محسن هاشمی میگوید: آقای روحانی آمدند منزل نزد آیتالله هاشمی و گفتند شورای نگهبان او را شب دعوت کرده و خواستهاند که از آیتالله هاشمی بخواهد، انصراف دهند ... آقای لاریجانی هم که آن زمان رئیس مجلس بودند، همین پیغام را آوردند.
مدتی است، رسانهای شدن نامه محرمانه شورای نگهبان و پاسخ علی لاریجانی، بار دیگر، بحث رد صلاحیتها را داغ کرده است. هرچند، ردصلاحیتها و اعتراض نامزدهای حذفشده، پدیدهای تکراری و عادی در انتخابات ایران است، اما در مواردی وزن سیاسی سنگین شخصیتهای ردصلاحیت شده، بازتاب سیاسی / اجتماعی فراوانی داشته و بحثها و تحلیلهای فراوانی را درپی داشته است.
بیتردید، رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی، از مهمترین مصداقهای چنین ردصلاحیتهایی است که فعالان سیاسی و حتی اکثر مردم را به حیرت واداشت. چهرهای که از ابتدای انقلاب تا اواخر حیات، پایگاهی مستحکم در ساختار قدرت و نقشی برجستهای در شکلگیری تحولات نظام داشت و عدهای او را «شناسنامه انقلاب» میدانستند. تاکنون، روایتهای پراکنده و جستهوگریخته رسمی و غیررسمی درباره روند و نحوه ردصلاحیت بحثبرانگیز آیتالله هاشمی منتشر شده، اما بهترین و موثقترین منبع برای بازخوانی آن روزهای تاریخی و غافلگیرکننده، محسن هاشمی است که کنار پدر و از نزدیک، شاهد رخدادها بوده و منبع دستاول و مطلعی محسوب میشود.
او میگوید خبر ردصلاحیت، آیتالله هاشمی را اولبار، از صداوسیما شنیده، اما این بخش پایانی روندی طولانی و پرچالش بوده، زیرا پیش از آن، علی لاریجانی و حسن روحانی، نزد هاشمی رفسنجانی آمدهاند تا پیام شورای نگهبان با مضمون توصیه به «انصراف» را به او منتقل کنند تا دچار پیامدهای ردصلاحیت نشود. گفتوگوی خبرآنلاین با محسن هاشمی را بخوانید:
آن سال، بحث ضرورت حضور آیتالله هاشمی بهطورجدی مطرح و از سوی شخصیتهای سیاسی و حتی بخشی از مردم عادی پیگیری میشد. اما ایشان این درخواستها را رد میکردند و میگفتند لازم نیست امثال ما که سنی از ما گذشته به انتخابات ورود کنیم و بهتر است، تازهنفسها وارد میدان رقابت شوند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه زمان ثبتنام نامزدها نزدیک شد و از اردیبهشتماه، فشارهای حامیان نامزدی آیتالله هاشمی زیاد شد. تعداد کسانی که هر روزه به ایشان تلفن میزدند یا از طریق اطرافیان، پیغامهایی میفرستادند، بسیار زیاد شده بود. شخصیتهای برجستهای مانند آیتالله سیستانی، آیتالله وحید، آیتالله اردبیلی، آیتالله محقق داماد، آیتالله یثربی و شمار زیادی از نمایندگان مجلس، با تماس مستقیم یا ارسال پیغام، تأکید میکردند که ثبتنام ایشان، ضروری و به نفع انقلاب، نظام و مردم است. شخص آقای خاتمی هم آمدند و تأکید کردند، صلاح بر این است که ایشان نامزد انتخابات شوند. همزمان، مطالبات فعالان سیاسی شناختهشده و مردم هم در جریان بود و بیاعتنایی و پاسخ منفی دادن به این مطالبات گسترده، کار سادهای نبود.
طبیعتاً، عدهای مخالف ورود و حضور انتخاباتی آیتالله هاشمی بودند. ازجمله، آقای مصلحی، وزیر اطلاعات وقت، موضعی منفی اعلام کرد که واکنشهای رسانهای زیادی بهویژه در مطبوعات داشت آقای محمد خامنهای نیز در گفتوگویی، مخالفت خود با نامزدی ایشان را اعلام کرد. اما فشار زیادی بود که ایشان باید حضور پیدا کنند و دلایلشان، این بود که شرایط کشور به شکلی است که کسی جز آیتالله هاشمی، نمیتواند چالشها را حل کند. ایشان هم سرانجام، پاسخ دادند که اگر جمعبندی من، ثبتنام شد، خوب است که این جمعبندی را با رهبری در میان بگذارم و اگر ایشان مخالفت نکردند، نامزد خواهم شد.
۲۱ اردیبهشتماه و روز آخر ثبتنام بود که آیتالله هاشمی با دفتر رهبری تماس گرفتند و از آقای حجازی خواستار صحبت با رهبری شدند. چون رهبری، استراحت میکردند امکان صحبت و مشورت فراهم نشد و شخص آقای حجازی، پیغام ایشان را به رهبری منتقل کردند که البته، پاسخ موافق یا مخالفی نیامد و، چون پاسخ مخالفی دریافت نشده بود، آیتالله هاشمی رفتند و ثبتنام کردند.
موجی از تبریک و تشکر راه افتاد و تعداد زیادی میآمدند و از ایشان تشکر کردند که این شجاعت را به خرج دادند. فضای خوبی در کشور ایجاد شد و ثبتنام آیتالله هاشمی بسیار مثبت تلقی شد. برخی مانند آقایان روحانی و ولایتی که ثبتنام کرده بودند، تماس میگرفتند که حالا باید چه کنند، بمانند یا انصراف دهند؟ آیتالله هاشمی گفتند حالا حضور داشته باشند تا ببینیم اوضاع چگونه خواهد شد. بعدازاین، بحث رسیدگی به صلاحیتها مطرح شد و البته آیتالله هاشمی، حکم ریاست ستاد را برای آقای جهانگیری صادر کردند و کمکم، ستاد ایشان به سمت فعال شدن رفت.
اواخر اردیبهشت آقای روحانی تماس گرفت و البته نگران رد صلاحیت خودشان هم بود. برخی شایعات شنیده شده بود که شورای نگهبان در حال رد صلاحیت نامزدها است و نام آقای روحانی هم در فهرست حذفشدگان است. پیشنهادی مطرح شد که نامهای به رهبری نوشته شود تا مبادا، شایعات به واقعیت تبدیل شوند. خبرهای غیررسمی درباره رد و تأیید صلاحیت نامزدها همچنان به گوش میرسید. آخرین نظرسنجیها نشان میداد که مشارکت در انتخابات بیش از ۵۰ درصد خواهد بود و ۴۰ درصد آرا متعلق به آیتالله هاشمی است. شایعاتی هم شنیده میشد که برخی نظامیان ارشد به شورای نگهبان گفتهاند اگر ایشان رد صلاحیت شود، ممکن است دچار مشکل امنیتی شویم. آقای عیلخانی هم به دیدار آیتالله هاشمی آمدند و گفتند که علی لاریجانی پیام داده، از نامزدی انتخاباتیتان حمایت و به شما کمک خواهند کرد.
۳۰ اردیبهشتماه بود که حضور پررنگ پلیس در شهر احساس میشد. آقای روحانی آمدند منزل نزد آیتالله هاشمی و گفتند شورای نگهبان او را شب دعوت کرده و خواستهاند که از آیتالله هاشمی بخواهد، انصراف دهند. البته طبق خبری که قبلاً به ما رسیده بود تصمیم گیران اصلی آنها در جلسهای گفته بودند اگر ایشان ثبتنام کند، ابتدا فشار میآوریم که انصراف دهند. همین اتفاق هم افتاد و پیغام ارسالیشان از طریق آقای روحانی مشابه بود. از طرفی این موضوع مطرح بود که اگر آیتالله هاشمی انصراف دهند، فضای انتخابات سرد خواهد شد و حماسه سیاسی مدنظر رهبری، تحقق پیدا نمیکند.
زمانی که به دفتر رفتند آقای لاریجانی هم که آن زمان رئیس مجلس بودند، همین پیغام را آوردند و از ایشان خواستند که انصراف دهند، زیرا امکان رد صلاحیت هست. آقای لاریجانی از حاجآقا سؤال کردند اگر تأیید صلاحیت نشوید چهکار میکنید؟ آیتالله هاشمی گفتند من اعتراضی نمیکنم، اما انصراف هم نمیدهم. آقای لاریجانی پرسید که اگر رهبری از شما بخواهند که انصراف دهید چه میکنید؟، ایشان هم پاسخ دادند، میپذیرم و اعلام میکنم طبق نظر رهبری کنارهگیری کردهام.
هنوز رد صلاحیت قطعی نشده بود. بنابراین، ستاد انتخاباتی تشکیل و فعال شد البته خبر جدی بودن احتمال ردصلاحیت، بین مردم هم پیچیده بود. از قم و دیگر شهرها، پیغامهای ابراز نگرانی و اعلام حمایت میرسید. گروههای مختلفی دیدار گذاشتند تا نگرانیشان از احتمال ردصلاحیت را مطرح و از موضع آیتالله هاشمی مطلع شوند. ایشان هم گفتند من انصراف نمیدهم که باعث خوشحالی آن افراد شود.
وقتی صداوسیما ۸ نفر را بهعنوان نامزدهای نهایی اعلام کرد، فهمیدیم آیتالله هاشمی ردصلاحیت شدهاند، رد صلاحیتی که بعداً، علتش کهنسالی و خستگی ایشان اعلام شد. این ردصلاحیت، بازتاب زیادی برانگیخت. اعتراضها، اول با نامه زهرا مصطفوی دختر امام شروع شد که نامهای به رهبری داده بودند و بعد دیگر اعضای خانواده امام اعتراض کردند و آقایان صانعی، توکلی، طبسی و شاهرودی نیز همگی ابزار ناراحتی کردند. آیتالله هاشمی آرامش خود را حفظ کرده بودند و به ستاد انتخاباتی خود رفتند. مسئولان و اعضای ستاد به تصمیم شورای نگهبان اعتراض داشتند. ایشان نیم ساعتی سخنرانی کردند و علت نامزدی خود را توضیح دادند و مردم را به امید، صبر و آرامش دعوت کردند و گفتند خود را کنترل کنند تا ببینیم ادامه ماجرا چه میشود و چه میتوان کرد.
یاد دارم، روزی یکی از اعضای شورای نگهبان آمد و فضا وقایع جلسه بررسی صلاحیت را تعریف کردند و مواردی از اقدامات شورا را گفتند؛ ازجمله به حضور آقای مصلحی وزیر اطلاعات وقت در جلسه شورای نگهبان اشاره کردند که برخلاف رویه معمول جلسات رسمی و غیررسمی شورای نگهبان اتفاق افتاده بود. آقای مصلحی اخیراً اعلام کردند، آن زمان، پس از جمعبندی گزارشها از «کف خیابان» درباره پیروزی انتخاباتی قطعی آیتالله هاشمی به یقین رسیده و به روایت خودشان، «در جلسه شورای نگهبان شرکت کردم و چیزی را که به جمعبندی رسیده بودم خواندم. فقهها و حقوقدانان شورای نگهبان هر چه در ذهنشان گشتند تا «ان قلتی» به صحبتهای من بیاورند، نتوانستند. فقط یکی از حقوقدانهای شورای نگهبان سؤالی را مطرح کرد که من گفتم، اینجا نظام موردبحث است و من شخص را نمیگویم. برای این نظام بسیاری افراد بزرگ فدا شدهاند. بعد آقایان تصمیم گرفتند». البته، بحثی هم آن زمان مطرح بود که اختلافاتی میان اعضای شورای نگهبان ایجاد شده و آقای مؤمن و دیگران حتی تهدید به استعفا هم کرده بودند. آنها به شیوه بررسی نامزدها مخصوصاً، بررسی پرونده آیتالله هاشمی اعتراض داشتند.
ایشان قهر نکردند و از انتخابات کنار نکشیدند و ازقضا، حضور فعالی هم داشتند و نهایتاً، پس از رایزنیهای بسیار و فشرده آیتالله هاشمی، درنهایت، جلسهای تشکیل شد تا یک گزینه نهایی از میان آقایان میان عارف و روحانی انتخاب شود. نتیجه رأیگیری ۱۲ به ۸، به نفع آقای روحانی شد وارد عرصه مبارزات انتخاباتی شدند و با حمایت فعالان سیاسی و مردم توانستند پیروز انتخابات شوند، درواقع، قهر نکردن ایشان و تلاشهایشان برای همگرایی و معرفی و حمایت از یک نامزد، از عوامل مؤثر در پرشوری انتخابات و پیروز آقای روحانی بود.