bato-adv
کد خبر: ۵۰۸۵۵۶

مرگ غریب اروپا

مرگ غریب اروپا
«مرگ غریب اروپا» در واقع مرثیه‌ای است بر مرگ تدریجی قاره‌ای که زادگاه تمدن غرب محسوب می‌شود. این کتاب مانیفست جنبش در حال ظهور محافظه‌کاری اجتماعی است که در واقع واکنش‌های لایه‌های درونی تمدن غرب نسبت به تهدید نابودی قریب‌الوقوع خود است.
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۱ - ۱۸ مهر ۱۴۰۰

در سال‌های اخیر تصاویر تکان‌دهنده‌ای دیده‌ایم از مهاجرانی که در دل شب سوار بر قایق‌هایی اغلب بادی و پلاستیکی به مدیترانه می‌زنند تا خود را به سواحل شمالی این بزرگ‌ترین دریای جهان برسانند، به لسبوس یونان، لامپدوزای ایتالیا، اسپانیا یا هر جایی که پرچم اتحادیه اروپا در آن به اهتزاز درآمده باشد؛ اما قایق در میانه راه در پی توفان یا خیزابی ترسناک واژگون می‌شود و مسافران خود را به کام امواج بی‌رحم و مرگی سریع فرو می‌برد تا با طلوع آفتاب، پیکر قربانیانی از این جمع به ساحل برسد و هرکس که دوربینی دارد، این تراژدی را ثبت کند.

شرق در ادامه نوشت: با این‌همه، واکنش خشم‌آلود شماری از پناه‌جویان نسبت به جامعه میزبان، حاکی از آن است که ادغام مهاجران آن‌طور که مد‌نظر اروپایی‌هاست، بدون مانع پیش نمی‌رود. در این میان، تعارض و رقابت سیاسی بین چپ و راست اروپا بر بحث سایه انداخته است.

راست‌گرایان، چپ‌ها را مشوق و عامل این جریان مهاجرت می‌دانند و چپ‌ها با یادآوری وقایع نیمه نخست قرن بیستم، مخالفان را به افراط‌گرایی متهم می‌کنند؛ اما میزبانان اروپایی -‌جدا از موضع‌گیری رسمی سیاست‌مداران و اهل رسانه- در‌این‌باره چه می‌اندیشند و چه پاسخی برای این بحران دارند؟ چرا و چگونه بحث هویت حتی دامن‌گیر خود میزبان غربی شده است و در مواردی حتی می‌بینیم مثلا هویت آمریکایی از اساس مورد تردید قرار می‌گیرد؟ غربی‌ها در عمل چه واکنشی به این وضعیت نشان می‌دهند؟

چرا در کمتر از یک قرن پس از فجایع نیمه نخست قرن بیستم و ظهور فاشیسم، ملی‌گرایی افراطی، نژادپرستی، کوره‌های آدم‌سوزی و در نهایت تراژدی هولناک جنگ جهانی دوم، در‌حالی‌که هنوز شاهدان عینی آن تحولات خون‌بار در میان ما به سر می‌برند، دوباره درباره ظهور راست افراطی می‌شنویم؟

آیا اصلا واکنش منفی اروپایی امروز به مهاجران، در واقع از جنس همان تکانه‌ها و تمایلات افراطی است؟ یا ممکن است در واقع با داستان دیگری روبه‌رو باشیم؟ کتاب «مرگ غریب اروپا؛ مهاجرت، هویت، اسلام» نوشته داگلاس ماری نویسنده و تحلیلگر محافظه‌کار بریتانیایی که به‌تازگی با ترجمه حمیدرضا خطیبی در نشر هنوز منتشر شده، می‌خواهد به این سؤالات و چالش‌ها پاسخ دهد.

«مرگ غریب اروپا» در واقع مرثیه‌ای است بر مرگ تدریجی قاره‌ای که زادگاه تمدن غرب محسوب می‌شود. این کتاب مانیفست جنبش در حال ظهور محافظه‌کاری اجتماعی است که در واقع واکنش‌های لایه‌های درونی تمدن غرب نسبت به تهدید نابودی قریب‌الوقوع خود است.

داگلاس ماری در این کتاب از دو بحران بالقوه ویرانگر اروپا سخن می‌گوید؛ مهاجرت گسترده از دیگر سرزمین‌ها، به‌ویژه خاورمیانه و بحران خستگی وجودی تمدن غرب و از‌دست‌رفتن انگیزه این تمدن برای بقای خود. به باور ماری، کاهش زاد و ولد، مهاجرت گسترده از سرزمین‌هایی با فرهنگ‌هایی نامتجانس با غرب و احساس گناه غربی‌ها، دست به دست هم داده است تا اروپایی‌ها در مواجهه با این تهدید ویرانگر ناتوان نشان دهند.

شاید حق با اشپنگلر باشد که می‌گفت: تمدن‌ها نیز مانند انسان‌ها به دنیا می‌آیند، شکوفا می‌شوند، رو به زوال می‌روند و در نهایت می‌میرند. داگلاس ماری در این کتاب به گوشه و کنار قاره سر می‌کشد، به لامپدوزای ایتالیا و لسبوس یونان می‌رود، دروازه‌های ورودی قاره و به پاریس و حومه مهاجرنشین آن، به شهر‌های ایتالیا، به برلین در آلمان، لندن در بریتانیا و بروکسل در بلژیک، به جمع گروه‌های مخالف مهاجران در سوئد، هلند، نروژ و بریتانیا و نیز با خود مهاجران صحبت می‌کند؛ پناه‌جویانی با روانی آزرده و آسیب‌دیده.

گزارش پلیس را از خشونت گروه‌هایی از مهاجران بررسی می‌کند، مواردی که تا سال‌ها حتی به رسانه‌ها درز پیدا نکردند، مبادا واکنش تند موافقان مهاجرت برانگیخته شود؛ موافقانی که داگلاس ماری آن‌ها را احزاب عمدتا چپ‌گرایی می‌داند که با تشویق مهاجرت گسترده به کشورهایشان به دنبال گسترش بدنه رأی‌دهنده خود هستند؛ اتهامی که این سال‌ها علیه حزب دموکرات ایالات متحده نیز مطرح شده است؛ و در نهایت از دومین بحران پیش‌روی اروپا می‌گوید؛ از بحرانی که ماهیت وجودی غرب را به خطر انداخته و به نظر او، ممکن است موجب شود اروپا در برابر فرهنگ‌های مهاجم تازه‌نفس غیر‌غربی از پا درآید؛ بحران خستگی وجودی.

نویسنده همچنین علت ناامیدی و سرخوردگی کنونی اروپا را ضعف و کم‌رنگ‌شدن مسیحیت می‌داند؛ بحث ماری، با وجود پیشینه‌اش در دهه اول قرن حاضر از جنس نومحافظه‌کاری نیست. او به نوعی نماینده محافظه‌کاری اجتماعی محسوب می‌شود. مسیحیت برای او نه یک ایدئولوژی و نظام ارزشی، بلکه میراث فرهنگی، منبع هویت و یک سنت غربی است؛ رکن اساسی هویت غربی در هم تنیده‌شده با میراث یونان و روم باستان؛ او مسیحیت را نیروی پیشران غرب در سده‌های اخیر می‌داند.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین