درگیری هولناک بین دو طایفه در یاسوج به مرگ دانشجوی پزشکی ختم شد. پسر جوانی برای دیدار خانوادهاش از روسیه به یاسوج آمده و در این روزهای کرونایی در ایران ماندگار شده بود. منتظر بود که به محض باز شدن پروازها به روسیه برگردد تا بتواند در کلاسهایش شرکت کند، اما دعوای دو طایفه زندگی او را به پایان رساند. علی شفیعی در خیابان تختی یاسوج، درحالیکه میخواست یک آب معدنی بخرد، در میان دعوای گروهی طایفه قربانی شد و با شلیک گلوله به قتل رسید. گلولهای که به اشتباه به سرش خورد و این دانشجوی پزشکی داخل خودروی پرایدش جان داد تا بیگناه قربانی دعوای چند بیگانه شود.
شهروند نوشت: روز چهاردهم تیرماه بود. ساعت ٧بعدازظهر؛ علی با خودروی پراید از خانه بیرون زد. میخواست تا سوپرمارکت برود و آب معدنی بخرد. به مغازهای در خیابان تختی یاسوج که رسید، چند نفر درحال درگیری و دعوا بودند. علی بیاعتنا به این درگیری، خودرو را پارک کرد و داخل مغازه شد. تا آن لحظه هرگز تصورش را هم نمیکرد که تنها قربانی این دعوا خودش باشد.
او هنگامی که داشت خرید میکرد ناگهان دید که درگیری شدت گرفت. چند نفر داشتند فریاد میزدند و با هم دعوا میکردند. آنها دیگر دست به اسلحه شده بودند. علی احساس خطر کرد. از مغازه بیرون رفت تا خودرو را جابهجا کند. با خودش گفت در این درگیری شدید ممکن است به خودرو آسیبی برسد. اما به محض اینکه سوار ماشین شد، گلوله به سمتش شلیک شد. مستقیم به سرش خورد و علی این دانشجوی بیستوهفتاد ساله دیگر جانی در بدنش نماند. او کشته شد و افراد حاضر در درگیری درحالیکه شوکه بودند، پا به فرار گذاشتند.
مردم دور این پسر جوان جمع شدند. فیلم کوتاه این جنایت تلخ و عجیب، حالا در فضای مجازی دست به دست میچرخد. مردمی که دور خودروی پراید جمع شده بودند، یکی گریه میکرد، یکی فریاد میزد و دیگری درحال تماس با اورژانس بود. اما علی پیش از رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست داده بود. حالا خانواده شفیعی به سوگ این پسر تحصیلکرده نشستهاند. هنوز هم باور ندارند. داغ بزرگی بر دلشان است. قرار بود بهزودی برای خواستگاری پا پیش بگذارند. قرار بود لباس دامادی به تن این دانشجوی موفق کنند. اما همه چیز در یک بعدازظهر شوم از بین رفت و نابود شد.
درحال حاضر پلیس تحقیقات خود را بر روی این پرونده آغاز کرده است. حدودا ٦ نفر در این رابطه دستگیر شدهاند و ضارب نیز صبح دیروز خود را تسلیم پلیس کرد. دایی علی در حالیکه هنوز هم این غم بزرگ را باور ندارد، جزئیات ماجرا را روایت میکند: «علی اصلا آنهایی را که با هم درگیری داشتند، نمیشناخت. حتی آنان را ندیده بود. انگار محلهشان هم با ما فاصله داشت. نمیدانیم دعوایشان بر سر چه بود. اما میدانیم که گویا سالهاست سر موضوعی با هم اختلاف دارند و این درگیری ریشه در یک دشمنی دیرینه دارد.
اما این وسط فقط علی ما قربانی شد. پسر تحصیلکرده و موفق؛ دو سالی میشد که به روسیه رفته بود. در آنجا دندانپزشکی میخواند. میخواست بهزودی کارش را هم آغاز کند. اما پیش از شیوع کرونا یعنی از پنج ماه پیش به ایران آمد تا به خانوادهاش در یاسوج سر بزند. اما به خاطر کرونا و بسته شدن پروازها ماندگار شد.
خیلی استرس داشت و میخواست زودتر برگردد تا بتواند در کلاسهایش شرکت کند. البته در ایران به صورت آنلاین در کلاسها شرکت میکرد و درس میخواند. علی بچه کوشا و توانایی بود. آرزوهای زیادی برای آیندهاش داشت. اما همهاش دود شد و به هوا رفت. هنوز هم باورمان نمیشود. پدر و مادر و دو برادرش شوکه هستند. حتی توان صحبت کردن هم ندارند. علی منتظر بود تا هرچه زودتر به روسیه برگردد و درسش را ادامه دهد. اما در آن شب کذایی او را از ما گرفتند.»
علی شفیعی قرار بود بهزودی داماد شود. سر از پا نمیشناخت و خوشحال بود. خانوادهاش خود را برای انجام مراسمهای خواستگاری آماده میکردند: «نامزد علی هم دانشجوی پزشکی بود. قرار بود بهزودی برایشان مراسم بگیریم. اما حالا نامزدش هم داغدار شده است. مگر میشود در خیابان چنین دعوایی به راه بندازی و یک نفر دیگر را قربانی کنی؛ آنها علاوه بر قتل ایجاد رعب و وحشت نیز کرده بودند. برای همین تا آخرش پیگیر شکایتمان هستیم و پدر و مادرش مصرانه قصاص میخواهند. درست است که هدف آنها علی نبوده، ولی نباید چنین درگیری وحشتناکی در خیابان به راه میانداختند. خانواده علی کلی آرزوها برای او داشتند. اما به خاطر یک اشتباه او را از دست دادند.»
سردار «مهدی انصاری» فرمانده انتظامی استان کهگیلویه و بویراحمد نیز با تایید این حادثه گفت: «در حال حاضر تحقیقات بر روی این پرونده ادامه دارد. فعلا ضارب اصلی و چند نفر از شرکت کنندگان در این درگیری دستگیر شده و تحت بازجویی قرار دارند. آنها سال هاست که با هم اختلاف و درگیری طایفهای دارند و آن روز نیز با هم دعوا میکردند که به اشتباه این پسر جوان را هدف شلیک گلوله قرار داده و او را کشته اند. پلیس یاسوج با جدیت این پرونده را پیگیری کرده و این موضوع را در دستور کار خود قرار داده است.»
از کجا می دونید بنده خدا متوفی با خودش اینجوری گفته؟!