دیگو سیمئونه میخواهد به هر قیمتی برنده باشد، اما انگیزهای قویتر از موفقیت در بالاترین سطح فوتبال دنیا است که این مربی ۴۸ ساله را پیش میراند. " باید به زندگی اعتقاد داشت"، این شعار دیگو سیمئونه است. او همیشه توانسته به خود و اطرافیانش بقبولاند که موفقیت دستیافتنی است حتی وقتی شرایط علیهشان باشد.
به گزارش بی بی سی، دیگو ۱۷ ساله بود که برای اولین بار به تیم زیر ۲۰ سال آرژانتین دعوت شد. از او خواسته بودند پیش از شروع تمرین خودش را به دفتر اصلی فدراسیون فوتبال که در مرکز شهر بوئنوس آیرس قرار داشت، معرفی کند.
زود رسیده بود و باید منتظر میماند. پنج دقیقه، ده دقیقه، نیم ساعت صبر کرد. منطقی به نظر نمیآمد. سیمئونه جوان که دیگر نگران شده بود، رفت روزنامه بخرد. آنجا از فروشنده پرسید آیا همتیمیهایش را دیده است.
"ساعت ۷ صبح رفتهاند! " به غیر از او یک بازیکن جوان دیگر به نام آنتونیو محمد هم آنجا بود. خیلی ترسیده بودند. این اولین بار بود به تیم دعوت میشدند و خرابش کرده بودند.
محمد آن روز را خوب به یاد میآورد: "رنگمان پریده بود. خیلی زود متوجه شدیم ساعت ملاقات را اشتباه فهمیده بودیم."
قهرمانیهای آرژانتین در رقابتهای کوپا آمهریکای ۱۹۹۱و ۱۹۹۳، آخرین موفقیتهای مهم این تیم در تورنمتهای بزرگ دنیا بود
" به سرعت به سمت مترو رفتیم و ایستگاه مرکزی پیاده شدیم. از آنجا باید دو اتوبوس سوار میشدیم تا به محل تمرین تیم برسیم. اولین اتوبوس را بدون مشکل سوار شدیم، اما بعد فهمیدیم پولمان تمام شده.
دیگو برای اتوبوس دست تکان داد و وقتی ایستاد به راننده گفت: به این چهره خوب نگاه کن. یک روز من فوتبالیست حرفهای میشوم و برای آرژانتین بازی میکنم. من ستاره خواهم شد. اسم من و او را به خاطر بسپار. ما را فراموش نکن. فقط میخواهیم یک لطف کوچک در حقمان بکنی."
محمد همه جزئیات آن نطق تأثیرگذار را به خاطر دارد. شکی نبود که راننده قبول کرد آنها را مجانی سوار کند. اما از ایستگاهی که پیاده شدند تا زمین تمرین ۶ کیلومتر راه بود و چارهای جز دویدن نداشتند.
اوج گرفتن اتلتیکو و پایان دوقطبی فوتبال اسپانیا
محمد بارها خواست دست از دویدن بردارد، اما هر بار دیگو به او روحیه میداد. میگفت هنوز شانس رسیدن دارند.
وقتی رسیدند، تمرین تمام شده بود.
خیس عرق بودند. آنها برای کارلوس پاچامه، مربی آن زمان تیم زیر ۲۰ سال توضیح دادند چه اتفاقی افتاده و چطور خودشان را به زمین تمرین رساندهاند.
پاچامه با کارلوس بیلاردو، مربی تیم ملی بزرگسالان آرژانتین در مورد سیمئونه و محمد صحبت کرد و او که از کار این دو بازیکن خیلی خوشش آمده بود، از آنها دعوت کرد در تمرین تیمش که تازه داشت شروع میشد، شرکت کنند.
یک هفته بعد، بیلاردو این دو بازیکن جوان را با خود به آلمان برد تا به تمرینهای آمادگی تیم ملی برای جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا کمک کنند.
سال ۱۹۹۱، وقتی آلفیو باسیله مربی آرژانتین بود هم سیمئونه هم محمد عضو ثابت ترکیب تیم شده بودند. آنها به نسلی تعلق داشتند که آخرین قهرمانیهای تیم ملی آرژانتین در تورنمنتهای معتبر دنیا را به ثبت رساند: قهرمانی در کوپا آمهریکا در سالهای ۱۹۹۱ و ۱۹۹۳.
سیمئونه خیلی زود به یکی از چهرههای کلیدی کشور تبدیل شد، یکی از بهترینها در میان همنسلانی نظیر فرناندو ردوندو و گابریل باتیستوتا.
بین سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۲ سیمئونه در سه دوره متوالی جام جهانی بازی کرد، آن هم زیر نظر سه مربی با فلسفههای فوتبالی کاملا متفاوت: باسیله که ۲-۲-۲-۴ بازی میکرد؛ دانیل پاسارلا که به سیستم ۲-۵-۳ علاقه داست و مارچلو بیلسا، مربی حال حاضر لیدزیونایتد که تیمش را با ساختار ۳-۱-۳-۳ میچید.
برونو آماسینو، معلم موسیقی او در دوره دبستان و راهنمایی میگوید: "سیمئونه همیشه رهبر بود. یک بار که خودم پیانو میزدم مسئولیت گروه موسیقی را به او سپردم. او باید بقیه هنرجویانی که سازهای کوبهای میزدند را هدایت میکرد. با این که ارکستری در کار نبود دوست داشت وانمود کند رهبر ارکستر است. دیگو در رهبری گروه استثنایی بود."
"همیشه به فوتبال فکر میکرد. یک بار به او گفتم: در زندگیات میخواهی چه کار کنی دیگو؟ نمرههایت خیلی خوب به نظر نمیرسند. جواب داد، به من شک نکن آقای معلم. من فوتبالیست میشوم. اولین واکنش من این بود که به او بگویم با این کار نمیتوانی زندگیات را بگذرانی. اما الان که او را میبینم، هنوز به بیاعتمادیام میخندم."
در اتلتیکو مادرید هم هیچ جایی برای شک وجود ندارد، بازیکنان این تیم قبل از این که فوتبالیست باشند باید ایمان داشته باشند.
سیمئونه از سال ۲۰۰۶ که برای اولین بار روی نیمکت راسینگ نشست همواره ترجیح میدهد کت و شلوار مشکی دستدوز بپوشد.
زیر نظر سیمئونه اتلتیکو نه فقط یک تیم که یک آئین است. اگر بازیکنانش همه تلاش خود را نکنند، ممکن است آنها را ببخشد، اما برای فرد بیایمان بخششی وجود ندارد؛ و البته این تیم به چیزی متفاوت ایمان دارد.
بسیاری از بزرگترین تیمهای اروپا پایه موفقیتشان را روی مالکیت توپ بنا کردهاند، اما نگاه سیمئونه به سوی دیگریست. او در اولین کتاب خود به نام "تأثیر سیمئونه" که در اسپانیا چاپ شد، نوشت: "فوتبال مثل شکار است. یک لحظه میتواند همه چیز را تغییر دهد. اما نه هر لحظهای، صحبت از یک آن است. طعمه آنجاست، اما ناگهان دیگر نیست. در یک آن همه چیز تمام میشود و دوباره این شانس را بدست نخواهی آورد. باید دقیقا بدانی برای کدام لحظه تمرین کنی و آن را دریابی. این چیزی است که به غریزه بازیکن ربط دارد، همینطور با ذکاوت و تجربه او."
اگر تیمی مثل بارسلونا بخواهد با مالکیت بیشتر بر توپ، طعمه خود یعنی اتلتیکو را مغلوب کند، اتلتیکو ایستادگی میکند و منتظر آن فرصت نابی خواهد ماند که از شکار به شکارچی تبدیل شود.
- سیمئونه سه پسر دارد: جیانلوکا (چپ) و جیولیانو (راست) در کنار پدرشان پیروزی مقابل مارسی در فینال لیگ اروپا در سال ۲۰۱۸ را جشن میگیرند. جیووانی، پسر بزرگ سیمئونه (در تصویر نیست) برای فیورنتینا بازی میکند.
این راهکاری است که جلوی رقیب قدرتمند همشهریشان هم جواب داده. تا پیش از سال ۲۰۱۱ که سیمئونه به اتلتیکو برود، ۱۴ سال این تیم موفق به شکست رئال نشده بود، اما از مجموع ۲۸ بازی مقابل رئال زیر نظر این مربی آرژانتینی، اتلتیکو ۹ برد، ۱۰ مساوی و ۱۰ باخت داشته است.
اتلتیکو در دو فینال لیگ قهرمانان اروپا در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ از رئال شکست خورد، اما این تیم پیش از سیمئونه حتی به فکرش هم نمیرسید که پایش به رقابت در این سطح از فوتبال دنیا باز شود.
هفت قهرمانی شامل دو قهرمانی در لیگ اروپا، یک قهرمانی در جام حذفی و سوپرجام اسپانیا، یک قهرمانی لالیگا و دو قهرمانی در سوپرجام اروپا افتخاراتی است که اتلتیکو در هشت سال حضور این مربی بدست آورده است.
لوئیس فیگو، مهاجم پیشین رئال مادرید که تجربه بازی مقابل "ال چولو" در لالیگا را دارد، سال ۲۰۱۸ پیش از شروع فینال لیگ اروپا در لیون گفت: "با دیدن بازی این تیم میتوانی بفهمی شاگردان سیمئونه در زمین هستند. توان و اراده آنها مثل خود سیمئونه است. " اتلتیکو با پیروزی ۰-۳ مقابل مارسی جام قهرمانی را به خانه برد.
سیمئونه به عنوان بازیکن اتلتیکو هم به شکلی غیرمنتظره طعم موفقیت را چشیده بود. او فصل ۹۶-۱۹۹۵ با این تیم قهرمان لیگ و جام حذفی شد. بعد از آن با اینتر میلان در سال ۱۹۹۸ قهرمانی جام یوفا را جشن گرفت و فصل ۲۰۰۰-۱۹۹۹ هم با لاتزیو زیر نظر اسون گوران اریکسون قهرمان سریآ و جام حذفی ایتالیا شد.
سیمئونه نمونه کامل یک بازیکن بدون مرز بود، راست، مرکز یا چپ؛ او بازیکنی بود که خوب حمله میکرد، در دفاع توانمند و مهارتش در گلزدن با سر مثالزدنی بود.
تصمیمگیری سریع همیشه یکی از ویژگیهای شخصیتی سیمئونه بوده. روزی را به یاد میآورد که مدیربرنامههایش او را در دفتر باشگاه ولزسارسفیلد حبس کرد تا در مورد رفتن به تیم ایتالیایی پیزا تصمیم بگیرد. فقط یک ربع وقت داشت در غیر این صورت توافق با این باشگاه به هم میخورد.
او میگوید: "نه موبایلی بود نه چیزی، پس نمیتوانستم با والدینم تماس بگیرم و نظرشان را بپرسم. در آخر به تصاویری که از بازیکنان آرژانتینی حاضر در سری کهآ در روزنامهها دیده بودم، فکر کردم و پیشنهادشان را پذیرفتم. ولی هیچ ایدهای نداشتم که به کجا میروم. حتی نمیدانستم وقتی در آرژانتین تابستان است، در اروپا زمستان است. به همین دلیل لباس مناسب برنداشتم."
او شاید بهترین بازیکن نبود، اما میدانست که در فوتبال به چه چیزی نیاز دارید و توجه به کدام جزئیات میتواند تفاوت را رقم بزند. سیمئونه یک بار قبل از بازی با اوروگوئه حرفی زد که نشان از طرز فکری آشنا در آمریکای جنوبی راجع به فوتبال بود: "بازی کردن با چاقویی نگه داشته شده بین دندانها."
هر بازی یک جنگ بود و فقط دلاورترین و همین طور مکارترین افراد میتوانند در آن برنده شوند. از نظر سیمئونه در فوتبال جایی برای رفتار خوب وجود ندارد. یا برای بلعیدن میجنگی یا خودت بلعیده میشوی. نمونهاش ماجرای معروف کارت قرمز دیوید بکام در جام جهانی ۹۸ فرانسه است.
در آن بازی سیمئونه، بکام را میاندازد و در حالی که او هنوز روی زمین افتاده به سرش ضربه میزند تا جلوی کیم میلتن نیلسن، داور بازی از کوره در برود. او بعد از برخورد با بکام با اغراق خودش را به زمین انداخت، چون خوب میدانست این فرصتی است که نباید از دست بدهد.
مارس ۱۹۹۹، بعد از شکست اینتر از منچستریونایتد در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان، سیمئونه و بکام پیراهنهایشان را با هم عوض کردند.
سیمئونه در کتاب دوم خود با عنوان "ایمان" نوشته: "من فوتبال را با بوکس و مبارزه خیابانی مقایسه میکنم. در هر دوی آنها همیشه یک لحظه، یک آن وجود دارد که میشود ترس را در چشمان و اندام یک طرف مبارزه دید. در فوتبال هم دقیقا همینطور است. وقتی تیم مقابل حس کند که ترسیدهای، با بیرحمی از فرصت استفاده میکند. دلیل اصلی ما برای ایجاد وحشت در حریف این است که بفهمند ما از هیچ چیز ترس نداریم. "