bato-adv
کد خبر: ۲۸۹۵۶۶

جنگ آب زير پوست خاورميانه

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۷ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۵
اين روزها تمامي نگاه‌ها به سمت بحران‌هاي دامنه‌دار خاورميانه است. بحران‌هايي مانند داعش، جنگ داخلي سوريه، مسائل داخلي عراق، اختلافات ايران و عربستان، جنگ يمن، تظاهرات مردمي در بحرين، نبرد افغانستان و طالبان، همه اينها نشان از بحران‌هاي جدي دارد كه سراسر منطقه را در بر گرفته است.

در حالي كه «بحران آب در خاورميانه» بحراني حياتي است كه زير پوست بحران‌هاي اين منطقه جريان دارد و در ميان سيل اخبار مختلف اين منطقه محو شده، درحالي كه اين بحران روز به روز عميق‌تر مي‌شود و كمتر كسي است كه به مساله آب در خاورميانه توجه ويژه‌اي داشته باشد. طبق آخرين گزارش بانك جهاني در طول ٢٥سال آينده اگر مديريت آب به اين نحو در خاورميانه ادامه پيدا كند، توليد ناخالص ملي منطقه ٦درصد كاهش مي‌يابد. اين در حالي است كه اكنون از ٣٣ كشور خاورميانه ١٤ كشور با چالش آب مواجه هستند.  بحرين، كويت، قطر، امارات، فلسطين، عربستان، ايران، لبنان، عراق، سوريه و يمن از جمله كشورهايي هستند كه با اين چالش مواجه هستند. تركيه و رژيم صهيونيستي سال‌هاست كه آب خود را در شرايط هشدار قرار داده‌اند. اين بحران به حدي جدي است كه عملا حيات ‌بخش زيادي از مردم منطقه خاورميانه را تحت تاثير قرار داده است. حتي اگر به اين تصور برسيم كه جنگ‌هاي خاورميانه پايان پيدا كند، مردم از بي‌آبي تلف خواهند شد و دولت‌ها براي حفظ منافع و حق حيات شهروندان خود دست به هركاري مي‌زنند. در چنين شرايطي مي‌توان انتظار جنگ آب را در خاورميانه كشيد.

محسن سليماني روزبهاني، مدير پروژه بين‌المللي تالاب‌هاي ايران در گفت‌وگو با «اعتماد» در خصوص چرايي اين اتفاق در خاورميانه گفت: موضوع مهمي كه امروزه در دنيا وجود دارد اين است كه در مناطق خشكي مثل خاورميانه و به‌خصوص ايران، اتفاق بزرگي در حال رخ دادن است و آن استحصال منابع آب است. كشورها به جاي اينكه بخش عمده‌اي از انرژي و منابع خود را در راستاي مديريت منابع آب صرف كنند، با همسايگان خود وارد رقابتي به نام استحصال منابع آب شدند، معمولا اين اقدام بدون توجه به آثار و عواقب اين موضوع در پايين دست رخ مي‌دهد. چرا كه اكوسيستم، مرزهاي سياسي را به رسميت نمي‌شناسد و وقتي كه سدي در تركيه بنا مي‌شود اثرات آن تا چند صد كيلومتر در پايين دست مشاهده مي‌شود. يا حتي وقتي كه درون مرزهاي يك كشور حوضه آبريز را در نظر مي‌گيرد و سدي را در فاصله چند ده كيلومتري يك درياچه و تالاب قرار مي‌دهيد عواقب آن مردمي كه در پايين دست حضور دارند را تحت تاثير قرار مي‌دهد و اتفاقي كه در تالاب هامون رخ داده همين موضوع است. زيرا اين تالاب يك حوضه آبريز بسيار گسترده است كه بخشي از مديريت آن در كشور افغانستان قرار دارد و اگر بنا باشد حوضه آبريز هامون را بر مبناي مرزهاي سياسي مديريت كنيم عملا عواقب آن را در تالاب مي‌بينيم كه شاهد خشك شدن آن هستيم. يا مسائلي كه در مورد دجله و فرات وجود دارد از همين قسم است.

