یک روانشناس بالینی با اشاره به طبیعی بودن پرخاشگری و لجبای در سنین دو تا سه سالگی نسبت به ادامه دار شدن این رفتارها در سنین بالاتر به خانوادهها هشدار داد و گفت: بر خلاف بزرگسالان در بسیاری از کودکان اختلال افسردگی به شکل پرخاشگری ظهور میکند.
آفاق فخاری، در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه در خصوص علل پرخاشگری کودکان نمیتوان تنها یک علت را در نظر گرفت، افزود: زمانی که کودکی پرخاشگر است، ابتدا باید ببینیم آیا این پرخاشگری زیرمجموعه علائم یک اختلال است یا نه؟ بسیاری از اختلالات روانپزشکی توأم با پرخاشگری هستند. از جمله این اختلالات میتوان به بیش فعالی و یا نافرمانی مقابلهای اشاره کرد.
وی با اشاره به اینکه در بسیاری از کودکان افسردگی میتواند به شکل پرخاشگری بروز کند، اظهار کرد: علی رغم آنکه در بزرگسالان افسردگی به شکل خلق پایین یا گوشه نشینی خود را نشان میدهد در مورد کودکان افسردگی میتواند خود را با علائم پرخاشگری نشان دهد.
این روانشناس بالینی با بیان اینکه گاهی مادرانی که در دوران بارداری افسردگی دارند، این اختلال پس از زایمان نیز در آنها باقی میماند و باعث میشود کودکان پرخاشگری داشته باشند، تصریح کرد: بخشی از این مسئله میتواند مربوط به مزاج کودکان باشد. خلق بعضی از بچهها راحت و برخی هم سخت و دشوار است. برای مثال کودکی که تازه به دنیا آمده ممکن است به سختی بخوابد و یا وقتی از خواب بیدار میشود گریه کند. این علائم نشان میدهد مزاج کودکان با یکدیگر متفاوت است.
فخاری در ادامه تصریح کرد: به طور کلی میتوان گفت گاهی مادرانی که پس از زایمان به افسردگی مبتلا میشوند، نمیتوانند به خوبی به کودکشان تماس پوستی داشته باشند و یا با آنها رابطه عمیق عاطفی برقرار کنند. به همین دلیل کودک به شکل پرخاشگرانهای به این وضعیت واکنش نشان میدهد.
وی با بیان اینکه مادری که به افسردگی مبتلا است از آرامش روانی چندانی نیز برخوردار نیست و ممکن است این ناراحتی را به سمت کودک برگرداند، اظهار کرد: جملاتی نظیر «از این وضعیت راضی نیستم» و یا گفتن اینکه «از رفتار تو اذیت میشوم» باعث میشود کودک احساس کند دوست داشتنی نیست و مورد پذیرش قرار نگرفته است. به همین دلیل اندک اندک به جای برونریزی احساساتش به سمت پرخاشگری و درونریزی آن رغبت پیدا میکند.
این روانشناس بالینی در ادامه با اشاره به اینکه عوامل پرخاشگری گاهی در چارچوب رابطه مادر با کودک قرار نمیگیرد و تاکید بر نقش رسانه ها در این خصوص، ادامه داد: تحقیقات زیادی نشان میدهند که نمایش خشونت در تلویزیون باعث بروز رفتارهای پرخاشگرایانه در کودکان میشود. در واقع کودکانی که برنامههای خشونت آمیز بیشتری میبینند در مقایسه با سایر کودکان پرخاشگرتر هستند.
فخاری در ادامه با اشاره به تاثیر تماشای برنامههای خشونت آمیز از تلویزیون و تاثیر متقابل آن بر رفتارهای پرخاشگرانه افزود: بین تماشای این برنامهها و رفتارهای پرخاشگرانه رابطه علت و معلولی وجود ندارد اما با این وجود بین این دو همبستگی دیده میشود به طوریکه گاهی کودکی که در معرض چنین فضایی قرار دارد نسبت به قربانیان خشونت بی تفاوت میشود.
