bato-adv
کد خبر: ۳۷۵۵۴۰

روایت شهرسازان خارجی از رژه توریستی در تهران

«همسرم وقت آمدنم مدام می‌گفت که نگران است، می‌گفت: توی شهر نچرخ و زود به هتل برگرد، اما با این همه نظرات مختلفی که درباره ایران وجود دارد، دوست داشتم حتما اینجا را ببینم و حالا از آمدنم پشیمان نیستم. هنوز شهر را با دقت ندیده‌ام، با این حال دیدن این جمعیت در خیابان‌ها شگفت‌زده‌ام کرده.»
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۱ - ۰۷ مهر ۱۳۹۷
روایت شهرسازان خارجی از رژه توریستی در تهران
 
روزی که «شانتل» ساکش را برای شرکت در کنفرانسی در تهران بست، همسرش به او گفته بود که نگران است و خواسته بود زیاد توی «این شهر خطرناک» نچرخد. او اکنون در دومین روز سفرش به «تهران کهن» چشم دوخته به صندلی خونین ناصرالدین شاه قاجار و می‌گوید خوشحال است که این تجربه را از دست نداده و جایی دورتر از «ولینگتون» با شهر، تاریخ و فرهنگ دیگری آشنا شده است.
 
به گزارش شهروند، شانتل و بیش از ٧٠ نفر از شرکت‌کنندگان در کنفرانس بین المللی «آینده فضا‌های عمومی شهری» در چند روز گذشته، مناطق تاریخی منطقه ١٢ را دیده‌اند، به پل طبیعت و اراضی عباس‌آباد سر زده‌اند و همین دیروز شهر کاشان را خوب گشته‌اند.

شاید نتوان این گروه بزرگ از کارشناسان و استادان دانشگاه‌های مطرح دنیا را در جمع گردشگران ورودی به حساب آورد، اما این‌طور که از آخرین آمار برمی‌آید، طبق گفته رئیس سازمان میراث فرهنگی، در پنج ماه نخست امسال تعداد گردشگران خارجی که به ایران سفر کرده‌اند، سه‌میلیون و ۱۴۰ هزار نفر بوده‌اند.
 
این آمار را باید با سال گذشته مقایسه کرد: دو میلیون و ۱۵۹ هزار نفر. این یعنی اگرچه در ماه‌های گذشته از کاهش گردشگران ورودی سخن به میان آمده بود، اما رشدی ۴۵ درصدی در گردشگران ورودی اتفاق افتاده است.
 
حالا شانتل و همراهانش هم می‌گویند پیاده‌روی از خیابان کوشک مصری تا سی تیر، آن هم در روز جهانی گردشگری، فرصتی برای داشتن نگاهی نو به مکان‌های عمومی و فضا‌های شهری تهران بوده و نگاهی نو به آن‌ها داده، چنان‌که بعد از این ایران را به دوستانشان معرفی کنند.

شهرسازی عملی در قلب تهران
گروهی که خیابان فروغی را به سمت ملل متحد رد می‌کنند و توی میدان مشق می‌پیچند، از راه‌های دور و دراز آمده‌اند؛ آلمان، ایتالیا، برزیل، آمریکا، انگلستان، اندونزی، پرتغال، هند، چین، مجارستان، صربستان، چک و نیجریه. روز برای آن‌ها در مدت همایش بین‌المللی آینده فضا‌های عمومی شهری در دانشگاه تربیت مدرس تهران با سخنرانی، بررسی مقاله و گفتگو‌های همگانی گذشته و عصر‌ها به گشتن در شهر.
 