 دجله و فرات از بالا دست توسط تركيه در كنترل قرار گرفته و اين موضوع باعث مي‌شود بخشي از تالاب هورالعظيم را از دست بدهيم و اين قضيه تبديل مي‌شود به بحث گردو غباري كه ايران، عربستان و حتي عراق و سوريه را تهديد مي‌كند. خيلي وقت‌ها پروژه‌هاي توسعه‌اي كه بر سر استحصال آب صورت مي‌گيرد با نگاهي كوتاه‌مدت است كه بسياري از اثرات زيست‌محيطي در پايين‌دست را مدنظر قرار نمي‌دهد. اين اتفاق مثل آن مي‌ماند كه شريان‌هاي حياتي بدن را قطع كنيد و انتظار داشته باشيد، اعضاي بدن عملكرد سابق خود را حفظ كند.

در حالي كه وقتي سدي را در بالادست تاسيس مي‌كنيد، شريان‌هاي حياتي اكوسيستم و تمدن‌هايي كه براي خود بر مبناي آن خانه و زندگي تشكيل دادند را از بين مي‌بريد. با اين بهانه كه مي‌خواهيم پروژه توسعه‌اي در نقطه‌اي ديگر داشته باشيم. در سال‌هاي گذشته اثرات اين پروژه‌هاي توسعه خود را بيشتر و بيشتر نشان مي‌دهد چرا كه رفتارهاي طبيعت اين موضوع را نمايان كرده است. واكنش‌هاي طبيعت در يك روز و دو روز شكل نمي‌گيرد و اين واكنش‌ها در طول يك يا دو دهه گذشته شكل گرفته و به همين دليل است كه شرايط حال حاضري كه اكنون در منطقه شاهد آن هستيم به وجود آمده است.

تاثير آب بر نافرماني مدني
برخي نظريه‌ها در خصوص گسترش دامنه بحران سوريه نيز حاكي از آن است عدم مديريت مناسب منابع آب در اين كشور در طول ساليان گذشته موجب شده تا نزديك به دو ميليون كشاورز و دامدار در اين كشور شغل خود را از دست بدهند و موجب شده تا به نافرماني مدني و اعتراض‌ها در اين كشور دامن زده شود. موضوعي كه نشان مي‌دهد عدم مديريت منابع آب مي‌تواند در شكل‌گيري نافرماني‌هاي مدني در منطقه نيز موثر باشد.

مدير پروژه ملي تالاب‌هاي ايران در خصوص شكل‌گيري اعتراضاتي از اين دست مي‌گويد: اساسا الگوهاي توزيع منابع آب در حوضه آبريز تبديل به بهانه‌هايي براي شكل‌گيري يك تمدن هستند، در گذشته پايين دست‌ها محل تشكيل جلگه‌ها بود كه خاك حاصلخيز براي كشاورزي و دامداري بودند وقتي كه الگوهاي توزيع آب را تغيير مي‌دهيد عملا بهانه‌هاي شكل‌گيري تمدن و معيشت مردم را نيز تغيير مي‌دهيد، الگوهاي زندگي نيز اكنون تغيير كرده و مردم به سمت بالادست‌ها و جاهايي كه آب وجود دارد كوچ مي‌كنند. موضوع نافرماني‌ها و بحث‌هاي سياسي در تخصص من نيست، اما موضوعي كه وجود دارد اين است كه وقتي معيشت گروه زيادي از مردم در تغيير الگوهاي توسعه و منابع آب تهديد مي‌شود، مردم مجبور به مهاجرت مي‌شوند يا اگر اندكي پرقدرت باشند به سمت اقدامات سياسي پيش مي‌روند.

پيش‌بيني يك جنگ
اگر در مرورگرهاي اينترنتي واژه‌اي با نام بحران آب (Water crisis) را جست‌وجو كنيد، با حجم انبوهي از مقالات و تحليل‌ها مواجه مي‌شويد كه يك چيز را به خصوص در خاورميانه هشدار مي‌دهد و آن نه‌تنها يك بحران بلكه جنگي براي آب است. موضوعي كه مي‌تواند در آينده خاورميانه بسيار تاثيرگذار باشد. سليماني در اين خصوص مي‌گويد: به نظر من جنگ آب آغاز شده است و اين‌گونه نيست كه در آينده بناست رخ دهد، اما فعلا مقياس آن در ابعاد محلي است. در كشور خودمان رقابت‌هاي جدي ميان استان‌ها براي آب شكل گرفته است.