وی با اشاره به سنین اوج پرخاشگری در کودکان ادامه داد: همزمان با دو تا سه سالگی که کودک به سمت مستقل شدن حرکت میکند و وابستگیاش نسبت به افراد مهم زندگی مانند پدر و مادر کمتر میشود، ممکن است رفتارهای توام با لجبازی در او افزایش پیدا کند. این کودکان ممکن است به همه چیز «نه» بگویند و یا بخواهند وضعیت همانگونهای باشد که آنها تمایل دارند. بخشی از این رفتارها در این سنین طبیعی هستند اما در صورتیکه تثبیت شده و تکرار آنان در طولانی مدت اتفاق بیفتد باید نسبت به آنها واکنش مناسب نشان داد.
این روانشناس بالینی با اشاره به لجبازیهای نوجوانان در دوران بلوغ اضافه کرد: در این دوره نوجوانان به دلیل بحرانهایی که تجربه میکنند به دنیای بیرون به شکل پرخاشگرایانهای پاسخ میدهند.به همین دلیل میتوان گفت پرخاشگری در این سنین نیز تا حدی طبیعی است.
فخاری در ادامه به چگونگی پاسخ مناسب نسبت به رفتارهای پرخاشگرایانه کودکان از سوی والدین اشاره کرد و گفت: در مورد کودکان دو تا سه ساله و رفتارهای خشونت آمیز آنها با هم سن و سالان خود نشان میدهد که گاهی کودکان از رفتارهای بزرگسالان خود تقلید و با آنها همانند سازی میکنند اگرچه ژنتیک یکی از عوامل تاثیرگذار مهم است اما در اغلب موارد کودکان از بزرگترهایشان یاد میگیرند که در مواقع ناکامی چگونه واکنش نشان دهند.
وی با اشاره به برخی از رفتارهای والدین که موجب تشدید رفتارهای پرخاشگرایانه کودکان میشود اظهار کرد: گاهی کودکان همزمان با تجربه احساس خشم و عصبانیت آن را به دنیای بیرونی و یا سمت والدین خود بروز میدهند. در این شرایط برخی از مادران با دریافت این احساس پرخاشگری آنها را آرامتر میکنند و احساسشان را توام با آرامش به کودک بر میگردانند اما در صورتیکه فضای درونی مادر توام با آرامش نباشد، با دریافت این احساس، حجم بیشتری از خشم را به سمت کودک روانه میکنند. همزمان با درونی شدن این خشم در کودک این احساس در او تثبیت میشود.
فخاری با اشاره به اهمیت ارزیابی کودکان دبستانی در خصوص اختلالهایی که خود را به شکل رفتار پرخاشگرایانه نشان میدهد، گفت: در این سنین تشخیص این اختلالات راحتتر است و در صورتیکه این رفتارها در کودک ثابت و ادامه دار شده باشد باید روشهای درمانی تخصصیتری را به کار گرفت.
وی با تاکید بر اینکه مادران باید برای کنترل خشم کودکانشان در احساسات آنها سهیم شوند توضیح داد: برای مثال باید حتی از کودکان دو یا سه ساله نیز پرسید چه احساسی دارند و باید آنان را ترغیب کرد تا در مورد عواطفشان صحبت کنند. در بسیاری از مواقع کودکان نیازمند ارائه راه حلهای ما نیستند بلکه نیاز به همدلی دارند. همین که به آنها نشان دهیم احساس آنها را فهمیدهایم باعث میشود تا وضعیت روانی آنان آرامش بیشتری پیدا کند. کودکان باید بدانند در مواقع پرخاشگری به جای رفتارهای خشونت آمیز، صحبت کنند اما در مواقعی که این رفتارها در سنین مدرسه باعث اعتراض سایر همکلاسیها میشود باید از درمانگران کمک گرفت.