روزنامه ایران نوشت: پروندهای که برایتان نقل قول خواهم کرد مربوط به اتفاقی است که برای یکی از این دختران شایسته رخ داد.
پس از آنکه خبر و عکسهای این دختر در رسانهها منتشر شد مورد توجه بسیاری قرار گرفت و از وی در مراسم و مکانهای مختلف دعوت میشد. اما دختر قصه ما یک مشکل و کمبود بزرگ داشت او به علت متارکه پدر و مادرش و اینکه مجبور بود با پدر زندگی کند از محبت مادری محروم بود و از آنجا که اغلب چنین دخترانی زودتر تحت تأثیر توجه و محبت دیگران قرار میگیرند، برخی افراد شیاد نیز با آگاهی از این موضوع آنها را بیشتر طعمه و هدف سوءاستفاده قرار میدهند.
این دختر جوان نیز که از این قاعده مستثنی نبود یک روز که برای خرید لباس به یکی از بوتیکهای معروف شهر رفته بود فروشنده که مردی چرب زبان و عیاش بود با دیدن دختر جوان او را شناخت و به طمع سوءاستفاده از شهرت و جذابیت وی با وعده ازدواج او را به خود علاقهمند کرد. اما فقط چند هفته بعد نسرین که از سوی این مرد مورد تعرض قرار گرفته بود برای شکایت راهی کلانتری و دادسرا شد.
وقتی این دختر فریب خورده به کلانتری آمد سرخورده و مأیوس به فکر خودکشی بود. میگفت: تنها سرمایه زندگیاش را به خاطر غفلت و اعتماد بیجا بر باد داده و نمیداند با این بیآبرویی چه کند.
در حالی که با صحبت و مشاوره تخصصی به دختر جوان وی را نسبت به پذیرش حادثهای که برایش رخ داده بود آماده میکردیم از سوی دیگر نیز رسیدگی به پرونده را در دستور کار قرار داده و بلافاصله متهم دستگیر شد. سپس پرونده همراه متهم و شاکی به دادسرا ارسال شد و قاضی نیز دستور بازداشت وی را صادر کرد.
متهم که خود را در چنگ قانون گرفتار میدید و راهی برای فرار نداشت به قاضی و خانواده دختر گفت که حاضر است برای جبران خطایی که مرتکب شده با وی ازدواج کند.
دختر جوان که به این مرد علاقه داشت رضایت خود را با این امر اعلام کرد. قاضی نیز با گرفتن تعهد از متهم پرونده را مختومه کرد. اما دختر جوان پس از این ماجرا یکی از سوژههای برنامه رادیویی در گوشه و کنار شهر شد که در زمان خودش بسیار پر مخاطب بود.
بیان سرگذشت این دختر و حادثهای که برایش رخ داده بود بسیار مورد توجه مخاطبان برنامه قرار گرفت و همین موضوع باعث شد دخترانی که به سرنوشتی مشابه دچار شده و چنین اتفاق شومی برایشان رخ داده بود، اما جرأت بیانش را نداشتند جسارت پیدا کنند و ماجرا را به خانواده هایشان و پلیس اطلاع دهند.