 هرچند زير چتر يك حكومت قرار داريم اما رقابت‌هاي استاني و محلي بر سر تصاحب منابع آب وجود دارد و گاهي ملاحظات سياسي و فرمان‌هاي مقام‌هاي بالاتر جلوي اين مناقشات را مي‌گيرد. به نظر مي‌رسد اين مقياس‌هاي محلي و خردي كه شكل گرفته به مانند افغانستان و ايران است و در سطح گفت‌وگو ميان دو طرف به سمت حل مناقشه پيش مي‌رود. همچنين موضوعات خردي كه در سطح كشور نيز به وجود آمده را اگر بتوانيم به شكل درستي زنگ خطرها را جدي بگيريم و به سمت گفت‌وگو بر سر منابع آب، كه مي‌تواند به جاي بهانه‌اي براي دعوا تبديل به بهانه‌اي براي گفت‌وگو شود و جلوي مناقشات بزرگ در آينده را نيز بگيريم؛ اما اگر اين هشدارها را جدي نگيريم و بخواهيم نگاه بخشي و محلي به موضوع منابع آب داشته باشيم در آينده اين بحران بسيار جدي خواهد بود.

در مورد كشور ما همين شرايط است كه به عنوان مثال در مناطق خشك كشور كه در بالادست قرار دارند برنج كشت مي‌شود و عده‌اي ديگر در پايين دست از بي‌آبي رنج مي‌برند، اين مورد را مي‌توان به منطقه خاورميانه تعميم داد كه شاهد همين شرايط هستيم. همين موضوع را بين اردن، فلسطين و رژيم اسراييل مي‌بينم كه هم الگوهايي در مديريت منابع و هم رقابت‌هايي براي تصاحب منابع آب وجود دارد. بين تركيه، سوريه، عراق و ايران نيز شاهد همين موضوع بر سر دجله و فرات هستيم. هرچند ايران به صورت مستقيم درگير اين حوضه آبريز نيست اما به ناچار شاهد اثرات آن در كشور هستيم كه مردم در اهواز نمي‌توانند نفس بكشند يا حتي تبعات آن تا شهرهايي مثل تهران نيز كشيده مي‌شود. تصوير عمومي از حوضه آبريز دجله و فرات اين است كه تركيه، سوريه و عراق درگير آن است اما كشوري كه بيشترين اثرات آن را مي‌بيند ايران است كه ديگر اين مساله تنها آب نيست، بلكه نفس كشيدن مردم است و عدم مديريت مناسب موجب شده تا كشور ما دچار تهديدي از نوع نفس كشيدن شود.

نقش دولت‌ها در بحران آب
طبق گزارش موسسه توسعه پايدار، سطح رود اردن در حال كوچك‌تر شدن و نقشه‌ها نيز نشان مي‌دهد كه دجله و فرات بيش از هر نقطه ديگري از جهان در حال از دست دادن سطح آب خود هستند. همچنين به گزارش بروكينز، عراق فاضلاب‌هاي خود را در دجله سرازير كرده است و آب اين منطقه را آلوده مي‌كند. در چنين شرايطي اين سوال به وجود مي‌آيد كه كاسته شدن سطح آب منطقه تا چه حد در اختيار دولت‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي آنها در كنترل منابع آب است. سليماني در پاسخ به نقش دولت‌ها در اين زمينه عنوان كرد: در تئوري‌هايي كه وجود دارد و آن چيزي كه به طور عمومي آن را مانيتور مي‌كنيم، موضوعي با نام تغيير اقليم بزرگ وجود دارد. از سوي ديگر، موضوع ديگري با نام تغيير اقليم انسان ساخت وجود دارد. به اين معني كه با شيوه كنوني مديريت آب ما عملا مواجه هستيم با شرايطي كه به واسطه تغيير در اكوسيستم اقليم را نيز تغيير مي‌دهيم و همين موضوع حتي بر الگوهاي بارش نيز تاثيرگذار است. به طور مثال آمار نشان مي‌دهد زماني كه حيات روي درياچه اروميه كامل بوده، بارش روي درياچه بيشتر از ديگر نقاط آبريز بوده، اما با تغيير اكوسيستم درياچه اروميه بارش روي درياچه به‌شدت كاسته شده است.

 وقتي كه مسير دجله و فرات را در بالادست تغيير مي‌دهيد و اكوسيستم را در پايين‌دست با مشكل مواجه مي‌كنيد، در واقع اقليم را تغيير داديد و بخشي از شرايط خشكي و عدم شكل بارش به واسطه اين تغيير اقليم است كه حتي الگوهاي طبيعي را در منطقه تغيير مي‌دهيد كه موضوع بسيار مهم و كليدي است. اكنون ما هم، درگير تغيير اقليم جهاني هستيم و هم به دليل دستكاري‌هاي برخي كشورها تغيير اقليم‌هاي خردي به وجود مي‌آيد كه خودساخته است و منطقه را به سمت خشك‌تر شدن پيش مي‌برد. به اين ترتيب هم ما منابع را در بالادست را از دست مي‌دهيم و هم منابعي كه به شكل طبيعي در پايين‌دست وجود داشته و خود را بازتوليد مي‌كردند، از دست مي‌دهيم و وقتي يك تالاب از بين مي‌رود، خرد اقليم آن منطقه و تعادل آب و هوا نيز از بين مي‌رود.

در جست‌وجوي آبي كه ديگر نيست
گزارش‌ها حاكي از آن است كه عربستان سعودي تمام غلات موردنياز خود را در سال ٢٠١٦ از خارج كشور وارد كرده و همين شرايط نيز در يمن گزارش شده است. در صنعا پايتخت يمن به صورت سالانه سطح آب زيرزميني آن ٦متر كاهش پيدا مي‌كند و گرما موجب شده تا تبخير آب در اين مناطق افزايش پيدا كند، در چنين شرايطي اين نگراني به وجود مي‌آيد كه با ادامه اين روند، ساير كشورهاي خاورميانه نيز به سمت تامين غلات و مايحتاج اوليه خود از بيرون مرزهاي خود پيش بروند. مدير پروژه تالاب‌هاي ايران علت اصلي اين جريان را تغيير الگوهاي زندگي در خاورميانه دانست و تصريح كرد: اتفاق بسيار بدي كه در چند دهه گذشته رخ داده، ورود يك الگوي نامناسب زندگي به سرزمين‌هاي خشك خاورميانه بوده است. ايران را مثال مي‌زنم چرا كه ساير كشورهاي منطقه نيز شرايطي مشابه دارند. آن هم اين است كه از شيوه پايدار معيشتي به سمت يك الگوي ناپايدار معيشتي حركت كرديم. مردم شهر يزد، اصفهان و حتي ساير مناطق خشك ايران، قبل از ورود الگوهاي ناپايدار مانند احداث بي‌رويه چاه و احداث سدها، با يك الگوي پايدار معيشتي و بر اساس واقعيت‌هاي منطقه خود زندگي مي‌كردند. به واسطه يك مديريت غيراستراتژيك و ورود الگوهاي ناپايدار، به شكل ولع‌آميزي از آب‌هاي زيرزميني استفاده شد. مردم يزد به صورت كاملا پايدار با سيستم آبي قديمي مانند قنات و سردابه كه با الگوي منطقه‌اي خشك مانند يزد كاملا همخواني داشت، زندگي مي‌كردند. حالا به يكباره دچار توهمي شديم كه دسترسي تمام‌نشدني به آب‌هاي سطحي و زيرزميني وجود دارد و هر ميزان كه بخواهيم از آن استفاده كنيم. در طول چند دهه با ورود تكنولوژي‌ها، مردم شهر يزد و اصفهان با الگويي آب را مصرف مي‌كنند كه مردم در شمال كشور استفاده مي‌كنند. در صورتي كه منابع آب‌هاي زير زميني در اين مناطق به عنوان ذخاير استراتژيك محسوب مي‌شوند. اما عملا در طول چند دهه گذشته از اين منابع به شكل بسيار ناپايدار استفاده شده است. اتفاق بد ديگر دسترسي به اين منابع ناپايدار، الگوها و سطح مطالبات را نيز تغيير داده است و اين الگوي جديد خود تبديل به يك مطالبه اجتماعي شده است كه مي‌تواند، بحران‌‍‌زا باشد. مردم عادت كرده‌اند تا با اين جنس از منابع زندگي كنند در صورتي كه اين يك توهم است. الان اين آب وجود ندارد. مردم حتي در دوره‌اي با يك الگوي بد كشاورزي در مناطق خشك برنج و هندوانه كشت كردند و الان به سمت استانداري‌ها مي‌روند و مطالبه آب نداشته را مي‌كنند. استاندار هم يا بايد با همسايه‌اي كه آب دارد وارد مذاكره و حتي دعوا شود تا بتواند آب مناطق پرآب‌تر را به سمت استان بياورد چراكه اساسا اين استان توان اين سطح از توسعه را نداشته است. اين مطالبه‌ها اكنون بر منابعي شكل گرفته كه كاملا مجازي بودند و چالش‌ها دقيقا از همين نقطه آغاز شده است. حالا اين مقياس را اگر بزرگ‌تر كنيد، مشاهده مي‌كنيم كه همين الگو را نيز در سوريه، عراق و يمن شاهد بوديم. الگوهاي ناپايدار زندگي سطح مطالبه‌گري‌ها را افزايش داده و روي منابعي سرمايه‌گذاري شده است كه وجود بلندمدتي نداشتند، همه اينها را اضافه كنيم به رقابت استان‌ها و كشورها كه در حال شكل‌گيري است كه يك پازل بسيار پيچيده را به وجود آورده است.

كنترل تركيه بر دجله و فرات با طرح گاپ
با بالاگرفتن درگيري‌هاي ميان دولت تركيه با شبه‌نظاميان كرد تركيه در دهه ٩٠ميلادي، دولت به اين فكر افتاد تا طرحي را در منطقه كردنشين آناتولي كليد بزند كه بتواند منابع آب را در اين بخش مديريت كند و با گسترش كشاورزي و دامداري و همچنين توسعه اين مناطق مردم كردنشين تركيه را وابسته به دولت كند و رفته‌رفته مردم براي امرار معاش خود نيازمند دولت باشند و از هويت كردي خود دست بكشند و تبديل به شهروند عادي تركيه شوند. اين طرح، گاپ (GAP) نام گرفت كه تركيه با اين كار عملا كنترل آب منطقه را در دست گرفته و مدعي است كه جلوي سيلاب‌ها در پايين‌‌دست را با احداث سد گرفته است. از طرفي تركيه در پاسخ به اتهام‌هايي مبني بر استحصال آب دجله و فرات و اجازه ندادن دسترسي سوريه و عراق از اين آب مدعي است، سدهايي كه اين كشور بر سر دجله و فرات تاسيس كرده تنها سي درصد آب را مهار مي‌كند و عملا هفتاد درصد از اين آب را در دسترس مناطق پايين‌دست گذاشته است. اما مدير پروژه تالاب‌هاي ايران اين ارقام را بيشتر گول‌زننده مي‌داند. وي در اين خصوص عنوان كرد، شما زماني كه سدي را در بالادست احداث مي‌كنيد، نخستين كاري كه مي‌كنيد اين است كه الگوهاي هيدرولوژيكي و شريان‌هاي حياتي حوضه آبريز را برهم مي‌ريزيد. اگر فرض بگيريد آب يك حوضه آبريز صدميليارد مترمكعب باشد، اعلام مي‌كنيد كه من تنها براي ٣٠ ميليارد مترمكعب سد مي‌زنم. در اعداد و ارقام يعني براي ٧٠ ميليارد مترمكعب سدي ايجاد نشده است. در حالي كه در واقعيت چنين چيزي نيست. بلكه شما زماني كه براي ٣٠ ميليارد مترمكعب سد تاسيس مي‌كنيد مي‌توانيد آب را به صورت عمده‌اي كنترل كنيد. هرچند كه حجم مخزن ٣٠ ميليارد است اما درواقع اين مخزن دايما در حال تخليه شدن است و با اين سد عملا مي‌توان كل صدميليارد مترمكعب آب را مديريت كرد. در حالي كه به صورت ساده ٣٠ ميليارد مترمكعب حجم مخزن و مابقي آزاد است در حالي كه اين گونه نيست. در شرايطي كه سيل‌هاي عجيبي رخ ندهد با يك سد سي ميليارد مترمكعبي مي‌توان كل آب را مديريت كرد و مي‌دانيد آب را چه زماني و كجا در اختيار چه كسي قرار دهيد. اين نكته‌اي است كه در بحث مديريت آب كمتر ديده مي‌شود. همين اتفاق كه براي درياچه اروميه نيز رخ داد شبيه چنين موضوعي بود. وزارت نيرو عنوان مي‌كند كه براي هفت ميليارد مترمكعبي كه آب وجود دارد تنها براي دو ميليارد مترمكعب سد تاسيس كرده اما با همان سد مي‌توان بالاي ٥يا٦ميليارد مترمكعب آب را مديريت كرد. درصورتي كه واقعيت اين است كه چاه‌ها و برداشت‌هاي غيرمجاز تنها پانصد ميليون متر مكعب آب را برداشت مي‌كرد و مابقي آب جاري مي‌شد و پايين دست را سيراب مي‌كرد و به درياچه اروميه سرازير مي‌شد. در خصوص تركيه هم همين شرايط است. بنابراين با داشتن يك حجم مخزن امكان كنترل حجم بسيار بالاتري از آب را در اختيار خواهيد داشت.