در این «گردش فنی» چیز‌های دیگری از معماری و شهرسازی تهران دستشان می‌آید. آن‌ها قدم‌های کنجکاو یکدیگر را روی سنگفرش پیاده‌راه دنبال می‌کنند و در میدان مشق می‌گردند، عکس می‌گیرند و سراپا گوش می‌شوند تا از تورلیدرشان بشنوند: «این میدان منطقه‌ای برای تمرین رزمی قشون فتحعلی‌شاه بوده و تاریخ عجیبی در خود دارد: از به دار آویختن میرزا رضای کرمانی به جرم کشتن ناصرالدین شاه تا فرود نخستین هواپیما در جنگ جهانی اول.» برای گروه که در کنفرانس موضوعاتی مثل تاریخ، چالش‌های زیست‌محیطی، دگرگونی شهری و چالش‌هایی اجتماعی و اقتصادی را در ارتباط با فضای عمومی دنبال کرده‌اند، مسیری که در آن پیاده‌روی می‌کنند، آن‌چه می‌بینند و می‌شنوند، تکمیل‌کننده است.

علی‌محمد سعادتی، شهردار منطقه ١٢ که در مسیر همراه گروه کارشناسان و استادان دانشگاه شده، می‌گوید: «سیاست ما تعامل هر چه بیشتر با مراکز علمی، دانشگاه‌ها و مراکز تخصصی است که بتواند در حوزه شهری به ارتقای سطح زندگی کمک کند. این همایش همکاری ما با دانشگاه تربیت مدرس و وزارت راه و شهرسازی است و در آینده نزدیک شاهد انعقاد تفاهمنامه‌های دیگر با دانشگاه‌های دیگر از جمله دانشگاه هنر خواهیم بود و امیدوارم که فضا مطابق برنامه‌ریزی‌ها، پذیرای شهروندان باشد و محدودیت‌هایی که در یکی، دو سال اتفاق افتاده را کمتر شاهد باشیم.» او به پیاده‌راه کردن بعضی مسیر‌ها در منطقه ١٢ اشاره می‌کند و تقویت زندگی شبانه و افزایش زمان حضور شهروندان: «این محدوده پیش از این در پایان ساعت کاری تهی از جمعیت می‌شد، اما برای افزایش حضور مردم در ساعات شب هم تلاش کردیم تا ارتقای کیفیت زندگی و افزایش امنیت در این منطقه اتفاق بیفتد.»

شانتل از سردر باغ ملی عبور می‌کند و می‌پیچد در خیابان امام خمینی (ره) و می‌گوید: «وقتی درباره شهرسازی و گفتمان حرف می‌زنیم فقط از خود شهر نمی‌گوییم؛ چون شهر خالی نیست. علاوه بر ساختمان‌ها به مردم می‌پردازیم، به جامعه‌شناسی، فلسفه، روانشناسی و معماری منظر. ما باید در هر زمینه‌ای حتی سیاست و اقتصاد هم بدانیم.»
 
بهاران یکی دیگر از اعضای گروه است که مقاله دکترایش را برای شرکت در کنفرانس ارایه کرده و پی حرف‌های شانتل را می‌گیرد: «در رشته شهرسازی آن‌چه در دانشگاه می‌بینیم و آن‌چه در عمل در شهر‌های ایران اتفاق می‌افتد، زمین تا آسمان فرق دارد. جوانان ما در شهرسازی به عنوان رشته‌ای تخصصی فارغ‌التحصیلی می‌گیرند، اما مدیریت‌ها به دور از تخصص‌گرایی است. این‌طور می‌شود که مدیران شهری غیرمتخصص دور هم می‌نشینند و درباره موضوعی تخصصی تصمیم می‌گیرند.»

باید به تهران برگردم
شانتل از نیوزیلند آمده، کشوری که «فقط ٥‌میلیون نفر جمعیت دارد.» او درباره سفرش به تهران می‌گوید: «این نخستین سفر من به تهران است. راستش با چیزی که فکر می‌کردم خیلی‌خیلی متفاوت است و با شهری که من از آن آمده‌ام خیلی فرق دارد.
 
همسرم وقت آمدنم مدام می‌گفت که نگران است، می‌گفت: توی شهر نچرخ و زود به هتل برگرد، اما با این همه نظرات مختلفی که درباره ایران وجود دارد، دوست داشتم حتما اینجا را ببینم و حالا از آمدنم پشیمان نیستم. هنوز شهر را با دقت ندیده‌ام، با این حال دیدن این جمعیت در خیابان‌ها شگفت‌زده‌ام کرده.»
 
ویل هم می‌گوید برنامه‌ای برای دیدن ایران نداشته، اما همسایه‌ای داشته که اهل تهران بوده و مدام فیلم‌ها و عکس‌هایی از ایران نشانش می‌داده: «با آمدن به اینجا دیدم انرژی‌های مثبتی در شهر وجود دارد و حالا دوست دارم درباره فرهنگ این شهر بدانم، بنابراین باید یک بار دیگر به اینجا سفر کنم تا بهتر ببینم و بیشتر بدانم.»

استاد برزیلی: انرژی مردم تهران و ریو دو ژانیرو مثل هم است
«من از برزیل آمده‌ام. شهری در شمال ریو دو ژانیرو. اسمش این است: زوییز دفورا.» این استاد شهرسازی زیر گنبد بازار ایستاده و حفره توی سقف را می‌بیند. او اینطور خودش را معرفی می‌کند: «من پروفسور دانشگاه فدرال در زوییز دفوارا هستم. اسمم فابیو لیما است.»
 
این نخستین سفر فابیو به تهران است و همان ابتدا از تفاوت‌های شهرش با تهران می‌گوید: «تهران تاریخ بسیار دور و درازی دارد، اما تاریخ ما متاخرتر است. ریو دو ژانیرو شهر فستیوال‌های شاد است. شهر ما کوچک است و اینجا بزرگ. شهر من با اینجا متفاوت است، اما شباهت‌ها بیشتر به چشمم می‌آید. به نظر من شباهتشان مشکلات فضای عمومی است: تعداد زیاد خودرو‌ها و موتور‌ها در خیابان و مشکلات زیاد ترافیکی.»

این‌ها را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «علاوه بر این‌ها فکر می‌کنم صبر مردم در برابر این مشکلات شباهت دیگر ما است. این صبر و تلاش برای حفظ زیبایی‌های شهر و برقرار کردن ارتباط بین زیبایی‌های گذشته و امروز است. ما مشکلات اجتماعی شبیه یکدیگر داریم و در عین حال کشور شما در مسیر توسعه سختی‌هایی دارد. شما ناچارید با امپریالیسم بجنگید.» وقتی فابیو از مردم حرف می‌زند، لب‌های خندانش را نشان می‌دهد و با خوشی می‌گوید: «نباید این یکی را جا بیندازم، شباهت دیگر مردم تهران و ریو دو ژانیرو انرژی آنهاست. ما هر دو مشکلاتی داریم، اما با انرژی با آن‌ها می‌جنگیم تا اوضاع را تغییر دهیم. این شادی همیشگی و روحیه شوخ طبع ایرانی‌ها و این لبخند روی لبشان شبیه مردم ماست.»

او در کنفرانس دانشگاه تربیت مدرس هم این شباهت‌ها و تفاوت‌ها را به بحث گذاشت تا به این نتیجه برسد: «چطور می‌توانیم فضای عمومی را ارزیابی کنیم؟ چطور می‌توانیم برنامه‌ریزی بهتری برای آینده داشته باشیم؟ چطور فضا‌های عمومی می‌توانند این روند را در آینده شهر بهبود ببخشند. مسأله مهم این است که این موضوع فقط به برنامه‌ریز‌ها مربوط نیست و شهروندان هم باید به آن بپردازند. درواقع این راه ما است تا با آموزش به همه بیاموزیم آینده شهر فقط به دولتمردان مربوط نیست و باید تک‌تک شهروندان هم برای بهبود وضع تلاش کنند.»
 
فابیو حسابی جذب موضوعات کنفرانس شده: «من خیلی جذب این همکاری شدم و اینجا آمدم تا دانشم را درباره شهر تهران و شهر‌های دیگر بالا ببرم. همین بازدید دو روزه دید دیگری از ایران به من داده، چون پیش از این فقط در تلویزیون و اخبار دیده بودم که تهران خطرناک است. البته این تبلیغات را باور نمی‌کردم و حالا با گردش در شهر و دیدن این تفاوت‌ها به دانسته‌های خودم مطمئن‌تر شدم.» دیدن تهران و حرف زدن با مردم باعث شده این استاد دانشگاه برای سفر بعدی‌اش به ایران، روی اصفهان دست بگذارد و بگوید: «به زودی برمی‌گردم تا از دیدن لبخند مردم انرژی بگیرم.»

سفری به خاطرات گذشته پدربزرگ
سوارشدن در قطاربرقی که در تاریکی عصر به سمت کاخ گلستان می‌رود، همه را خوشحال کرده. اینطوری از دور «طراحی‌های منحصربه‌فرد» و «معماری» متفاوت بنا‌ها را می‌بینند، به علاوه ساختمان‌های مدرن و خانه‌های آجری و بتنی هم از قلم نمی‌افتد. چراغ‌های خیابان روشن شده.
 
امانوئل که از ایتالیا آمده می‌گوید: «مرکز شهر تهران زیباست. آمدن به اینجا دید خوبی به من داده. هرچند باید وقت بیشتری برای دیدن تمام شهر داشت.» امانوئل فکر می‌کند که «باقی قسمت‌های شهر با وجود سادگی، اما خاص است.» سارا همراه او هم با شادی درباره پدربزرگش حرف می‌زند: «پدربزرگ من قبلا به اینجا آمده و برای من درباره‌اش تعریف کرده؛ درباره زندگی خانوادگی و رابطه گرمی که بین آدم‌ها وجود دارد. برای خودم خیلی جالب است که اتفاقی راهم به اینجا باز شده و این‌ها را از نزدیک دیدم. بی‌تفاوتی من را ببین و پیگیری پدربزرگم. برای سال‌ها یکی از خاطراتی که از سفرهایش می‌گفت: درباره ایران بود. حالا انگار من به گذشته سفر کرده‌ام، به گذشته پدربزرگم.» شمس‌العماره و تالار آینه و تخت مرمر و حوضخانه را از نظر می‌گذرانند و عکس می‌گیرند و دوباره سوار قطار‌ها می‌شوند.

خیابان شلوغ شلوغ شده. همه از حضور نیرو‌های پلیس متعجب شده‌اند. یکی می‌گوید: «این خیابان شبیه هند است. چقدر نیروی حفاظت پلیس!» راه برای قطار‌های برقی باز می‌شود. مارچلو هم می‌گوید: «باید اعتراف کنم که تحت‌تاثیر قرار گرفته‌ام. معمولا برای میهمانان سیاسی اینطوری راه را باز می‌کنند. به نظر من که شهر امن است و نیازی به این کار‌ها نیست.»
 
گردش به خیابان سی‌تیر ختم می‌شود، گذر غذا. سه دختری که از ترکیه آمده‌اند، می‌گویند شبیه این خیابان را در استانبول دارند، اما با غذا‌ها و قهوه‌هایی متفاوت. برای آن‌ها کاخ گلستان با لکه‌های خون ناصرالدین‌شاه روی صندلی، میدان مشق با توپ مرواریدی که گوشه‌ای کز کرده و درختان سر خم کرده مدرسه دارالفنون دیدنی‌تر بوده و دلیل بازگشتشان به تهران. اعضای گروه می‌گویند این سفر کوتاه دیدشان را به تهران و عوض کرده و سوغاتی آن‌ها در بازگشت از این شهر، حرف‌هایی است درباره میهمان‌نوازی ایرانی‌ها و پاسخی است به نگرانی‌ها درباره آمدن به ایران.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو