایجاد اختلاف در جامعه آمریکا نیست.

با این وجود، جایگاه کرملین شناسان سیا در دوران اوباما و بار دیگر در دوران بایدن تقویت شد. در همین حال، اقدامات همراه با رسوایی دهه‌های اخیر مانند بحث بر سر ارتکاب شکنجه از سوی سیا فروکش کرده است.

ما هنوز به صورت دوره‌ای از بیرحمی سیا یاد می‌کنیم، مانند ترور اخیر بدون محاکمه الظواهری القاعده. اما رهبری برنان و برنز مدیران سیا را در مسیری قرار داده که نقشی مهم‌تر در جستجوی راه حلی برای بحران کنونی اوکراین ایفا می‌کند.

سیا به عنوان ابزار یک دموکراسی، یک کلیسای وسیع است و همیشه صدا‌های متضاد درون آن وجود خواهد داشت. یکی از منابع ارشد به من می‌گوید که آن آژانس با گسترش ناتو که مسکو آن را بسیار نفرت انگیز می‌داند مخالف بود. وجود چنین دیدگاه‌هایی درون سیا نشان دهنده مبارزه‌ای سالم در داخل آن آژانس برای دستیابی به حقیقت است. در حالی که سیا هنوز منتقدان سرسختی دارد و همیشه خواهد داشت امروز کسی خواهان انحلال آن سازمان نیست.

برچسب ها: سیا آمریکا شوروی
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین