فرارو_ فیلم «بنفشه آفریقایی» ساخته مونا زند حقیقی در دومین روز از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. این فیلم در سال 96 ساخته شده و قرار بود در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد، اما به دلیل به پایان نرسیدن مراحل فنی، از حضور در آن جشنواره انصراف داد.
این فیلم در ابتدا با نام «باران تابستان» پروانه ساخت گرفت و سپس به «زنگاری» تغییر نام داد و بعد از آنکه فیلمبرداری آن از نیمه گذشت، نام فیلم به «بنفشه آفریقایی» تغییر کرد. مونا زندی حقیقی درباره این تغییر نام میگوید: «از چند جهت تصمیم به انتخاب این اسم برای فیلم گرفتم؛ هم از این حیث که خود گل بنفشه آفریقایی در فیلم حضور دارد و به شکلی وارد خانه و زندگی شخصیتهای فیلم میشود و از سویی دیگر، این گل در پرورش، نوع نگهداری و میزان مراقبتی که نیاز دارد، گیاهی منحصربهفرد است؛ از خاک برای دریافت آب تغذیه نمیکند، در شرایط خاصی گل میدهد و به هر تغییر شرایطی واکنش نشان میدهد. از این روست که برخلاف بسیاری از گلها بهجای توجه، به مراقبت زیاد و ویژه نیازمند است. فکر میکنم مختصات و حال و هوای این گیاه با موضوع فیلمی که در حال ساختش هستیم، مرتبط است و به روایت داستان فیلم کمک میکند؛ آنچه در قصه فیلم جاری است درباره خصوصیات و مفاهیمی است که همواره نیاز به مراقبت دارند و باید حواسمان به آنها باشد تا حفظ شوند و تسری یابند. در نتیجه فکر میکنم علاوه بر زیبایی نام بنفشه آفریقایی و حضور فیزیکیاش در فیلم، مفهومی که در ورای آن ایستاده، برای آن چه فیلم میخواهد به تصویر بکشد، مناسب است ".
علیرضا شجاع نوری، تهیهکننده فیلم، نیز پیش از این درباره علاقه استاد کیارستمی به قصه «بنفشه آفریقایی» گفته است: "این فیلم براساس زندگی یکی از نزدیکان مونا زندی ساخته شده است. مونا زندی، یک روز، این قصه را برای عباس کیارستمی تعریف کرد و زنده یاد کیارستمی از او خواست تا فیلمنامههای دیگر را کنار بگذارد و این فیلم را بسازد."
عوامل فیلم:
کارگردان: مونا زندی حقیقی / نویسنده: حمیدرضا بابابیگی (براساس طرحی از مونا زندی حقیقی) / تهیهکننده: علیرضا شجاعنوری
بازیگران: فاطمه معتمدآریا، سعید آقاخانی،، رضا بابک، مهدی حسینی نیا، رویا جاویدنیا، ندا جبرائیلی، مریم شیرازی
خلاصه داستان
«شکو» زنی میانسالی است که متوجه میشود همسر اولش فریدون توسط فرزندانشان به خانه سالمندان منتقل شده است. او به همراهی همسر دومش رضا تصمیم میگیرند تا مرد را به خانه خود بیاورند. با آوردن فریدون در خانه رابطه شکو و فریدون تغییراتی میکند که در زندگی با رضا هم تاثیر میگذارد و اتفاقات تازهای را در این خانه و روابط سه نفر رقم میزند. نقش خانه در این فیلم مهم و پررنگ است و کش و قوسهای احساسی بین این سه نفر همه در این خانه شکل میگیرند.
فریدون شخصیتی شکننده و افسرده دارد، اما به مرور به زندگی برمیگردد. او در خانه جدید خود در طبقه پایین در اتاقی ساکن شده که مشرف به حیاط خانه است. کارگاه نجاری رضا در گوشهای از همین حیاط است و شکوه و دیگران در حیاط خانه نخ رنگ میکنند و با فروش آنها گذران زندگی میکنند.
رضا مرد پیچیدهای است. او اگرچه در ابتدا توافق کرده که فریدون به خانه و زندگی آنها وارد شود، در ادامه تحت تاثیر فضا و آدمهای بیرون از این مثلث تغییر میکند و نشان میدهد که نیازمند توجه است. رضا سعی میکند بیتوجه به فریدون به روند زندگی معمولی خودش ادامه دهد، اما موفق نمیشود و آرام آرام با رفتارهای خود نظمِ مورد نظر شکوه را بر هم میزند. تغییر رفتارهای رضا، آغازگر تغییرات شخصیتِ فریدون هم هست. فریدون رفتهرفته روی پای خود میایستد و بعد تمایل خود به ورود به طبقه دوم خانه و وارد شدن به حریمِ دور از دسترسش نشان میدهد. او که همواره از منظرهی حیاط خانه لذت میبرد، به آن قانع نیست و دلش میخواهد منطقهی ممنوعهی زندگی شکوه و رضا را کشف کند و به آن پا میگذارد. واکنش شکوه به این جسارت فریدون، درام اصلی فیلم را کلید میزند.
اتفاقات بعد از این در فیلم افت میکنند. بعد از اینکه فیلم نشان میدهد فریدون از خمودگی خود خارج شده و احساس میکند که دوباره در زندگی کسی هست که او را دوست دارد، فیلم چیز زیادی برای ارائه ندارد. از لحظهای که فریدون تصمیم میگیرد با ساکنین خانه مراوده داشته باشد، فضای فیلم نوستالژیک میشود و حس قبلی از بین میرود. کمکم، فاز جدید رابطهی رضا و شکوه نیز کلید میخورد و فیلم حرفهای قبلیاش را پس میگیرد، تا در نهایت تنها حس ترحم شکوه به همسر سابقش باقی بماند و در سکانس آخر اوجِ خود را نشان دهد.
مشروح نشست خبری فیلم
نشست خبری فیلم «بنفشه آفریقایی» با حضور مونا زندی حقیقی (کارگردان)، رضا بابک، مریم شیرازی و ندا جبراییلی (بازیگران)، پیمان یزدانیان (آهنگساز)، علیرضا شجاع نوری (تهیه کننده) و حمید بابابیگی (فیلمنامه نویس) و با مجری گری محمود گبرلو در حال برگزاری است.
در ابتدای این نشست فاطمه معتمدآریا از طریق تماس تصویری با اهالی رسانه حاضر در نشست، گفت:به همه دوستان سلام میکنم. خیلی خوشحالم عوامل فیلم را میبینم. ممنونم از تمام زحماتی که بابت تهیه این فیلم کشیدید.
مونا زندی حقیقی هم در مورد نحوه انتخاب و چینش بازیگرانش و حضور رضا بابک در این فیلم گفت: صددرصد آقای بابک انتخاب ما برای نقش فریدون بودند. اما در مورد آقای آقاخانی و خانم معتمدآریا، چون بحث سن بازیگران مطرح بود، بعد از انتخاب خانم معتمدآریا، توصیه ایشان حضور آقای سعید آقاخانی بود که پیشنهاد بسیار خوبی بود. یکی از سختیهای کار پیر کردن آقای بابک بود به گونهای که پشت شان خم شود و تکیده شوند.
او در پاسخ به این سوال که «با توجه به واقعی بودن داستان فیلم، تا چه حد داستان پردازی کارگردان در فیلم موثر بوده» گفت: کلیت فیلم و اینکه زنی شوهر سابقش را از خانه سالمندان به خانه میآورد و مسائلی از این دست کاملا واقعی است، اما برخی مسائل مثل رنگرز بودن شکوه زاییده ذهن فیلمنامه نویس است.
علیرضا شجاع نوری تهیه کننده فیلم در مورد نگاه و انگیزه اش از حضور در این فیلم و همچنان استقبال احتمالی از فیلم گفت: دنبال ساخت فیلمی بودیم که به حال دل ما ایرانیها بیاید. اگر میخواهیم به سمت جهان گیر شدن سینمای خودمان برویم باید روایتگر داستانهایی باشیم که آن را زیست میکنیم.
او گفت: همه خارجیهایی که فیلمهایی از این دست را میبینند دوست دارند زندگی در این فضای نوستالژیک را تجربه کنند. اگر ما بتوانیم فیلمهایی ارائه کنیم که در کوچه پس کوچههای ما چه میگذرد، این میتواند برای خارجیها خوشایند باشد. البته این اصلا اتفاق آسانی نیست. باید ساخته شود تا جا بیفتد. این حالت در سینمای هالیوود یا مثلا سینمای ایتالیا هم هست. بدون آن که به این کشورها رفته باشیم دل مان برای بعضی جاها تنگ میشود. من فکر میکنم ما باید تلاش کنیم در این حوزه فیلمسازی قدم برداریم.
مونا زندی حقیقی در مورد انتخاب نام فیلم گفت: نام فیلم در ابتدای تابستان بود و بعد نامش شد زنگاری. در ادامه کم کم خود بنفشه آفریقایی در داستان نقش ویژهای گرفت و بالا آمد. ضمن اینکه بنفشه آفریقایی بسیار گیاه ویژهای است و به همین علت با شخصیتی مثل شکوه همخوانی داشت. به این علت در نهایت به این اسم رسیدیم.
کارگردان فیلم در مورد مواجهه مخاطبان با تم داستان گفت: امیدوارم مخاطبان این فیلم را دوست داشته باشند. بازخوردهایی هم که دریافت کرده ام بازخوردههای خوبی بوده اند. مخصوصا خانمها که از لحاظ شخصیتی دوست داشتند همانند شکوه باشند.
حمید بابابیگی فیلمنامه نویس، در مورد تاس به عنوان یکی از نمادهای فیلم گفت: عناصر فیلم که در کنار هم قرار گرفتهاند هرکدام معانی خاصی داشته اند. مثلا آن بازی تخته که زن و شوهر سال هاست که با هم بازی نکردند، نشانهای است از گذشتهای که زن میخواهد از آن فرار کند یا عناصری دیگر مثل عکس جوانیهای شکوه که به عنوان نشانهای از فریدون وارد زندگی زن و شوهر میشود.
مونا زندی حقیقی در این مورد ادامه داد: وجود تاس در فیلم یک اتفاق ویژهای را به وجود آمد. تاسهایی که بازیگران میریختند و مثلا جفت ۶ یا جفت ۱ میآمد همه اتفاقی بود و با یک پلان این اعداد به دست میآمد و برای ما نشانه جالبی بود. مثلا وقتی که فریدون به خانه آمد تاس جفت ۶ آمد، اما وقتی رفت تاس جفت ۱ آمد. این تاس خیلی به شکل گیری روند فیلم کمک کرد.
کارگردان فیلم در خصوص زندگی شوهر سابق یک زن با آن در خانه شوهر فعلی اش در یک خانواده روستایی گفت: این خانواده روستایی نیستند و از شهر تهران به جای دیگری رفته اند. اما فکر میکنم نکته اینجاست که این زن و شوهر تلاش کرده اند با کمک هم و بدون قضاوت و با کنار گذاشتن برخی تعصبات مسائلی که در گذشته برایشان پیش آمده را حل کنند. ضمن اینکه اصلا موضوعی غیر اخلاقی در فیلم اتفاق نمیافتد.
رضا بابک در مورد تقسیم نقش ناعادلانه میان دو مرد حاضر در فیلم گفت: من این مورد را قبول ندارم و به نظرم در داستان توازن برقرار بود. سعی همه ما در این بود که بتوانیم به کاراکترهای خاص خودمان برسیم نه به چیزی برسیم که نمود بیرونی داشته باشد. خیلی از اتفاقها بین ما فقط در یک نگاه یا یک واژه کوتاه بود. من زیاد این ناعدالتی در توزیع نقش بین دو شخصیت مرد در فیلم را قبول ندارم.
یزدانیان، آهنگساز فیلم هم در بخش دیگری از نشست خبری گفت:من درمورد موسیقی نمیخواهم صحبت کنم بلکه میخواهم در مورد فیلم صحبت کنم. من به کاراکترها و طراحیها نگاه میکنم تا بتوانم یک قطعه را بسازم. آن قدری که کاراکترها در فضای فیلم حل شده اند و آنقدر که این فیلم منسجم است و مثل زندگی است، توانستم موسیقی این فیلم را بسازم.
شجاع نوری تهیه کننده فیلم در مورد طراحی صحنه توضیحاتی را ارائه داد و گفت: ما مدتها دنبال لوکیشین فیلم بودیم. ابتدا خانههای سمت تفرش را دیدیم و در ادامه هم خانههای اطراف تهران را بازبینی کردیم تا در ادامه توانستیم این خانه را در آمل پیدا کنیم. خانهای که کاملا مخروبه بود و شهرداری میخواست آن را پارکینگ کند. ما از شهرداری اجازه گرفتیم فضای این خانه را ساختیم و رنگ کرده و گچ کاری کردیم و توانستیم این خانه را برای فیلم آماده کنیم.
زندی حقیقی در مورد بازیای که شکوه و فریدون در بالکن میکنند و کمی دور از باور به نظر آمدن این حالت گفت: این قسمت را من خیلی در فیلم دوست دارم. این یک نشانهای است از یک بازی قدیمی که شکوه و فریدون در دوران زندگی شان انجام میدادند و در انتهای فیلم هم شوهر فعلی شکوه تلاش میکند تا این بازی را با شکوه تکرار کند که به دلیل حال ناخوش او این بازی به پیش نمیرود.