روزنامه اعتماد نوشت: احمدینژاد و دار و دستهاش از هیچ خبر میسازند و حالا که رسانه رسمی کشور هم به کمک آنها آمده بعید است قدر این فرصت طلایی را ندانند و به راحتی از کنار آن بگذرند.
«احمدینژاد و دار و دستهاش هیچ کاری بلد نباشند، شو و جنجال به راه انداختن را خوب بلدند. پنج سال از پایان صدارت آنها میگذرد اما هنوز همانند شومنها و فوتبالیستها و سلبریتیها در صدر اخبار جای دارند.
بخشی از این ماجرا به قابلیتهای ذاتی آنها برمیگردد و بخشی دیگر به رسانههایی که گمان میکنند اخبار این دار و دسته عجیب و غریب هنوز هم میفروشد. اما علاوه بر اینها باید ندانمکاری مسئولان ذیربط و صدا و سیما را هم به این مجموعه بیفزاییم. اخبار ضد و نقیض درباره برگزاری علنی یا غیر علنی دادگاه مشایی به اندازه کافی به این فرقه مشکوک فرصت داد تا مدتها افکار عمومی را مشغول این ماجرا کنند و نام فراموش شده مشایی را بر سر زبانها بیندازند.
هنوز آش سرد نشده بود که پخش فیلمی مبهم و ناقص مشایی را به صدر اخبار برگرداند. این بار مشایی با عصبانیت از روی صندلی بلند میشود و رو به آقایی که تصویرش را نمیبینیم پرخاش میکند و بعد پیراهنش را درمیآورد و بلافاصله به سینهاش اشاره میکند. جالب این که همزمان با این حرکات آکروباتیک صدای تلویزیون قطع میشود و بیننده با کلی پرسش و ابهام رها میشود: طرف مقابل که بود؟ چرا مشایی حتی به هنگام قرائت کیفرخواست فقط به او نگاه میکرد؟ چرا مشایی پیراهن بر تن درید و عربده کشید؟ او با اشاره به سینهاش میخواست چه چیزی را نشان دهد؟ آیا مشغول رجز خواندن بود و داشت به مسئولان قوه قضاییه میگفت: من از چیزی نمیترسم! آیا... نمیدانیم اما خوب میدانیم پخش همین تصویر مبهم فضایی فراهم میآورد برای گمانه زنیهای بسیار. و خوراکی میشود برای رسانههایی که در کمین نشستهاند تا چوب حراج به آبروی نظام بزنند. احمدینژاد و دار و دستهاش از هیچ خبر میسازند و حالا که رسانه رسمی کشور هم به کمک آنها آمده بعید است قدر این فرصت طلایی را ندانند و به راحتی از کنار آن بگذرند.»
اینجا حقوق اساسی و انسانی یک انسان لگدمال شده است.
این شیوه برگزاری دادگاه علنی نیست.
توهین به شعور ملت است.
اجازه دیدار با وکلا بهش داده نشده بود.
زیرا در یک فایل صوتی قبلا توضیح داده بود که در دادگاه شرکت نمی کند.
گهی زین به پشت و گهی پشت به زین؟؟؟!!!!!!