سیدعلیرضا مسبوق. پژوهشگر و مدرس دانشگاه در شرق نوشت: اکنون در شرایط سال ٩١ نیستیم. دولت دوازدهم قرار نیست دولت دهم را تحویل
گیرد و مجلس شورای اسلامی امروز هم اگرچه نماد همه بضاعت نخبگی کشور نیست،
اما مجلس یکدست اصولگرای نهم هم نیست.
در آستانه شکلگیری رسمی دولت دوازدهم قرار گرفته ایم. آنچه بیش از همه، دغدغه مندان اصلاحات و دلسوزان توسعه فراگیر و پایدار کشور را نگران میکند، آسیبدیدن امید و اعتمادی است که در بستر اجتماع بهویژه بدنه طیف غالبا ناامید و بی اعتماد جامعه ایجاد شده است؛ بخشی که نقش تعیین کنندهای در کنشهای انتخاباتی و پیشبرد آرام اهداف اصلاحی و تحول محور جریان فراگیر اصلاحات دارد.
امید و اعتمادی که میتواند در حکم مرگ و زندگی برای جریانی باشد که تمایل و برنامه دارد ساختارهای آسیبدیده را بهصورت آرام و کمهزینه (یا دستکم با هزینهای پیشبینیپذیر) اصلاح و رویکردهای معیوب را متحول کند.
استرسی که بخشی از مردم و بسیاری از دغدغهمندان اصلاحطلبی در ٢٩ و ٣٠ اردیبهشت تحمل کردند، کمتر از بازی خاطره انگیز ایران مقابل استرالیا در هشت آذر ٧٦ نبود! استرسی که نه بهدلیل پست و منصب که غالب این دغدغه مندان منصبی نداشتند که نگران ازدستدادنش باشند، بلکه صرفا بهخاطر اعتقاد به این بود که برای بسط آزادی بیان و توسعه و آبادی ایران اساسا راهی جز ادامه راه طی شده برایشان باقی نمانده است.
رئیس جمهور و همه مدیران و مسئولان دولت دوازدهم اگر بخشی از این استرس را درک کرده باشند، مطمئنا برای پاسداشت آن مانند بازیکنان فوتبال دهه ٧٠، غیرتمندانه و بدون هیچ رویکرد منفعتطلبانهای از ثانیه ثانیههای این چهار سال برای رسیدن به اهداف متعالی این خیزش، بهره خواهند برد و به پشتوانه حمایت تماشاگران خود از یورش همه جانبه حریف هراسی به دل راه نخواهند داد؛ تماشاگران تیزبین و فهیمی که اگر تیم محبوبشان خوب و جانانه بازی کرده باشد حتی در صورت باخت به احترامش خواهند ایستاد و اشکریزان تیمشان را تشویق خواهند کرد.
اکنون در شرایط سال ٩١ نیستیم. دولت دوازدهم قرار نیست دولت دهم را تحویل گیرد و مجلس شورای اسلامی امروز هم اگرچه نماد همه بضاعت نخبگی کشور نیست، اما مجلس یکدست اصولگرای نهم هم نیست.
آگاهی مردم هم ارتقای محسوسی نسبت به گذشته یافته است و بهتبع آن رفتار برخی از کنشگران سیاسی رقیب یا بهدلیل پیبردن به اشتباهات گذشته یا به علت حفظ منافع سیاسی و... واقعگرایانهتر شده است، ازاینرو دولت دوازدهم با مسیری بهمراتب هموارتر نسبت به گذشته مواجه است. هرچند اصلاح همهچیز را نمیتوان از دولت توقع داشت و این نکته را نادیده گرفت که در ساختار سیاسی کشور، دولت، یگانه نقشآفرین عرصه تصمیم و اجرا نیست یا منطقی به نظر نمیرسد که بسیاری از موفقیتها یا معضلات امروز کشور را منفک از شرایط دو، سه دهه گذشته و حتی پیشتر از آن دانست و تندی و کندی روند اصلاح مشکلات امروز را بیتأثیر از آن منظور نمود؛ اما با همه اینها باید بپذیریم که عامه مردم عادت ندارند به این پیچیدگیهای پنهان بیندیشند و مهمتر از آن اقشار خاکستری و سفید اجتماع از تحمل و اعتماد بالایی نسبت به سیاسیون خود برخوردار نیستند که دل در گرو آرای امروز آنها داشته باشیم و با طمأنینه مهرههایمان را حرکت دهیم و تاکتیکهایمان را به اجرا درآوریم. برای پیشبرد مرحلهای اهداف متعالی فرهنگی، سیاسی و... در انتخابات١٤٠٠ به این آرا نیازمندیم.
پراکندهنشدن گروههای اصلاحطلب و حامی دولت در گرو مناسببودن تاکتیک اتخاذشده و حرکات حسابشده مهرههای دولت دوازدهم در این چهار سال است. اصلاحطلبان و کثیری از دغدغهمندان غیرسیاسی، آبروی خود را برای ادامه راه دولت روحانی خرج کردهاند؛ اکنون زمان آن است که دولتمردان و مدیران ردههای بالا تا پایین دولت دوازدهم از آبروی خود مایه بگذارند و بیش از اندیشیدنِ صرف به ارتقای منصب و مقام خود یا حفظ منافع شخصی و خانوادگی، به ارتقای سطح شاخصههای همهجانبه توسعه پایدار در کشور و گسترش منافع ملی بیندیشند تا در پایان این چهار سال مایه بیآبرویی جریانها و افرادی نشوند که برایشان آبرو خریدهاند؛ تجربه دولت نهم و دهم درسهای زیادی برای آویزه گوش قراردادن دارد.
چهار سال پیشِرو و انتخابات ١٤٠٠ خورشیدی، سالهای سرنوشتسازی است؛ سالهایی که میتواند برای جریان یادشده، مقدمات یک جهش بزرگ در رسیدن به اهداف گوناگون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... را فراهم آورد یا برعکس شرایط بازگذشت به گذشته را ایجاد کند. ما تجربههای تاریخی متعددی در این زمینه داریم!
اینکه گمان بریم پس از سپریشدن دوره انتخابات و فروکشکردن تبوتاب آن، جریان رقیب، از درِ رفاقت وارد خواهد شد و دولت را در جامهعملپوشاندن به مطالبات طرفدارانش یاری خواهد کرد، خواب بیتعبیری است، چراکه غالبا گروههای سیاسی حتی در امری واحد، از منظرهای متفاوت به آن نگاه میکنند، چه رسد به اینکه در برخی امور به اقتضای اعتقادات یا منافع سیاسی یا اقتصادیشان، دریافتی متفاوت و گاه متقابل داشته باشند! بهطور طبیعی رقبای سیاسی اصلاحات و حامیان دولت کنونی آرام نخواهند نشست و به احتمال قریب به یقین نهتنها رویکرد منتقدانه گذشته را ادامه خواهند داد، بلکه بر حجم بُعد تخریبی آن نیز خواهند افزود.
پدیدهای که در شرایط مساوی میدان رقابت، نهتنها امر مذمومی نیست بلکه - منهای تخریب- فلسفه وجودی گروههای سیاسی هر نظام مردمسالاری در این نهفته است تا هیچ قدرتی خود را از نظارت و پاسخگویی در امان و مصون نبیند که غالبا ریشه هر نوع فساد، انحراف و خودکامگی، در این مصونیت نهفته است.
علاوه بر این، چون مغلوبشدن مجدد در انتخابات ١٤٠٠ برای جریان اصولگرایی تحملناپذیر و ویرانکننده به نظر خواهد رسید، باید همه نیروهای دولت دوازدهم خود را از هماکنون برای یک حضور تمامعیار آماده کنند و اطمینان داشته باشند جریان رقیب با یاریگرفتن از تمام توان و نیروهایش از کوچکترین کمکاری یا نقطه ضعف شخصی، خانوادگی و تیمی دولتمردان و زیرمجموعه آنها برای ناامید و بیاعتمادکردن طرفداران و حامیان قشرهای پیروز انتخابات ٩٦ بهره خواهد برد که بتوانند تا انتخابات ٩٨ مجلس و مهمتر از آن، ریاستجمهوری ١٤٠٠ از سرمایه اجتماعی ایجاد شده بکاهند.
ازاینرو، صرفنظر از تمام شاخصههایی که دکتر روحانی و مشاورانش باید در گزینش نیروها و همکاران برای پاسخگویی حداکثری به مطالبات رأیدهندگان حامی دولت دوازدهم، لحاظ کنند؛ منتخبان ردههای بالا تا پایین هم باید به حیاتی و متفاوتبودن این چند سال واقف باشند و مراقب باشند آلوده ویروسهای کشندهای نشوند که معمولا دولتهای دوم بهآن مبتلا میشوند!
آنچه بیش از همه ناکامیها میتواند سرمایه اجتماعی دولت و بهتبع آن جریان اصلاحات را با چالش مواجه کند، غرور قدرت و سوءاستفادههای مالی و شغلی از منصب است؛ ویروسهای کشندهای که غالبا اگر مراقبت نشود، در دولتهای دوم قوّت بیشتری میگیرند. غرور و سوءاستفاده میتواند وجوه کاذب و مخرب گوناگونی به خود گیرد و پیکره تنومند و قوی هر جریان یا قدرت سیاسی را در کوتاه مدت یا میانمدت به نابودی و مرگ بکشاند.
ضریب تأثیر این ویروسها در صورت ایجاد، احساس سرخوردگی و فریب در بستر جامعه به حدی است که گاه طیفهای اجتماعی حامی را به خودزنی مجاب میکند، چراکه در ارزیابیهای مردمی آنچه بیش از کامیابیها و ناکامیها قضاوت میشود، احساس و تصویری است که گِردِ فاعل آن کامیابی یا ناکامی شکل گرفته و خودنمایی میکند.
بنابراین همه نیروهای حاضر در دولت، همچنین سیاستگذاران اصلاحات باید در نظر داشته باشند، آنچه بیش از کنشهای بیرونی و رفتارهای پسندیده یا مذموم جریان رقیب میتواند ائتلاف شکلگرفته نیمدهه اخیر میان احزاب اصلاحطلب و محافظهکار را به شکست بکشاند، رفتارهای درونی و کنشهای مغرورانه و منفعتطلبانه جریان خودی است! شاید دو مورد از عوامل مهمی که باعث شده است پس از دو دهه رئیسجمهور اصلاحات هنوز مورد احترام و وثوق بخش اعظمی از اقشار مختلف اجتماع باشد، فروتنی و پاکدستی وی بوده است.
درهرحال، اینکه همه تلاش افراد و گروههای سیاسی در کسب قدرت را به آسمان پیوند دهیم و برای خدمت به خلق تصوّر کنیم یا توقع داشته باشیم فعالان سیاسی از بالا تا پایین برای رضای خدا و خلق او قدم در این راه بگذارند و ایثار کنند، شعار بیپشتوانه و خیالانگیزی است؛ اما میتوانیم از هر جریان سیاسیای توقع داشته باشیم برای حفظ خود و پیشبرد اهدافش، سازوکاری طراحی و اجرا کند که بتوان به کمک آن در گزینش و معرفی افراد کاربلد و پایبند به اندیشههای جریان، دقت و وسواس لازم به خرج داد تا جلوی فعالشدن لابیهای منفعتطلبانه مالی و شغلی و ورود چتربازان سیاسی، سد شود و مهمتر از آن با نظارت نظاممند درونجریانی، رفتار و روابط مالی و شغلی معرفی شدگان در طول مدت خدمت رصد شود تا در کنار افزایش کامیابیهای گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و...، منفعتطلبیها و تکبرها به حداقل برسد. راه ناهموار است و مسیر برگشتپذیر! فرصت پیش رو بسیار مغتنم است و هدردادن آن خیانت به همه امیدها و اعتمادهای تجمیعشده!
بقیه کار ها را کسان دیگری تصمیم میگیرند