احمد غلامی در سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
به گفته جان کالهون، آزادی صدقه نیست تا آن را مسرفانه و یکسان و بدون هیچ قیدوشرطی به همه اعطا کرد؛ پاداشی است که فقط به کسانی که شایستگی دارابودنِ آن را به ثبوت رساندهاند، داده میشود. از منظر تاریخی حق با کالهون، سناتور کارولینای جنوبی در سالهای 1832 تا 1850 میلادی است. انگلستان استقلالِ آمریکا را به آمریکاییان اعطا نکرد؛ بلکه آنان بعد از جنگهای خونین استقلالشان را به دست آوردند. آمریکای سفیدپوست هم آزادی و برابری اجتماعی را بهراحتی به سیاهان نداد و سیاهان در مبارزهای بیامان به رهایی رسیدند.
آمریکای امروز دو قرن جنگ خونین بین سرمایهداری و دموکراسی را پشت سر گذاشته است و این جنگ به نفع سرمایهداری و تحدید دموکراسی خاتمه یافته است. چهرههای تاریخی این نبرد، الکساندر هامیلتن و توماس جفرسن هستند. هامیلتن، رئیس خزانهداری و پدر سرمایهداری آمریکا و توماس جفرسن هم که وزیر خارجه جرج واشنگتن بود و بعدها رئیسجمهور آمریکا شد.
مواجهه این دو نفر بیاغراق یکی از نقاط عطف برای درک تاریخ آمریکاست. هامیلتن که در فقر و مسکنت زاده شده بود، تئوریسن واقعی صاحبان سرمایه از آب درآمد و جفرسن که در ثروت و مکنت به دنیا آمد و در مزرعهاش در ویرجینیا 154 برده داشت، حامی فقرا و محرومان شد. دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، ماحصلِ این تضادند. هامیلتن در تاریخ آمریکا نماینده تازهبهدورانرسیدهها و نوکیسههای آمریکایی است که بیش از دیگران انقلاب را تهدید خواهند کرد و درست روبهروی طبقهای میایستند که خود از آن برآمدهاند.
دونالد ترامپ یادآورِ الکساندر هامیلتن است؛ با این تفاوت که جناحهای سیاسی آمریکا در طول دو قرن و پشتسرگذاشتن دو جنگ جهانی، چنان صیقل خوردهاند که صرفا در گفتار و کلام میتوان تفاوتشان را بازشناخت. وگرنه در عمل یا استراتژی کلان فاصله چندانی بین دموکراتها و جمهوریخواهان وجود ندارد.
بارزترین نمونه این ادعا ریچارد نفیو است. اگرچه او مسئول تیم طراحی تحریمها علیه ایران در دوره دوم اوباما بود، حامی اصلی پشت پرده مذاکرهکنندگان در امور تحریمها در وین نیز بوده است؛ اما برای ترامپ آرزوی پیروزی علیه ایران را دارد. این گفته لیندون جانسون، معاون جاناف کندی مصداق بارز این درهمتنیدگی جناحهای آمریکاست: «من خیال میکنم که هیچ حزب سیاسی نمیتواند خودش را دوست ملت بداند، اگر دوست، محافل مالی و سرمایهداری نباشد و هیچ حزب سیاسی نمیتواند خودش را دوست محافل مالی و سرمایهداری بداند؛ اگر صادقانه دوست ملت نباشد.
در جامعه آزاد ما صاحبان سرمایه و مردان سیاست رقبای هم نیستند، درست برعکس، برای موفقیت هریک از آنان و موفقیت حکومت ما و سیستم اقتصادی و اجتماعی ما و برای توفیق فردفرد ما، واجب است صاحبان سرمایه و مردان سیاسی دست در دست هم بدهند».
اگر هامیلتن مخالف رویکارآمدن جفرسن است و همه تلاشش را میکند تا او را از دور ریاستجمهوری خارج کند، از این منظر است که نگران است جفرسن قانون طلایی آمریکا را زیر پا بگذارد. قانونی که حکم میکند حکومت در دست سرمایهداران باشد که کشور در دست آنهاست. اینک پدر سرمایهداری آمریکا آسوده در گور خوابیده است، چون دیگر نگران نیست که شبِ قبل از کشتهشدنش در دوئل، به دوستش نامهای بنویسد که بزرگترین نگرانیاش ازهمپاشیدگی کشور بر اثر پیشرفت روزافزون دموکراسی [علیه سرمایهداری] است.
پس بیراه نیست اگر ترامپ را ادامه منطقی اوباما بدانیم؛ البته به معنای ادامه منطقی روح حاکم بر سرمایهداری آمریکا. اوباما فاز اول پروژهای را آغاز کرد که ترامپ باید فاز دوم آن را به سرانجام میرساند و ریچارد نفیو پل ارتباطی این دو طرز تفکر متفاوت است. نفیو در کتاب «هنر تحریمها، نگاهی از درون میدان»، به دو مفهوم بنیادین میپردازد؛ دو مفهومی که نشاندهنده درهمتنیدگی رؤیا و تاریخ آمریکایی در مقابله با دشمنان است: «درد» و «استقامت».
حیرتانگیز است که این دو مفهوم بیش از آنکه مفاهیمی اقتصادی باشند، یادآور رفتار شکنجهگران با چریکهای مبارز در زندانها هستند. با این تفاوت که اینبار درد از طریق ابزار شکنجه برای شکستن استقامت چریکها ایجاد نمیشود؛ بلکه ایجاد درد در دولت و ملت از طریق تحریمهاست. نوعی شکنجه اقتصادی تا آستانه تحملِ دولت-ملتها که مقاومت آنان را درهم بشکند. نفیو اقرار میکند مفهوم درد غیراقتصادی است؛ اما چارهای نیست. تنها مفهومی که میتواند حق مطلب را ادا کند، همین است.
دردی که دولت و ملتی را درهم میشکند و گیجومنگش میکند تا در یک وادادگی آنان را به پای میز مذاکره بکشاند. البته نفیو میداند این راهکار مطمئنی نیست؛ چون برخی از کشورها در برابر این درد مقاومت خواهند کرد و در درازمدت چهبسا بر ایستادگی آنان افزوده شود. نفیو بهدرستی تحلیل میکند.
در کشوری که آمار بیکاریاش زیاد است، افزایش آمار بیکاران شوکی در جامعه ایجاد نخواهد کرد. در جای دیگر اشاره میکند کشورهایی که تجربه جنگ و انقلاب را پشت سر گذاشتهاند، بسیار دیرتر از کشورهای دیگر تسلیم خواهند شد. باز در تحلیلی دیگر نشان میدهد تحریمها با برنامهریزی دقیقی صورت گرفته و وضعیت کنونی ایران ناشی از این برنامهریزی است. یکی از این برنامهها تحریم کالاهای اساسی است و آزادسازی کالای تجملی که موجب خروج ارز از کشور شده است.
نفیو حتی در برنامههای خود واکنش مسئولان دولت را زیر نظر دارد تا در سنجش اثرگذاری تحریمها از آن سود ببرد. او با رصد سخنرانیها و گفتوگوهای مسئولان مدعی میشود آنان برنامه جدی برای مقابله با تحریمها ندارند. نفیو با اینکه باور دارد تحریمها در دوره اوباما کارساز بوده است؛ اما درباره تحریمهای تازه ترامپ نظر دیگری دارد. او معتقد است تحریمهای نفتی ترامپ سنگر نجات درآمدهای نفتی ایران خواهد شد.
او بر مبنای آمار اثبات میکند که ایران با اعمال تحریمها و گرانشدن نفت، کاهش درآمد خود را از طریق افزایش قیمتها جبران خواهد کرد. کتاب «هنر تحریمها» برای درهمشکستن استقامت دولت و ملت ایران تدارک دیده شده است و هر دو جناح آمریکا در این ایده همداستان هستند. پرسش باقیمانده این است که جناحهای سیاسی ایران تا چه حد با یکدیگر در مقابله با این تحریمها متحدند.
جالب است که نفیو کتاب را به چریکهای کتوشلواری همتای خودش تقدیم میکند. تعبیری که بههیچوجه برازنده دیپلماتهای کتوشلوارپوش آمریکایی نیست. این انتخاب بیش از آنکه ستایش از روحیهای چریکی باشد، سرپوشی است برای اعمال شکنجهگران علیه مردمی که از همه طرف تحت فشارند.
* در این یادداشت به جز کتابِ «هنر تحریمها، نگاه از درون میدانِ» ریچارد نفیو، از کتاب «رؤیا و تاریخ؛ آمریکا در دو قرن» اثر کلود ژولین (سردبیر لوموند دیپلماتیک) با ترجمه مرتضی کلانتریان، نشر آگاه استفاده شده است.