
زیرگذر م.ف
شتر دوکوهانه در دفتر کار ذوالقدر
ما به محاسن انبوه جناب ذوالقدر کار نداریم، اما انگار شیخ اجل داشتهاست. آنجا که فرموده "حذر کن ز دود درونهای ریش، که دود دون عاقبت سر کند" و البته معلوم نیست که آن جناب، از کجا خبر از دود دل اصلاحطلبان و جفاهای آقای ذوالقدر با ایشان داشتهاست (در مورد محاسن جناب ذوالقدر چنین پرسشی وجود ندارد چرا که تا خواجه حافظ شیرازی از آن خبر دارند!). ولی بههرحال، شتر دوکوهانهی استعفانده شدن(!) که این روزها سخت پرکار است، در محل دفتر کار قائممقام و معاون امنیتی وزیر کشور هم مشاهده شده و بنابراین آقای ذوالقدر چندیست که اطراف میدان فاطمی آفتابی نمیشوند، چراکه درست است که ده درویش در گلیمی نجنبد اما هیچ دو مقامی در دفتر نگنجند، بهخصوص که اگر یکی از آن دو مقام، همین شتر دو کوهانهمذکور باشد!
سرت را سرسری متراش ای استاد سلمانی!
نامه دبیرکل حزب اعتماد ملی به دبیر کل مشارکت سرانجام از سوی سایت فرارو منتشر شد و مطابق پیشبینیها، پر از مهرورزی بود. اعتماد ملی در این نامه برای چندمین بار مشارکت را عامل شکست و فلاکت اصلاحطلبان دانسته و دق دلی از احمدینژاد و تیمش را سر محمدرضا خاتمی و بروبچههایش در آوردهاست.
میگویند در زمانهای قدیم که سلمانیها وظیفه اصلاحات را برعهده داشتند، وقتی بیکار میشدند، سر همدیگر را میتراشیدند و گویا اکنون که وظیفه مهم اصلاحگری، به احزاب رسیدهاست، همان عادت با ایشان ماندهاست. وگرنه وقتی میشود به دبیر شورای نگهبان و دارودسته دولت نامه نوشت و برای انتخابات، تبلیغ غیرمستقیم حزب اعتماد ملی و "آیت الله" کروبی (از دوستان صمیمی برادران کمونیست چینی) را کرد، دیگر چه نیازیست به نامهنویسی به همدیگر؟ بد میگم رفیق گرامی مقدم؟
اسکیباز بزن کنار!
عزیز دل همه ما، سردار رادان در مورد تدابیر پلیس برای برخورد با به پوشش در زمستان، خبرهای مسرتبخشی داد و جمعی را از نگرانی رهاند و در مقابل جمعیتی را به نگرانی دچار کرد.
برطبق گفتههای ایشان، پلیس از روزهای آتی با اعمال تبرکارانه و خانمانبراندازی چون «استفاده از چکمههای بلند روی شلوار و استفاده از کلاه بهجای روسری، پوشیدن مانتوهای تنگ و استفاده از کاپشن کوتاه به جای مانتو» برخورد خواهد کرد. ضمن اینکه اگر مغازهداران جلوی ورود چنین افرادی به واحدهای صنفی خود را نگیرند، با برخوردهای قانونی ناقابلی نظیر پلمپ واحد صنفی خود مواجه خواهند شد.
خبر غافلگیرکننده دیگر اینکه رئیس پلیس پایتخت ایران اعلام کردهاست که از امسال پلیس زن بهطوری جدی در پیستهای اسکی حضور خواهد داشت و کلیه پلیسهای زن که در این مراکز به کارگرفته میشوند، دورههای ویژهای از جمله دوره اسکی را دیدهاند. سردار رادان همچون همیشه تاکید کرده که برای قانون همه یکسان هستند و اگر متخلفین بخواهند در برابر اعمال قانون ایستادگی کنند به شدت با آنها برخورد می شود.
روز ـ فروشگاه ـ داخلی
دختر بدپوشش: ببین من این حرفها سرم نمیشه... یا هرچی تو دخلت داری میدی، یا اونقدر همینجا وامیستم که پلیس بیاد در مغازتو پلمپ کنه.
فروشنده (درحالیکه از ترس میلرزد): به خدا تموم پولمون همون بود که بهت دادم... امروز دشتی نکردم، کاروکاسبی کساده. ببین... خدا رو خوش نمیاد، من همین دیروز بود که از پلمپ دراومدم.
دختر بدپوشش: ساکت!... من این حرفها حالیم نمیشه... یا صدهزار تومان بده یا تا ده دقیقه دیگر کارت ساختهس... فکرکردی شهر هرته؟!...مملکت قانون نداره؟
شب ـ خارجی ـ خیابان
افسر زحمتکش و غیور محترم ناجا: خانم... آهای با شمام... بفرمایید سوار ماشین بشید.
پیرزن کلاهی: قربونت ننهجون... مرسی، با همین تاکسیها میرم.
افسر زحمتکش و غیور محترم ناجا: شما بازداشتی خانم... بفرمایید سوار شید.
پیرزن کلاهی: دِ آخه چرا جناب سروان؟
افسر زحمتکش و غیور محترم ناجا: استفاده از کلاه به جای روسری.
پیرزن کلاهی: مادر جون، من 81 سالمه ... دیگه کلاه و روسری چه فرقی میکنه؟
افسر زحمتکش و غیور محترم ناجا: قانون قانونه... اینجا نوشته بانوان، دیگه ننوشته چندساله... بفرما بالا، بحث هم نکن!
پیرزن کلاهی: ننه من دارم شیمیدرمانی میکنم... باید این کلاهها رو بذارم سرم.
افسر زحمتکش و غیور محترم ناجا: دیگه ما به شیمی و فیزیکش کاری نداریم... بحث نکنید، و الا مجبورم جور دیگهای اعمال قانون کنم.
پیرزن کلاهی: بابا اگه پوشیدن کلاه به جای روسری اشکال داره، چرا نصف هنرپیشههای زن ایرانی تو تلویزیون کلاه سر شونه؟
افسر زحمتکش و غیور محترم ناجا: مثل اینکه شما میخوای با ایجاد جنجال و بحثهای انحرافی، جلوی اعمال قانون رو بگیری... حالا من مجبورم همونجور که سردار رادان چند بار تأکید کردهاند، با اخلالگرانی که گردنکلفتی میکنند بهشدت برخورد نمایم... شترق، گمب، دینگ، زرت، ویغ، زارت، شلب (صدای "اعمال قانون" شدید!)
روز ـ خارجی ـ پیست اسکی
(یک اسکیباز از ابتدای پیست شروع به حرکت می کند که یک اسکیباز دیگر، آژیرکشان به او نزدیک میشود)
پلیس زنِ دورهء اسکیدیده: (هم چنان که در کنار اسکیباز مشغول حرکت است) این چه وضعیه خانم؟
زن اسکیباز: چه میگید؟ باده، نمیشنوم.
پلیس زنِ دورهء اسکیدیده: میگم این چه وضعیه؟
زن اسکیباز: چی چه وضعیه؟
پلیس زنِ دورهء اسکیدیده: همین پوشش بد شما ... استفاده از کلاه به جای روسری، استفاده از چکمه، استفاده از کاپشن به جای مانتو .
(سرعت هر دو اسکی باز بیشتر می شود)
زن اسکیباز: من که بهجز دو تا چشمام جای دیگرم دیده نمیشه، تازه هفت دست لباس ضخیم پوشیدم که یخ نزنم.
پلیس زنِ دورهء اسکیدیده: (در همان حال اسکی بخشنامهای را باز میکند) بنا به نص بخشنامه جدید هر گونه استفاده از کلاه، چکه بلند و کاپشن به جای روسری ، کفش معمولی و مانتو، مشمول برخورده و شما الان بازداشت هستید.
زن اسکیباز: خب پس من باید چی بپوشم موقع اسکی؟
(سرعت هر دو اسکی باز بیشتر می شود)
پلیس زنِ دورهء اسکیدیده: لباسی که علاوه بر رعایت پوشش اسلامی از "تبرج" هم جلوگیری نماید. معاونت امنیت اجتماعی ناجا به شما بانوان محترم پیشنهاد میکند ترجیحا از مقنعه، مانتوی گشاد، چادر، کفش بیپاشنه و از رنگهای مشکی، ترجیحا سیاه استفاده کنید.
زن اسکی باز: چشم حتما... میگم حالا چرا اینو همون سر ایستگاه نگفتین... چه لزومی داشت با این لباس فرم و چادر و آژیر و دستبند و باتوم اسکی کنید؟
(سرعت هر دو اسکی باز بیشتر می شود)
پلیس زن دوره اسکیدیده: این دیگه به شما مربوط نیست. سریعا خودتون رو تسلیم کنید.
زن اسکی باز: چشم. ولی ایشالله بعد از پرش.
پلیس زن دوره اسکیدیده: یعنی چی؟ می خوای در برابر اعمال قانون گردنکشی کنی؟
زن اسکی باز: نه قربونتون برم، ما الان دویست کیلومتر سرعت داریم و با هم داریم به طرف سکوی پرش میریم!
پلیس زن دوره اسکیدیده: ولی پریدن توی برگه ماموریت من... درج نشده... اوه... نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!
پل هوایی
اولین جشنواره فیلم کمدی گلآقا شانزدهم آذر برگزار شد. در این جشنواره از فیروز کریمی برای زدن حرفهای خندهدار در مجامع عمومی عمومی تقدیر شد. یعنی فقط باید از فیروز کریمی تقدیر میشد؟