فرارو- اولین قسمت سریال «خیابان شصت و یکم» طرح داستانی را به ما نشان میدهد که پیش از این بارها مشابهش را هم در تلویزیون دیدهایم و هم در واقعیت شنیدهایم. داستان این سریال دربارۀ ماجراهای قبل و بعد یکی از عملیاتهای پلیس شیکاگو برای دستگیری چند موادفروش است؛ عملیاتی که منجر به کشته شدن دو نفر میشود. یکی از اینها یک پسر نوجوان سیاهپوست به اسم روفوس است و دیگری یک افسر پلیس به اسم مایک روسی.
به گزارش فرارو؛ پلیس اعلام میکند که قتل روفوس کاملا موجه بوده و افسری که به او شلیک کرده در حال دفاع از خودش بوده است. آنها قتل افسر پلیس را به جوان سیاهپوستی به اسم موزز جانسون نسبت میدهند. موزز ورزشکار با استعدادی است که از بخت بد در زمان اشتباه در جای اشتباهی حضور داشته. او اصلا عضو گروههای تبهکار نیست بلکه اتفاقی با روسی رو به رو میشود و در اثر درگیری کاملا تصادفی و نه چندان جدیای که بین آنها پیش میآید، سر روسی به یک لوله برخورد میکند و بلافاصله میمیرد.
در قسمتهای بعدی، روایتها و خطوط داستانی مختلف در همدیگر تنیده میشوند و یک شبکه نسبتا پیچیده را شکل میدهند. قسمت اول زمان زیادی برای طرحریزی همۀ این خطوط داستانی ندارد و به همین خاطر ممکن است تا حدی مبهم به نظر برسد. تنها شخصیتی که در این قسمت ما تقریبا به طور کامل با او آشنا میشویم یک وکیل تسخیری به اسم فرانکلین است که نقشش را کورتنی بی وانس بازی میکند. بقیه فقط به صورتی کلی و گذرا معرفی میشوند.
کارنامۀ پیتر موتاف (سازندۀ سریال) نشان میدهد که او همیشه به داستانهای جنایی عمیق و نقش پیشداوریها در جلوگیری از اجرای عدالت علاقۀ زیادی داشته است. اما این سریال در ابتدا شاید به اندازۀ آثار قبلی او عمیق به نظر نرسد و بیشتر به یک جور نمایشنامۀ اخلاقی شبیه باشد که هر کدام از شخصیتها در آن یک نقش مشخص و سرراست دارند. اما خبر خوب این است که وقتی سریال جلوتر میرود، قصه عمیقتر میشود و پایه و اساس محکمتری پیدا میکند.
شخصیتپردازیهای سریال هم به تدریج پختهتر و جذابتر میشوند. از شخصیت رئیس پلیس فاسد که میخواهد از هر اتفاقی به سود خودش استفاده کند، تا شخصیت مادر موزز (با بازی آندرنه هاموند) که کاملا قوی و پیگیرانه به دنبال دست یافتن به عدالت است و خیلی فراتر از زنی است که فقط برای گرفتاری فرزندش ناراحت باشد و گریه کند. اما از همه درخشانتر شخصیت فرانکلین است که با وجود سرخوردگیهایی که از سیستم قضایی دارد، با تمام وجودش مصمم است که کاری کند تا اتفاقی که درست است رخ بدهد، صرفنظر از اینکه که این ایستادگی چه هزینههایی ممکن است داشته باشد.
قسمتهای ابتدایی سریال فقط ماجرای چند روز اول بعد از حادثه را دنبال میکنند، اما قسمتهای بعدی رفت و برگشت زمانی گستردهتری دارند. هیجان و ریتم سریال نه تنها در این مسیر افت نمیکند بلکه دائما جزئیات تازهای به قصه اضافه میشود که آن را پرکشش نگه میدارد. اعتماد به نفس و امید موزز روز به روز کمتر میشود، مسیر پرونده به سمت و سوی خطرناکی میرود و فرانکلین هم متوجه میشود که به سرطان مبتلا شده است؛ همۀ اینها باعث میشوند که تب و تاب و استرس در همۀ لحظات سریال جریان داشته باشد.
در مجموع باید گفت نکتۀ منفی این سریال کلیشهای بودن داستان آن است و اینکه گاهی به نظر میرسد بعضی از لحظات و صحنههایش دقیقا از فیلمهای دیگر گرفته شدهاند. بهترین ویژگیهای آن هم ریتم کاملا متناسب، بازیهای ظریف و باورپذیر و حرکت تدریجیاش به سوی عمق داستان و شخصیتها است.
- نویسندگان: پیتر موتاف (Peter Moffat)، آلیسون دیویس (Allison Davis) و دیگران
- بازیگران: تاسین کول (Tosin Cole)، کورتنی بی وانس (Courtney B. Vance)، آندرنه هاموند (Andrene Hammond) و دیگران
- امتیاز: ۵.۷/۱۰