bato-adv
کد خبر: ۵۷۰۸۱۹

حق‌آبۀ هیرمند: چشم‌انداز پیش رو

حق‌آبۀ هیرمند: چشم‌انداز پیش رو
یک مهلت یک ماهه به افغانستان، و در این فاصله، لایروبی انهار و آماده‌باش یگان‌های مرزی، موضوع را یکبار برای همیشه حل و فصل خواهد کرد. این تمرینی برای هنگ‌های مرزی ما، و گواهی است عملی بر اقتداری که سالیان سال است از آن دم می‌زنیم. وقتی طالبان در پروژه‌های توسعه‌ای و آبیِ خویش، حسن هم‌جواری را کناری نهاده، جای مهندس ایرانی از تکنوکراتِ ترک و هندی بهره می‌برند تا ایرانی را از مایۀ حیات و ابزار معیشت خویش محروم کنند، بایستی در انتظار پهپاد و جنگندۀ ایرانی باشند.
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۰ - ۰۵ شهريور ۱۴۰۱

فرارو- آرمان شهرکی؛ هم‌اکنون، طالبان، بیزاری خود از ایران را از طریق مسدود‌نمودن مسیر آب هیرمند در ۶۰ کیلومتری نقطۀ مرزی و گسیل آن به سمت شوره‌زارِ گودزره بر کرانۀ مرز پاکستان نشان داده است؛ شوره‌زاری با ظرفیت ۲۴۰ میلیارد مترمکعب که هیچ جنبنده‌ای را یارای زندگی در آن نیست نه گیاهی و نه حیوانی، هیچ‌چیز.

وجود سدها، بندها، و آب‌بند‌های متعدد، حاکی از عزم راسخِ هم طالبان و هم حکومت‌های قبلی مستقر در افغانستان برای مهار آب و محروم‌ساختنِ ایران و دریاچۀ هامون، از حق‌آبۀ خودشان است لیکن انحراف آب به سمت گودزره، برای نخستین‌بار است که رخ می‌دهد.

هیرمند

در تصویر، انحراف آب از مسیر اصلی رودخانه هیرمند در گوشۀ سمت چپ بالای تصویر، به سمت شورهزار گودزره در پایین سمت راست مشخص است.

پرسش اساسی این است که این بیزاری از کجا نشأت گرفته؟ سالیان سال است که ایران پذیرای میلیون‌ها مهاجر قانونی و غیر قانونی افغانستانی است و هزاران نفر از پاک‌ترین جوانان ایرانی در راه مبارزه با قاچاق مواد مخدر شهید شده‌اند.

در همان حال، میزبانی چند میلیون افغانستانی که عموماً کارگران غیرمتخصص به حساب می‌آیند ضربۀ مهلکی به رفاه کارگران ایرانی وارد کرده است. بدیهی است که همچون هر مهاجر یا پناهندۀ دیگری در هرکجای دیگر جهان، اوضاع برای افغانستانی‌ها در ایران نیز هیچ‌گاه، گل‌وبلبل نبوده، برخورد ِ هم شهروندان ایرانی و هم نیرو‌های نظامی ایران، با افغانستانی‌ها همواره مورد نقد و پرسش‌گری بوده و نظر به خطا‌های احتمالی، پاره‌ای از این نقد‌ها و ملامت‌ها مورد تایید و قابل قبول است.

شرایط زندگی برای آن‌ها در ایران هیچ‌گاه آسان نبوده؛ از وضعیت دشوار معیشتی گرفته تا اخذ و تمدید انواع و اقسام گذرنامه‌ها و برگه‌های اسکان موقت. اما دست‌کم آن است که در سیستان‌وبلوچستان، به لحاظ مشابهت‌های قومی‌قبیله‌ای و فرهنگی، از سختیِ تحمل‌ناپذیر زندگی برای پناهندگان تا حدود زیادی کاسته شده.

در هرحال، نظر به حجم زیاد پناهنده‌ها، و شرایط سخت اقتصادی در ایران در نتیجۀ تحریم‌ها و رکود اقتصادی، پذیرفته است که اوضاع پناهندگان افغانستانی با شرایط ایده‌آل بسیار فاصله دارد.

تا جایی که به دولت‌های منطقه بازمی‌گردد، عربستان، ترکیه، پاکستان و تا حدودی هند، بی‌میل به سرشاخ‌شدنِ ایران و طالبان نیستند. عربستان از حیث مذهبی، ترکیه و پاکستان از لحاظ ژئوپولتیکی و مذهبی، و هند از حیث جاه‌طلبی‌هایی که در رقابت با چین بر سر منابع روزمینی و زیرزمینی افغانستان دارد. وقتی به حکومت طالبان باز می‌گردیم، آن‌ها حمایت ایران پیش از ۱۹۹۸ از مجاهدین افغان را به یاد دارند.

در پی حملۀ نظامی آمریکا به افغانستان متعاقب حادثۀ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ایران و آمریکا همکاری‌های اطلاعاتی محدودی داشتند که راه را برای سقوط طالبان هموار نمود. طالبان این همکاری‌های آشکار و نهان را در خاطرۀ جمعیِ خویش محفوظ داشته‌اند، خاطره‌ای که تجسم‌اش عبارت است از سیاست هیدروپولتیکی آن‌ها و محروم‌ساختنِ سیستانِ ایران از حق‌آبۀ طبیعی و قانونی خویش. اکنون و پس از تشکیل نخستین جلسۀ کمیساران آب هیرمند در منطقۀ مرزی میلک، حرف طالبان این است که معاهدات قبلی با دولت طاغوت در افغانستان منعقد شده، و بایستی معاهدۀ جدیدی میان ایران و امارت اسلامی منعقد گردد.

ایران، اما تا اینجای کار زیر باز انعقاد معاهدۀ جدید نرفته و بر اجرای معاهدۀ ۱۳۵۱، مبنی بر دریافت دستِ کم ۸۲۰ میلیون مترمکعب به صورت پیوسته در طول یک سال آبی پای فشرده است. اکنون آب هیرمند پس از گذار از دیوار بتنی لشکری، در حجمی ناچیز که تحقیری برای ایران بیش نیست، وارد مرز ایران در جریکه می‌شود.

در نوشته‌ای که تحت عنوان «سیستان: سال صفر» در تارنمای انسان‌شناسی و فرهنگ در دسترس است به تفصیل در خصوص ابعاد تاریخی این طولانی‌ترین مناقشۀ آبی جهان، سخن گفته‌ام. در اینجا بایستی از چشم‌انداز پیش رو سخن گفت.

نظر به شناختی که از سرسختی حکومت طالبان داریم، سماجتی که مبتنی است بر آمیزه‌ای از فرهنگ مبارزه‌جویانۀ قوم پشتون، و بنیادگرایی مذهبی، افق روشنی که دلالت داشته باشد بر نوعی «کوتاه‌آمدنِ» آن‌ها بر سر مسالۀ حق‌آبه در دوردست دیده نمی‌شود. ذخایر آبی چاه‌نیمه حداکثر تا آغاز فصل زمستان دوام دارند، هیچ گزارش علمی و مکتوبی تا اینجای کار از کیفیت آب ژرف در دسترس عموم نیست، و پایداری آب چاهک‌ها شدیدا محل تردید است.

از این حیث، سه راهِ مفروض پیش پای سیاست‌مداران و مجریان ایرانی است:

(۱) اخراج پناهندگان افغانستانی از ایران: این امر، ایران را رویاروی اتحادیۀ اروپا قرار داده و در مجامع بین‌المللی و محافل حقوق بشری به شدت تحت فشار خواهد گذاشت و از لحاظ انسانی نیز عملی است غیر اخلاقی.

(۲) تداوم دیپلماسی آبی: طی این مسیر، طولانی بوده و حتی اگر قرار باشد از پتانسیل‌های ریش‌سفیدیْ فیمابین مقامات محلی سیستان و ولایت نیمروز افغانستان نیز استفاده شود، نظر به تبخیر و استحصال شدید آبِ چاه‌نیمه‌ها زمان به ضرر ساکنین سیستان به سرعت سپری خواهد شد.

(۳) تخریب بند کمال خان.

در توضیح این مورد آخری ذکر چند نکته ضروری است:

(الف) تاریخ گواهی است بر صلح طلبی ایران در قبال تمامی کشور‌های دنیا. نگارنده به هیچ عنوان موافق این نیست که آنچه طی سالیان اخیر تحت عنوان پارادایم ʼنفوذ منطقه ایِʽ ایران شناخته می‌شود - از حمایت ایران از حوثی‌های یمن گرفته تا حکومت بشار اسد در سوریه، و تا مبارزه با داعش در عراق- را در هاله‌ای از تقدس پیچیده و از دسترس نقد خارج کرد؛ اما بایستی توجه داشت، که راهبردها، تاکتیک‌ها، و اقداماتِ اجرایی این پارادایم، در توافقی آشکار یا ضمنی با حکومت‌های مستقر و قانونی در آن کشورها، پیش رفته است.

(ب) باید توجه داشت که حضور مستشاری و حتی نظامی ایران، در منطقه هرگز به لحاظ مقیاس و حدت -و -شدت قابل قیاس با بمباران‌ها و حملات هواییِ نیرو‌های ائتلاف به رهبری عربستان در یمن نبوده و نیست.

(ج) بودجه‌های نظامی ایران، یا آنچه که تحت این عنوان صرف شده و می‌شود باید در منظر و مرعای رسانه‌ها، مطرح و مورد نقد قرار گیرد.

(د) که ایران هیچ‌گاه آغازگرِ هیچ جنگی نبوده، اما وقتی پای وطن، و آب –و- خاک در معنای دقیق آن مطرح باشد؛ داستان از اساس فرق خواهد کرد.

باری! تهدید رتوریکِ «همۀ گزینه‌ها روی میز است» سالیان سال است که، چون بختکی بر سر سیاست خارجیِ ایران افتاده. گزینۀ نظامی طی این سالیان اخیر علیه ایران تنها در حد حرف باقی نمانده و از ترور دانشمندان هسته‌ای، تا حملۀ پهبادی به تاسیسات هسته‌ای و مقر نیرو‌های نظامی در سوریه عملی شده است.

حال زمان آن رسیده تا ایران نیز برای نخستین‌بار از این گزینه در پیشبردِ سیاست خارجی خویش در شرق بهره بَرَد. مرز شرق بسیار طولانی‌تر، و در صورت خودنماییِ اقتدار ایران در آن بسیار از جبهۀ غربی پرمنفعت‌تر خواهد بود. نیازی به احیای سیاست‌های کشورگشایانۀ باستان، و جاه‌طلبی‌های ارضی – همچون سیاستی که اردوغان در سوریه پیش گرفته یا همکاری‌های خصمانۀ ترکیه با طالبان جهت تقویت سد کجکی و سلما- نیست؛ اما اگر پهپاد‌های ایرانی چشم روس‌ها را گرفته، چرا نباید برای آزمون هم که شده بر فراز نیمروز افغانستان به پرواز درآیند؟

یک مهلت یک ماهه به افغانستان، و در این فاصله، لایروبی انهار و آماده‌باش یگان‌های مرزی، موضوع را یکبار برای همیشه حل و فصل خواهد کرد. این تمرینی برای هنگ‌های مرزی ما، و گواهی است عملی بر اقتداری که سالیان سال است از آن دم می‌زنیم. وقتی طالبان در پروژه‌های توسعه‌ای و آبیِ خویش، حسن هم‌جواری را کناری نهاده، جای مهندس ایرانی از تکنوکراتِ ترک و هندی بهره می‌برند تا ایرانی را از مایۀ حیات و ابزار معیشت خویش محروم کنند، بایستی در انتظار پهپاد و جنگندۀ ایرانی باشند. غیر این باشد، طالبان، صلح‌طلبی را تعبیر به ضعف خواهد کرد که برای امنیت، اقتصاد و معیشتِ شرق بسیار واهمه‌انگیز و خسارت‌بار خواهد بود.

برچسب ها: هیرمند
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین