فرارو- «روشنفکران ایرانی با هم خوب حرف نمی زنند. این سنتی است که روشنفکران ما از جلال آل احمد به ارث برده اند و بعضی ها هم معتقد هستند که ریشه ی این زبان به شریعتی می رسد و این داستان به همین منوال ادامه پیدا کرده است.»
پس از اظهارات محمود دولت آبادی که به نقش سروش در جریان انقلاب فرهنگی اشاره کرده بود، عبدالکریم سروش هم چون روال گذشته بیانیه ی بلند بالایی در این باره نگاشتند و با زبان بسیار تند و گزنده ای به دولت آبادی تاخت.
سروش پس از تغییر دادن یکی از اشعار حافظ در بیانیه ی خود این گونه نوشت:« به جستجو برآمدم که قصه چيست و محمود دولتآباد کيست. خبر آوردند خفتهاي است در غاري نزديک دولتآباد که پس از 30 سال ناگهان بيخواب شده و دست و رو نشسته به پشت ميز خطابه پرتاب شده و به حيا و ادب پشت کرده و صدا درشت کرده و با «سخافت و شناعت» از معلمي به نام عبدالکريم سروش سخن رانده و او را «شيخ انقلاب فرهنگي» خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است. و اين همه عقدهگشايي و ناخجستگي در مجلسي به نام و حمايت از مهندس موسوي که در پي پوشيدن قباي خجسته صدارت است.»
در همین راستا تقی رحمانی در گفت وگو با فرارو گفت: «روشنفکران ایرانی با هم خوب حرف نمی زنند. این سنتی است که روشنفکران ما از جلال آل احمد به ارث برده اند و بعضی ها هم معتقد هستند که ریشه ی این زبان به شریعتی می رسد و این داستان به همین منوال ادامه پیدا کرده است، حتی روشنفکر برجسته ای همچون داریوش آشوری در پاسخ به یک مترجم جوان کلمات تندی به کار می برد، این روشی به نوعی می خواهد بگوید که من را نقد نکن.»
این روشنفکر مذهبی ادامه داد: «درست است که این کار باعث می شود که انتخابات داغ شود ولی اصل قضیه این است که وقتی این بحث ها داغ می شود باعث می گردد که افراد به دنبال اثبات ادعا های خود نباشند بلکه دو طیف هوادار تشکیل می شود و کلمات و عبارات را تبدیل به گزکی می کنند که همدیگر را نقد کنند. در این قضیه هم این گونه است اصل قضیه اینجا گم شده است آقای دولت آبادی به انقلاب فرهنگی اعتراض کرده و جملاتی به کار برده که نسبت دادن بعضی از این جملات به آقای دکتر سروش غلط باشد ولی سروش هم پاسخی تند تر و تیز تر داده در واقع اصل قضیه در این دعوا گم شده است . همچنین آقای دولت آبادی می توانستند از مهندس موسوی درآن جلسه درباره ی ستاد انقلاب فرهنگی ونقش سروش سوال کنند ولی این کار را نکردند.»
وی ادامه داد: «بحث انقلاب فرهنگی که منجر به تصفیه ی 60 هزار دانشجو از دانشگاه شد، به توان کشور ضربه زد، وظیفه ی ستاد انقلاب فرهنگی تصفیه ی اساتید و دانشجویان و گزینش آنها بود و این حرکت بر اساس علم نبود بر اساس خودی وغیر خودی و عقیده بود و این به طبع به توان علمی کشور آسیب زد و دانشگاه های ما را کم توان کرد، در سال 61 وقتی دانشگاه ها باز گشایی شدند بیش از نیمی از اساتید دیگر نبودند. در اینجا اتفاقات مورد بررسی قرار نمی گیرد و این خوب نیست.»
رحمانی در ادامه اظهار داشت: «وقتی این گفت وگو ها تند می شود صف بندی هایی هم ایجاد می گردد مثلا آقای اشکوری به دولت آبادی پاسخ می دهد که دو لت آبادی می خواهد روشنفکری دینی را نقد کند در صورتی که این گونه نیست، بحث دولت آبادی این است که سروش در انقلاب فرهنگی حضور داشته و دکتر سروش می گوید که من در انقلاب فرهنگی چندان کاره ای نبودم. نکته ی مهم این است که روشنفکران ایرانی واژه هایی را به کار می گیرند که راه گفت وگو را می بندد ودر این حالت گفت وگو کردن خیلی سخت می شود.»
رحمانی با اشاره به انقلاب فرهنگی گفت: «در بحث انقلاب فرهنگی مهم این است که ابتدا اتفاقات را برسی کنیم بعد به نقش افراد در آن بپردازیم و این برسی به مفهوم محاکمه ی آن ها نیست و قبول اشتباهات از جانب افراد به این معنی نیست که اعمال درست شان زیر سوال برود.در انجیل آمده است که معمولا آخری ها اولی می شوند،آخری ها ارج و قربشان بالا تر از اولی ها می شود مثل پولس ممکن است شان بیشتری پیدا کنند.»
این فعال سیاسی افزود: «بزرگ بودن کسی نباید اعمال غلط کسی در گذشته را توجیه یا لا پوشانی کند، در عین حال هم می شود در به کار بردن کلمات معقول و منصفانه عمل کرد.در غیر این صورت گفت و گوی مبارک روشن فکری در ایران صورت نمی گیرد. ما با این گونه زبان گفته گویی از جانب هر کسی که باشد نمی توانیم به کنه قضیه پی ببریم. این واژه های به کار رفته در جدال سروش و دولت آبادی واژه هایی به کار می رود به معنی این است که ما نقد یک دیگر را دوست نداریم و این نقد به نفی می رسد و در نهایت گفت وگوی اثباتی از بین می رود.»
رحمانی با انتقاد از ادبیات روشنفکران ایرانی گفت: «سنت روشنفکری در ایران همیشه این گونه بوده است و متاسفانه گردن مارکسیست ها می اندازند ولی این بیشترغیر مارکسیست ها و لیبرال ها هستند که این گونه با هم سخن می گویند. از طرفی هم ادبیات غنی ما پر از کنایه وطنز و نیش است ولی در قالب آن کنایه ها و طنز ها گفت وگویی هم وجود دارد. هر چقدر این گفت و گو کم بشود امکان درک روشنفکری ایرانی از هم پایین می آید. این امکان درک باعث می شود گفت و گو صورت نپذیرد و هر کسی با صدای بلند حرف خود را بزند.»
تقی رحمانی در ادامه در باره ی بیانیه ی حقوق شهروندی موسوی گفت: «موضوع مقدماتی که باید به آن پرداخت این است که دوره ی جدید سیاسی که در ایران بوجود آمده دوره ی مطالبه محوری است. مطالبه محوری موضوعی است که جلو تر از شعار محوری است وحرکت از معیار به مصداق است. بیانیه های مطالبه محوری که ابتدا از جانب ملی مذهبیون صادر شد،بعد هم زنان، دانشجویان و معلمان این کار را صورت دادند. این بیانیه ها دارای نگاه عبور از شخص و کاریزماست وحرکت به سوی عرضه ی مطالبات و وارد شدن به عرصه ی مصداقی است.»
این فعال سیاسی افزود: «بیانیه ی آقای موسوی همانند بیانیه ی کروبی در کل یک قدم رو به جلو است ولی مسئله ای که مطرح است بحث اعلام مواضع است که باید در آینده شفاف تر شود مثلا حقوقی که در قانون اساسی وجود دارد باید در باره ی اقوام ایرانی مشخص شود، آیا دادگاه ویژه ی روحانیتی که یک اهل سنت می رود باید با قوانین شیعه ی دوازده امامی با آن برخورد کرد؟ یا مسائل عدم تمر کز و آزادی بیان، برای تغییر این روند به دو رویکرد احتیاج داریم، اول این که چگونگی تحقق این اهداف مشخص شود دوم این که مجریان این طرح ها هم مشخص شوند و سوال این است که وزرا و اعضای کابینه ی آقای موسوی چه کسانی هستند که می خواهند این برنامه ها را تحقق دهند؟ باید توجه کنیم که آقای موسوی همچنان در شورای انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص حضور دارند و حداقل آنجا ایشان باید با سیاست های غلط فرهنگی مخالفت می کردند و این مخالفت را به بیرون انتقال می دادند.»
