bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۰۴۲۲

"پله جاودان نیست" اما "هیتلر جاودان است"

تاریخ انتشار: ۱۴:۴۸ - ۳۱ خرداد ۱۳۸۹


شلختگی‌ها، ساده‏انگاری‌ها و بی‏دقتی‌ها در کاربرد واژه‏ها نه فقط ممکن است امکان گفتگو را سلب کنند و سبب بروز مغالطاتی چون ابهام، چندپهلویی و اشتراک لفظی شوند، بلکه چیزهای ناخوشایند بسیار دیگری چون خشونت، توهین و تحقیر را نیز در پی خواهند داشت. 

طنین سخن هایدگر که "زبان خانه وجود است" آن قدر سنگین و رسا هست که حتی اگر مقدمات و مؤخراتش هم نادیده گرفته شوند، باز نتوان به‌سادگی از کنار آن گذشت، بی‌آنکه در باب آن اندیشید. شاید بتوان گفت پس از هایدگر، "زبان" و "وجود" چنان در هم تنیده شده‏اند که دیگر اندیشیدن به یکی از آن دو، بی دیگری ممکن نخواهد بود.

از سوی دیگر به نظر می‏رسد انسان معاصر هر روز بیشتر از پیش فردانیتی را تجربه می‏کند که در آن "من"، بی‏"دیگری" گویی وجود هم نخواهد داشت. احتمالاً بخشی از این تجربه متفاوت، ناشی از ابزارهای تکنولوژیکی است که این امکان را میسر کرده‏اند که هر انسانی تا آنجا متشخص شود که پیش از آنکه از ذات انسانی‏اش سخن بگوید، پای "من" و "فرد" بودنش را به میان کشد.

بنابراین اگر گفته شود که یکایک انسانها یا به بیان دقیقتر یکایک "فرد"ها با هم و در نسبتهایی که با یکدیگر برقرار می‏کنند، جهانشان را بر می‏سازند، و در این نسبت و به مدد زبان است که امکان "گفتگو" میسر می‏شود، چندان به بیراهه نرفته‏ایم. گویی آدمیان در "جهان زبان"، هستی می‏یابند و بی"زبان"، بودشان، نا-بوده می‏شود.

این چنین است که امکان "فهم" همچون فرآیندی است که با مشارکت یکایک این "فرد"ها حاصل می‏شود و نوعی برابری هستی‏شناختی میان یکایک این "فرد"ها شکل می‏گیرد. بنابراین من در "من" بودنم، هیچ برتری یا تفاوتی با "من" دیگر "فرد"ها ندارم. آنچه هست جهانی است شبکه‏ای که از نسبتهای برقرار شده میان این "من"ها و "فرد"ها شکل گرفته است.

با توجه به همین مقدمه کوتاه است که می‏توان تأکید کرد که "گفتگو" در چنین جهانی که در آن "زبان"، امکان برقراری نسبت "من" با "دیگری" را ممکن می‏سازد، در موارد خاصی چون کاربرد کلمات و ارتباط کلامی تا چه اندازه اهمیت خواهد داشت. گویی که هر واژه‏ای که بر زبان رانده می‏شود در نسبتی تنگاتنگ با وجود ما قرار می‏گیرد و بیانگر نحوه بودن ماست.

با این اوصاف، وسواسی همه‏جانبه در کاربرد واژه‏ها ضروری به نظر می‏رسد، هر چند قرار نیست که این وسواس به ملانقطی بودن و مته به خشخاش گذاشتن افراطی منجر شود. اما باید توجه داشت که شلختگیها، ساده‏انگاریها و بی‏دقتیها در کاربرد واژه‏ها نه فقط ممکن است امکان گفتگو را سلب کنند، بلکه چیزهای ناخوشایند بسیار دیگری چون خشونت، توهین و تحقیر را نیز در پی خواهند داشت.

بخشی از مغالطاتی که در گفتگوهای هر روزه میان افراد رخ می‏دهد از همین جا نشأت می‏گیرد. مغالطاتی چون ابهام،چندپهلویی و اشتراک لفظی از این دست مواردند که البته کاربرد آنها در مناسبات روزمره رواج بسیاری دارد.

ابهام ناشی از کمبود دقت است و همواره به بافت بستگی دارد، یعنی آنچه در یک بافت مبهم است ممکن است در بافتی دیگر دقیق باشد. به عنوان نمونه اینکه افرادی با وزن زیر 120 کیلوگرم می‏توانند پریدن از دکل بانجی جامپینک توچال تهران را تجربه کنند ابهامی ندارد اما اگر گفته شود مسابقات کشتی زیر 120 کیلو، با توجه به وزنهای مختلف در نظر گرفته شده در این ورزش، این ابهام وجود خواهد داشت که منظور گوینده دقیقاً چیست.

در چندپهلویی، یک واژه یا عبارت بادو یا چند معنا به کار می‏رود که خود می‏تواند چندپهلویی واژگانی، مصداقی یا نحوی باشد. در چندپهلویی واژگانی، یک واژه با دو یا چند معنای متفاوت به کار می‏رود به طوری که عبارت یا جمله‏ای که آن واژه در آن به کار می‏رود به دو شیوه یا بیشتر قابل فهم است.

در چندپهلویی مصداقی، برای یک واژه می‏توان دو مصداق یا بیشتر در نظر گرفت و در چندپهلویی نحوی، ترتیب متفاوت واژه‏ها سبب می‏شود که معانی و تفسیرهای مختلفی به وجود آید.

البته بسیار دشوار است که امکان هر گونه چندپهلویی را منتفی کرد اما بذل توجه و دقت کافی و نیز وضوح بخشیدن به سخن می‏تواند از بسیاری از آفات ناشی از چندپهلویی در گفتگو و ارتباط افراد بکاهد.

اشتراک لفظی در واقع نوعی چندپهلویی واژگانی است که در آن یک واژه یا عبارت در یک استدلال، دو بار یا بیشتر، و با معانی متفاوت به کار می‏رود، به نحوی که گویا این واژه یا عبارت در تمامی موارد معنایی یکسان دارد. هر چند در یادداشتهای بعدی به طور مفصلتری به این مغالطات پرداخته خواهد شد اما در پایان برای مغالطه اشتراک لفظی می‏توان به این قیاس اشاره کرد:

هیچ انسانی جاودان نیست.

پله انسان است.

اما پله جاودان است.

پس دست کم یک انسان جاودان است.

یا این قیاس:

هیچ یک از انسانها جاودان نیستند.

هیتلر انسان نبود.

پس ممکن است هیتلر جاودان باشد.

در مثال اول آشکار است که واژه "جاودان" به یک معنا به کار نرفته است. جاودان نبودن در گزاره نخست به این معناست که انسان خواهد مرد در حالی که جاودان بودن پله به یاد و خاطره‏ای از او مربوط می‏شود که حتی پس از مرگ وی نیز باقی خواهد ماند.

در مثال دوم هم به سادگی می‏توان مغالطه اشتراک لفظی را تشخیص داد چرا که "انسان" در گزاره نخست به معنای "موجود انسانی" و در گزاره دوم به معنای "فرد اخلاقی" به کار رفته است.

برچسب ها: پله
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین