فراروـ قسمت نهم سریال خسوف به کارگردانی مازیار میری و تهیه کنندگی همایون اسعدیان روز جمعه ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«آتیه و برادرش بر سر داراییهای خانوادگی دچار اختلاف میشوند. از سوی دیگر امیر بر سر دو راهی پیروی از خواست خانواده و یا ازدواج با آتیه قرار میگیرد و...»
امیر از خانه و خانواده رانده میشود و این تنهایی او را در عشقش مصممتر میکند. او دیگر منتظر جوابهای آتیه نمیماند. یک طرفه پیام میدهد، سر راهش سبز میشود و قصدش برای خواستگاری را میگوید و خودسرانه به دیدار پدر آتیه میرود. مادر و دایی امیر بدون توجه به حال روحی و خواست اسما و امیر همچنان بر سر همان حرفهای قبل هستند و فکر میکنند با لجبازی با امیر میتوانند او را رام کنند. در این میان اسما بدون کمک و پشتیبانی پدرش دوره سوگواری خود را میگذراند.
اما سمیرا نزدیکترین دوست آتیه خود را آماده خیانتی بزرگ به او میکند. او به کمک علیرضا بالاخره پا به دفتر مهراب میگذارد و با گستاخی خودش را وارد معامله با او میکند. خیلی زود هم اولین ضربه را به آتیه میزند تا نشان بدهد مهره خوبی برای تشکیلات مهراب است.
بعد از هیجان و التهاب قسمت اول هشت قسمت بعدی تاکنون با سطح ثابتی از افت و خیز و روی خطی صاف حرکت میکند. گاه سازندگان سریال به فکر خرق عادت میافتند؛ اما نتیجه به هیچ عنوان مطلوب نیست. صحنه کش و قوس درگیری ثمین و سمیرا با فرم و بافتی متفاوت از سایر بخشهای سریال کاملا از کار بیرون میزند، گرهی از داستان باز نمیکند و تاثیرات احساسی مد نظر کارگردان را هم نمیگذارد.
سمیرا در این سریال مانند شخصیت علیرضا میتواند شخصیت پیشبرنده داستان، مرموز و جالب باشد؛ اما سازندگان سریال هم گویی مانند ما به همین پتانسیلها نگاه میکنند و برنامهای برای اجرایی کردن و ساخت این شخصیت ندارند. سمیرا باتوجه به ظاهر و نوع بازی بازیگرش با چشمانی مرموز و لبخندی دروغین کارهایش را پیش میبرد. همه ویژگی بازی او به همین صورت بیانعطافش معطوف است. حال چه لزومی دارد در یک سکانس بیفایده تصویر او را بشکنیم و گریهای کاملا مصنوعی از او بگیریم که همه چیز را به کاریکاتور تبدیل کند؟
این موضوع درباره بازیگر نقش مقابل هم وجود دارد. بازیگر نقش ثمین با چهره و چهرهپردازیای خام و ساده برای این نقش بسیار مناسب است؛ اما این تناسب چهره ارتباطی با توانایی بازیگری ندارد. بازیگر نقش ثمین از اجرای بیشتر کنشهای قسمت نهم عاجز است؛ اما کارگردان هیچ توجهی به این ناتوانی نمیکند و به تصویر کردن این کاریکاتور ادامه میدهد.
ضعف شخصیتپردازی در سریالی که روند داستانگویی کندی دارد، بیشتر از هرجایی خودش را نشان میدهد. نویسنده به تصویری کوچک و کلیشهای درباره هرکدام از کاراکترها بسنده میکند و به عمیقتر کردن هیچکدام از آنها دست نمیزند. آنها میخواهند هر طور شده سمیرا را وارد تشکیلات مهراب کنند و برای این کار اولین و سادهترین راه را در نظر میگیرند که برای همین راه هم پردازش درستی انجام نمیدهند. مهراب خیلی سریع به جاهطلبی و در پی آن حماقت سمیرا پی میبرد و در یک جامپ کات او را به همکاری میپذیرد. این بینش مهراب، این تیزی و فرصت طلبی چیزی است که پیشتر هیچ نشانه و هیچ کاشتی نداشته است که حالا فصل برداشتش برسد.
داستان گیر کردن گلوی مهراب پیش آتیه هم دارای همین مشکلات و همین پرداختهای بیحوصله و دمدستی است. آیا اصرار مهراب برای ازدواج دخترش با امیر به دلیل علاقه خودش به آتیه است؟ چه چیز باعث ایجاد این اعتماد به نفس در مهراب میشود که فکر کند در مقابل آتیه شانسی دارد؟ آیا تعریف و تمجید سمیرا از ریخت و لباس او امری همیشگی است؟ آیا او جذاب است؟ پس چرا ما این جذابیت را نمیبینیم؟
خسوف از قسمت دوم به بعد به یک سریال تلویزیونی با همان استانداردها و ویژگیهای تلوزیون تبدیل شده است و اگر حالا آن را در شبکه نمایش خانگی میبینیم، دلیلی جزسقوط سریالسازی در تلوزیون ندارد.
درباره سریال خسوف
خسوف سریالی درام، اجتماعی و عاشقانه به نویسندگی مهدی شیرزاد و حسین تراب نژاد، کارگردانی مازیار میری و تهیهکنندگی همایون اسعدیان محصول سال ۱۴۰۰ کشور ایران است.
در این سریال که چندین جوان نوظهور را به عرصه بازیگری معرفی کرده امین تارخ، مینو شریفی، سجاد بابایی، پوریا رحیمی سام، پریا مجللی، مسعود کرامتی، ستاره اسکندری، شهره سلطانی، علی عمرانی، شمسی فضل الهی، فریبا خادمی، المیرا دهقانی، کسرا پرتوی، نیکآفرید سماواتی، نسیم یعقوبی، مهدیس توکلی، امیر حاجی محمدی و سامان مظلومی به ایفای نقش پرداختهاند.
همچنین، آهنگسازی و خوانندگی تیتراژ سریال خسوف توسط محسن چاووشی انجام شده است.