وی ادامه داد: «ما باید ببینیم این خواسته ها چگونه انجام می شود مثلا مدیریت غیر متمرکز در ایران آیا تبدیل به سفر های استانی که چیز مطلوبی نیست می شود؟ و این که به مخالف نگاه امنیتی نداریم این به چه معنی است، آیا مخالف حق انتخاب کردن هم دارد؟ آقای موسوی از حق کاندیدا شدن مثلا ملی مذهبی ها دفاع جانانه می کند؟آقای موسوی چه ضمانت اجرایی به این مطالبات می دهند؟»
رحمانی اظهار داشت: «آقای موسوی می گویند که از سندیکاها حمایت می کنند، ما می دانیم که سندیکا ها در ایران قانونی شناخته نشده اند. و سندیکای شرکت واحد افراد تحت فشار است و دو تن از اعضایش در زندان هستند. ما می دانیم خانه ی کارگر که از حامیان موسوی است اساسا با سندیکا ها رابطه ی خوبی ندارد. آیا آقای موسوی می آید و این مشکل را حل خواهد کرد؟»
این تحلیلگر مسائل سیاسی در مورد الگوی زیست مسلمانی یاران موسوی گفت: «آقای موسوی و همرهانش مقوله ای به نام زیست مسلمانی دارند. اما مدل اثباتی زیست مسلما نی هنوز منتشر نشده است. آیا این الگوی زیست مسلمانی ایران را فقط یک کشور اسلامی می داند. یا همه ی شهروندان ایرانی در آن صاحب حق هستند؟ ما در کشوری زندگی می کنیم که قوانین در آن اکثریت پیدا می کنند اگر کسی به این قانون اکثریت پیدا کرده اعتقادی به آن نداشت ولی ملزم به اجرا ی آن شد آیا حق انتخاب شدن دارد؟»
وی ادامه داد: «اوایل انقلاب دوران شعار بود ، شعار های کلی در سپهر آرمان اما الان به معیار مصداق نزدیک می شویم. دو مسئله اینجا مطرح می شوم اول این که شما می گویید به آزادی بیان اعتقاد دارید، دوم می گویید من برای آزادی بیان قانون می گذارم و با قانون گذاری در حقیقت مشخص می کنیم چقدر به آزادی بیان اعتقاد داریم. اما این که می گویید من به آزادی بیان اعتقاد دارم این یک چیز کلی است. این در مقام مدیریت اجرایی اعتباری ندارد آقای موسوی باید بگویند که چه ماده قانونی را در این راستا به مجلس پیشنهاد می کند؟»
رحمانی افزود: «بیانیه ی موسوی اگر قوانین و مواد قانونی مورد نظر خود را مشخص می نمود یک حرکت بسیار بلند و خوب بود. اگر این مسائل روشن شود ذهن جامعه هم بهتر تصمیم گیری می کند.»
رحمانی در پاسخ به پرسش فرارو که چه اختلافی بین دو بیانیه ی حقوق شهروندی آقای موسوی و کروبی دیدید گفت: «صراحت در گفتار کروبی در مورد آزادی و برخورد های غیر قانونی بیشتر از موسوی است. موسوی هم نمی گوید من به این اتفاقات غیر قانونی اعتقاد ادارم ولی صراحت کروبی بیشتر است. مهندس موسوی بنا به شخصیت شان نمی تواند مانند کروبی به جدل با حسین شریعتمداری به پردازد ولی این مهم نیست مهم این است که این صراحت به مرحله ی دیگری برسد که چگونه مصداقی می شود و با چه کسانی می خواهد اجرا شود؟»
رحمانی درباره ی نگاه موسوی به ملی مذهبیون گفت: «مهندس موسوی می گویند ملی مذهبی ها مسلمانند اما اصلا بحث مسلمان بودن ما نیست، اسلام ما را نه آقای کروبی و نه آقای موسوی و نه هیچ کس دیگری نمی تواند بحث کند.مسلمان بودن مهندس سحابی و مهندس بازرگان را که این افراد نمی توانند بررسی کنند. موسوی قبل از آشنایی با امام اسلامش را از بازرگان و شریعتی یاد گرفت.این خیلی خوب است که موسوی می گوید این ها را شهروندان ایرانی می دانم، اما این شهروند چه حقوقی دارد؟»
وی افزود: «در دوران اصلاحات هم از ترس جناح مقابل به ما مجوز فعالیت علنی داده نمی شد و فقط در بعضی جا ها تحمل می شدیم.این حرف موسوی که می گوید ما شهروند درجه دو نداریم حرف بسیار خوبی است اما چه مواد قانونی برای این موضوع ارائه می کند؟»