یادداشت دریافتی| سیاوش مهرآیین*؛ تا بگی «ف», میگم «فرحزاد»؛ این مثل معروف معمولاً در دو جا کاربرد دارد. یکی جایی که کسی بخواهد از تواناییهایش سخن بگوید و داشتههایش را به رخ دیگران بکشاند و دیگر در جایی که آدم بخواهد بدون استدلال و فقط براساس انگارههای اطرافش سخنی بگوید.
داستان «پراید» هم از سرنوشت این مثل دور نیست. این روزها تا بگی «پ» همه میگویند «پراید». کافی است در جایی به ویژه در محافل صنعتی بخواهی کلمهای بگویی که اولش با «پ» شروع بشود, هنوز کلمه تمام نشده در گوشها چیزی دیگری پیچیده است. در حقیقت چیزی که گفته میشود با چیزی که شنیده میشود فاصله معناداری پیدا میکند. البته نکته دیگری هم این «پراید» دارد و آن اینکه واژهای است که جایگزین «خودرو» هم شده است.
مثلاً دیده شده که مدیر عامل گروه سایپا گفته که: «پس از برجام و رفع تحریمها تولید خودرو از ۸۰۰ خودرو در روز به ۲۵۰۰ خودرو رسید.» اما تحلیلگران در تفسیر این سخن با جابجایی واژه «خوردو» با «پراید» چنین تیتر زدند که: «تولید سه برابری پراید در دوران پسابرجام!»
«پراید» موجودی است که در دامن صنعت خودروسازی ایران پرورش یافته است. این موجود محصول نوعی نگاه استراتژیک به صنعت خودروسازی ایران طی سه دهه گذشته بود, نگاهی که باور داشت صنعت خودرو با قطع ارتباطات بینالمللی خود توان سرپا ماندن و ادامه یک زندگی غبراغ را دارد؛ واقعیت این است که امروزه «پراید» با تمام دستاوردهایش دیگر موجودی نیست که حیاتش به دلخواه این و آن وابسته باشد. سرنوشت این موجود در دست مصرف کنندگانش قرار دارد.
درست مثل سایر پدیدههای اقتصادی دیگر, این مردم هستند که باید با تقاضای خودشان به تولید کنندگان پیام مشخص ارسال كنند.
اگر بخواهیم از تجربه «پراید» درس مشخص برای آینده صنعت خودروی ایران بگیریم آن درس در آسانترین شکلاش چنین به ما میآموزد: هیچگاه با دستور به صنعت نگویید که چه چیزی را تولید کند، هیچگاه با دستور نخواهید که قیمت کالایی در عرصه بازار تعیین گردد و هیچگاه با دستور هم نخواهیم که کالایی را از بازار حذف کنیم. به قواعد اقتصادی باور داشته باشیم این قواعد چنین نظام یافتهاند که در نهایت به صرف و صلاح مردم عمل خواهند کرد.
*کارشناس خودرو