فرارو- تیتر نخست روزنامه کیهان درباره حمله موشکی به عربستان واکنشهای زیادی را به همراه داشت. این روزنامه اصولگرا پرتاب موشک از سوی یمن به فرودگاه ریاض را با تیتر «شلیک موشک انصار الله به ریاض هدف بعدی، دوبی» منعکس کرد. این تیتر باعث شد این روزنامه در جلسه هیات نظارت بر مطبوعات تذکر بگیرد.
در زمین آمریکا و صهیونیستها بازی نکنیم
این تیتر با واکنش دولت هم روبهرو شد. محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت تیتر کیهان را تخلف آشکار رسانه ای خواند و گفت: برخورد قانونی با این تخلف در حال اجرا است که آرزو میکنیم با قاطعیت بیشتری انجام شود. هیچ چیز برای ما مهمتر از منافع ملی نیست. او افزود: البته برخی افراد مواضع شخصی خود را مینویسند تا آن را به جای مواضع نظام جا بزنند، درحالی که نظام طبق قوانین بینالمللی عمل میکند، بنابراین با این گونه اقدامات که منافع ملی را هدف قرار میدهد، برخورد میشود.
روزنامه جمهوری اسلامی هم در یادداشتی که به تحلیل اتفاقات اخیر منطقه میپرداخت تلویحا به این موضعگیریها انتقاد وارد کرد. این روزنامه مینویسد: آمريکا و صهيونيستها اکنون که خود را در توطئه بحران تروريستي در سوريه و عراق ناکام ميبينند، درصدد برآمدهاند انتقام اين شکست را از حزبالله در لبنان و از ايران با برافروختن آتش يک جنگ توسط عربستان بگيرند. اينکه افرادي بر طبل جنگ ميکوبند يا رجز «هل من مبارز» بر زبان و قلم جاري ميکنند، دانسته يا ندانسته در دام توطئه آمريکا و صهيونيستها گرفتار آمدهاند کما اينکه خود سعد حريري هم در دام چنين توطئهاي افتاده و ديکتهاي را در رياض خوانده که ديگران به دستش دادهاند. مسئولان نظام جمهوري اسلامي بارها با صراحت اعلام کردهاند که خواهان جنگ با هيچ کشوري نيستند هر چند همواره آماده دفاع از کشور و نظام و ملت هستند و هر تجاوزي را قاطعانه سرکوب خواهند کرد. براساس همين سياست، هيچکس حق ندارد سخني بگويد يا مطلبي بنويسد که از آن بوي جنگ افروزي به مشام برسد. چنين افرادي بايد بدانند که در زمين آمريکا و رژيم صهيونيستي بازي ميکنند.
البته روزنامه کیهان با وجود همه واکنش ها، در روز بعد در تیتر نخست خود «مصالح ملی در حمایت از مظلومان یمن است نه نگرانی برای برج های دوبی» هم از تیتر روز گذشته خود دفاع کرد.
دلواپسان با تنشزدایی مشکل دارند
اما اتخاذ این قبیل موضع گیریها از سوی بعضی فعالان و رسانههای اصولگرا تازگی ندارد. این طیف که در چند سال گذشته به دلواپس شهرت پیدا کردهاند، نوک پیکان حملات خود را به سوی مواضع دولت در ارتباط با سیاست خارجی نشانه گرفتهاند. انتقاد از برجام و مذاکرات هسته ای نمونه بارزی از مواضع این گروه سیاسی بوده است. روش دلواپسان از آنجا نشات میگیرد که اساسا میانه خوبی با راهبرد تنشزدایی ندارند. «تنشزدایی» در دهه 1960 وارد عرف روابط بینالملل شد. این اصطلاح هنگامی رایج شد که آمریکا و شوروی سابق، دریافتند که ادامه مناسبات تشنجآلود در روابط فیمابین به سود هیچیک از آنها نیست. بنابراین رهبران سیاسی دو کشور درصدد برآمدند با تخفیف تنش در تعاملات خویش، به یکدیگر نزدیک شوند. پیرو این سیاست بین دو کشور خط تماس ویژه ای با عنوان Hot Line برقرار شد تا سران دو کشور بتوانند در زمان کوتاه با همدیگر گفت و گو کنند. در ایران هم تنش زدایی در سیاست خارجه از دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی در دستور کار قرار گرفت که البته در دولت سیدمحمد خاتمی با تاکید بیشتری پیگیری شد.
جایگزین تنشزدایی چیست؟
دلواپسان در دولت روحانی هم با این نگاه در سیاست خارجی مخالفند و یک سر بدعهدیهای آمریکا در برجام و تهدیدات کنونی ترامپ را در سیاست دولت یعنی تعامل سازنده با جهان میبینند. اما آیا همه اشکالات سیاست خارجی را باید در تنشزدایی جست و جو کرد؟ اگر به فرض تنشزدایی، سیاست غلطی باشد چه راهبردی جایگزین آن است و این قابلیت را دارد که مشکلات پیش روی کشور در حوزه مسائل خارجی را حل کند؟
در ایران بیشتر تنفسزایی داریم تا تنشزدایی
مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بینالملل در این باره به فرارو میگوید: آنچه که در ایران صورت میگیرد، بیش از آنکه تنش زدایی باشد از منظر استراتژیسینهای کشورهای رقیب ایران، تنفس زایی است. به عبارت دیگر با توجه به سابقه چندین دهه تقابل ایران با جهان میتوان گفت تجارب حاصل از ماجراهایی مثل سفارت آمریکا در تهران، پرونده مک فارلین و بعضی موارد تاریخی دیگر، برداشت غرب از ایران این است که دولت به معنای قوه مجریه تصمیم گیرنده نیست. زمانی که دولت در قراردادهایی مانند الجزیره، مک فارلین و دیگر پروندهها مثل پروندههای دوران سید محمد خاتمی در چارچوب گفت و گوی تمدنها یا پرونده برجام در حال حاضر وارد میشوند، یک نوع فضای تنفسی برای بازتعریف توان تهران برای برخورد با جهت گیریهای این کشورها در حوزه بین المللی و منطقه ای حاصل میشود. زمانی هم که این زنگ تفریح و تنفس خواهی تمام شد، ایران به فوریت به وضعیت بعدی برمی گردد.
فقط زمانی که در تنشزدایی بیچاره شدیم باید وارد فاز درگیری شویم
مطهرنیا ادامه میدهد: در ایران جناحهای رادیکالی وجود دارند که اساسا با توجه به بافت موقعیتی آنها در ساختار قدرت در همین زمان تنفس هم تلاش میکنند که جهت گیریهای رادیکال خود را حفظ کرده و در راه ایجاد مانع در برابر دولتهای خواهان تنشزایی زمینههای شکست تنش زایی را فراهم کنند. تیتر اخیر روزنامه کیهان یکی از نمونههای بارز این موضوع تلقی میشود.
این کارشناس مسائل بینالملل میگوید: لذا باید گفت اگر میخواهیم این نوع برخورد و این نوع تحلیل را مورد توجه قرار دهیم باید از دریچه نگرش کسانی که از بیرون به جهت گیری درون کشورمان مینگرند و ساختار تصمیم سازی و تصمیم گیری ما را مورد توجه قرار میدهند به موضوع بنگریم. من به تنش زدایی معتقدم و اساسا بر این نکته تاکید دارم که خرد سیاسی حکم میکند که از ابزارهای غیرخشونت بار برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده شود. اما اگر در نهایت و غایتالقصویِ حرکت، چاره ای جز جنگ برای رسیدن به اهداف ملی تعریف شده برای سیاستمداران یا حفظ تمامیت ارضی وجود نداشته باشد، باید وارد عبور از تنش زدایی به حالت تنش آفرینی، درگیری و تقابل فیزیکی وارد شد.
تنشزدایی چیز جدیدی نیست
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: آنچه اکنون ما باید به آن توجه کنیم این است که تنش زدایی در معنای اصیل آن نه تنها باید توسط ایران بلکه باید توسط دیگر بازیگران ایران آن سوی میز مذاکره مورد توجه قرار بگیرد. اینجاست که نشان میدهد اصل اعتماد متقابل در مسیر تنش زدایی بین ایران و نظام بین الملل و از سوی دیگر بین نظام بین الملل و ایران هنوز وجود ندارد چرا که رهبران کشورها قبل از آغاز مذاکرات همگی بر این امر اذعان میکنند که در مذاکره با دیگری اعتماد ندارند و همین فقدان اعتماد موجب میشود که دستاوردهای تنش زدایی هم بی تردید دچار اختلال درونی و در صحنه تعریف عملیاتی با چالشهای فروریزش کننده رو به رو شود. مطهرنیا میگوید: تنش زدایی یک مفهوم در روابط بین الملل است. نزدیک ترین نماد تنش زدایی در زمان خروشچف است که بین اتحاد جماهیر سوسیالیستی و ایالات متحده آمریکا رخ داد.
رئالیسم سیاسی چه میگوید؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه نگاه به تنش زدایی از سوی کشوری مثل ایران یک نگاه حداکثری و یک نگاه حداقلی از سوی کشورهایی است که در تنش زدایی دست برتر را دارند ادامه میدهد: ایالات متحده آمریکا به دلیل آنکه دست برتر در مذاکرات را به واسطه ابرقدرتی و توان ملی خود دارد، همواره به معاهدات، جهت گیریها یا رهیافتهایی مانند تنش زدایی به صورت حداقلی مینگرد. در حالی که رقبای ایالات متحده آمریکا به تنش زدایی به صورت یک رهیافت حداکثری نگاه میکنند و بر این باورند که اگر یک موضوع میان آنها و ایالات متحده یا کشورهای فرادستی که وارد تنش زدایی با آنها میشوند، حل شود بالتبع باید همه موارد به صورت اتوماتیک وار با همان هزینه برای آنها کم شود. در حالی که کشورهایی که در تنشزدایی و در معاهدات بینالمللی قدرت فرادستی دارند، با ایجاد فضای مذاکره و دستیابی به مذاکره در هر پرونده ای تلاش میکنند در پرونده دیگر با ورود قدرتمندانه تر امتیازات کمتری به رقیب بدهند. این از منظر رئالیسم سیاسی یک امر غیرمترقبه نیست.