از بين رفتن تمدن بين‌النهرين
دولت تركيه معتقد است با توجه به ضايعات بالاي كشاورزي در عراق و سوريه با ايجاد سدهاي متعدد در دجله و فرات در حال مديريت منابع آب است تا جلوي اين هدر رفتن منابع آب را بگيرد اما اين مقام مسوول در سازمان حفاظت محيط زيست معتقد است كه اين توجيه اصلا درست نيست. چرا كه ما آب را از طريق خط لوله منتقل نمي‌كنيم. آب از درون اكوسيستم جريان پيدا مي‌كند، مناطق بسياري را سيراب مي‌كند و در آخر خط به اروند و خليج فارس مي‌رساند. اين فكر اشتباهي است كه در سرزمين ما هم بود كه هرجا رودخانه‌اي وجود دارد سد بزنيم تا آب به درياچه اروميه و حتي درياي خزر نرسد. ما اكنون شاهد ضرر اين موضوع هستيم. وقتي كه آب را خوب مديريت نمي‌كنيد موجب مي‌شود سطح آب درياي خزر كاهش پيدا كند، كاري كه كشورهاي حوضه خزر آن را انجام مي‌دهند. بخشي از ورودي آب شيرين به خزر كم شده، اكوسيستم درياي خزر در حال تغيير است و به جاي اينكه آب شيرين سالم وارد خزر شود دايما آب آلوده وارد درياي خزر مي‌شود و آن را از دست مي‌دهيم. در جنوب نيز همين شرايط است، وقتي كه جلوي ورودآب شيرين را با مدل تركيه كنترل مي‌كنيد كليه اكوسيستم پايين دست را از بين مي‌بريد. بين‌النهرين يكي از نخستين نقاط شكل‌گيري تمدن بشري بوده است، اكنون اين منطقه كلا از دست رفته است. يعني كل تالاب‌هاي منطقه بين‌النهرين را از دست داديم و تنها خط باريكي باقي مانده كه آن هم به مجموعه تالاب‌هاي هورالعظيم و هورالهويزه سرازير مي‌شود كه مشترك بين ايران و عراق است. اكنون مشكل اصلي ما اين نيست. بزرگ‌ترين منطقه‌اي كه كانون گرد و غبار شده تالاب‌هاي منطقه بين‌النهرين است كه مردم در آن زندگي مي‌كردند و حتي قايقراني داشتند. وي همچنين عنوان كرد كه اين روند حتي مي‌تواند بر خليج فارس نيز تاثير بگذارد و اكوسيستم منطقه را تغيير دهد.

آب به جاي نفت
هرچند وزارت امورخارجه تركيه بيان كرده است كه آب را بهانه‌اي براي گفت‌وگو و نه جنگ مي‌داند اما سليماني معتقد است رفتار تركيه چنين چيزي را نشان نمي‌دهد. وي تصريح كرد: در اجلاس آب سال ٢٠١٤ استانبول رجب طيب اردوغان رسما خطاب به كشورهاي نفت خيز منطقه اعلام كرد؛ شما نفت داريد و ما آب؛ به نظر شما اين پيام دوستي است كه براي مردم پايين دست ارسال مي‌شود؟در حالي كه موضوع آب با موضوع نفت كاملا متفاوت است چرا كه آب جريان زندگي است و با اين كار پيام دوستي را منتقل نمي‌كنيد.

با اين حال در حال حاضر تركيه در طرح گاپ ٢٢ سد و ١٩ نيروگاه را با هزينه‌اي بالغ بر ٢٣ميليارد دلار ايجاد كرده كه گزارش‌ها نيز حاكي از آن است كه اين روند در حال افزايش است. اما تاكنون هيچ نهاد بين‌المللي به صورت جدي براي جلوگيري از اين اقدامات تركيه وارد مذاكره نشده است، مدير پروژه تالاب‌هاي ايران در اين خصوص مي‌گويد: سازمان‌هاي بين‌المللي معمولا در پروژه‌هايي كه اختلاف بين چند كشور وجود دارد ورود پيدا نمي‌كند. از همين رو تركيه اين موضوع را كاملا دوجانبه مي‌داند و اساسا اجازه ورود نهادهاي بين‌المللي را تاكنون نداده است. چه در مورد كنوانسيون رامسر يا بسياري از كنوانسيون‌هاي مرتبط هرزمان كه صحبت از مجموعه آب‌هاي بين‌النهرين و سدهاي احداثي روي آن شده تركيه كاملا موضع دارد و آن را مساله‌اي بين‌المللي نمي‌داند و آن را دو يا چندجانبه دانسته و اجازه ورود هيچ ارگان بين‌المللي را نداده است. وي مي‌افزايد، تا جايي كه من اطلاع دارم برخي سازمان‌هاي فني بين‌المللي خواستند تا به اين موضوع ورود پيدا كنند، مانند سازمان همكاري‌هاي بين‌المللي سوئد قصد داشته كه به اين بحث ورود پيدا كند و بنا بود تا كنسرسيومي را در اين خصوص تشكيل دهد كه نتيجه آن تنها در حد يك كنفرانس باقي ماند. اما اقدام بين‌المللي جدي را به شخصه در اين خصوص نديدم و معتقدم اين موضوع مي‌تواند در آينده اين موضوع تبديل به محل اختلاف جدي شود. اين موضوع مختص به تركيه هم نيست، هر نوع آبي در بالادست و پايين‌دست وجود دارد مي‌تواند در منطقه تبديل به محل اختلاف شود. به طور مثال ما با افغانستان بر سر مساله حريررود كه سد دوستي ما را سيراب مي‌كرد و منبع مهمي براي آب مشهد بود نيز دچار مشكل شده‌ايم. اين چالش مي‌تواند با كشورهاي ديگر نيز به وجود‌ آيد چراكه ما در شرق نيز وابسته به آبي هستيم كه از سوي ساير همسايگان به كشور سرازير مي‌شود.

حضور اسراييل در مديريت طرح گاپ
برخي اطلاعات حاكي از آن است كه رژيم اسراييل به طور مستقيم و جدي در طرح گاپ تركيه حضور دارد. آمارها نشان مي‌دهد كه يازده شركت اسراييلي، يك شركت مشترك امريكايي و اسراييلي و دو شركت مشترك تركيه و اسراييلي به طور مستقيم در پروژه گاپ تركيه حضور دارند كه اين نگراني را به وجود آورده كه مديريت اصلي منبع بزرگي از آب منطقه در اختيار اسراييل قرار گرفته كه مي‌تواند براي ساير كشورهاي منطقه از جمله ايران كه با اثرات مستقيم اين طرح روبه‌رو است بسيار نگران‌كننده باشد. سليماني با تاييد ضمني حضور اسراييل در اين طرح نيز گفت: نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه براي اسراييلي‌ها اين موضوع بسيار استراتژيك است. به هر حال دخالت داشتن در مديريت آب منطقه حساسي مانند خاورميانه مي‌تواند موضوع كليدي و وسوسه‌انگيزي باشد و شنيده‌هاي من نيز حاكي از آن است كه اسراييلي‌ها به‌شدت حضور جدي و موثري در پروژه گاپ تركيه دارند.

نگراني از يك آينده مبهم
در پايان مدير پروژه تالاب‌هاي ايران در خصوص آينده چالش دجله و فرات ميان كشورهاي درگير در اين موضوع گفت: با توجه به پيچيدگي‌هاي خاورميانه، كه اكنون شاهد عدم ثبات در كشور سوريه و شرايط عراق و همچنين نوع ارتباطات كشورها با يكديگر هستيم، از نظر من موضوع بسيار بسيار بااولويتي است اما از سوي ديگر هم جزومسائلي نيست كه به زودي قابل حل باشد و براي اين قبيل مذاكرات، طرفين بايد داراي حداقلي از ثبات سياسي، قدرت چانه‌زني مناسب و موادي از اين دست باشند. نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه ما جزو كشورهايي بوديم كه به‌شدت از اين موضوع متاثر شديم، در حالي كه هيچگاه در اين گفت‌وگوها حضور نداشتيم و نقش ما به رسميت شناخته نشده است. چيزي كه اكنون ايران بايد ورود جدي داشته باشد همين موضوع است كه اثرات جدي بر زندگي روزمره مردم گذاشته است.

اخيرا كمپين بزرگي در حال شكل‌گيري در داخل كشور است كه طرح گاپ تركيه را محكوم مي‌كند و از سازمان ملل خواسته‌اند به اين بحث ورود پيدا كند و به نظر من ما بايد در عرصه مديريت آب در منطقه ديپلماسي بسيار قوي‌تري داشته باشيم، اكنون ارتباطات بين‌المللي ما در حوضه مديريت منابع آب ديپلماسي بسيار منفعلانه‌اي است در حالي كه در عرصه‌هاي بين‌المللي و در نشست‌هاي بين‌المللي وقتي كه پاي بحث مديريت منابع آب دجله و فرات مطرح مي‌شود، ديپلماسي تركيه بسيار فعالانه است. وي در خصوص ارتباط سازمان محيط زيست با وزارت خارجه در اين زمينه نيز گفت: اين يك همكاري چند جانبه است كه متخصصين ما بايد ديپلمات‌هاي ما در اين زمينه را مسلح كنند، درحالي كه به نظر مي‌رسد ما در اين زمينه نتوانستيم كار جدي انجام دهيم و ارتباط قوي ميان ديپلمات‌ها و بخش فني وجود ندارد و موضع ما در حوضه گفت‌وگو بر سر منابع آب، ديپلماسي فعالي نيست. ما معمولا در اين زمينه‌ها منفعل هستيم و صبر مي‌كنيم كسي از ما شكايت كند و سپس موضع‌گيري مي‌كنيم. در حالي كه شاهد هستيم ديپلمات‌هاي تركيه بسيار فعال هستند. در صورتي كه ما زماني دور هم جمع مي‌شويم كه مساله‌اي به سمت ما مي‌آيد و مي‌خواهيم از آن دفاع كنيم. در صورتي كه ما بايد استراتژي در كنفرانس‌هاي بين‌المللي طراحي كنيم و قبل از اينكه به ما حمله شود دست به اقدام بزنيم.

 
مجله خواندنی ها