bato-adv
کد خبر: ۲۴۷۴۵۳

سالمندی، از‌ کار افتادگی نیست

تاریخ انتشار: ۱۷:۱۸ - ۳۰ شهريور ۱۳۹۴
مادر بزرگ پیشتر هم اسم نوه‌ها را فراموش می‌کرد، اما بتازگی خاطراتش را هم فراموش می‌کند و البته گاهی هم حرف‌های نامربوطی می‌زند که خیلی‌ها را دلگیر می‌کند. شاید آنها نمی‌دانند مادر بزرگ دیگر همان آدم قدیم نیست، یعنی همان مادری که تمام عمر خودش را صرف خانواده‌اش کرده است. دیگر مادر بزرگ عوض شده. اولش گفتند آلزایمر گرفته، بعد هم اسم کم کاری و پرکاری تیروئید را آوردند و عوارض مربوط به آن که کج خلقی می‌آورد و بعد هم اسم چیزهای دیگر. به هر حال الان مادربزرگ درگیر یک بیماری است؛ بیماری ای که دیده نمی‌شود اما همه ما می‌فهمیم که او دیگر همان آدم قبلی نیست و ما باید با این وضعیت کنار بیاییم.

وقتی اتفاقی برای پدربزرگ و مادربزرگ‌ها می‌افتد خیلی‌ها هول می‌شوند. شاید چون پیری همه را می‌ترساند و پیری همبسته با مرگ است و مرگ هم غالبا امر ترسناکی است. البته پیری به تنهایی ترس‌های مربوط به خودش را دارد: ضعف جسمانی، ذهنی و باری بر دوش دیگران بودن ...

از وقتی مادربزرگ مریض شده انگار یک شهر به هم ریخته. هرکس از دید خودش مساله را می‌بیند: بعضی هنوز باور نمی‌کنند مادر مریض است. بعضی می‌گویند پیری است دیگر، بالاخره سن که بالا می‌رود بدن ضعیف می‌شود. برخی ناخودآگاه خود را از کهنسالان دور می‌کنند و همین حال سالمندان را بدتر می‌کند و آنها را زودتر به انزوای اجتماعی می‌کشاند. در این میان گروهی هم امیدوارند که بتوان کهنسالی را به دوره‌ای پربار از زندگی فرد تبدیل کرد تا فرد بتواند در کنار خانواده خود لحظات خوبی را سپری کند.

حالا که مدتی از این ماجرا گذشته همه ما می‌دانیم مادربزرگ نیاز به مراقبت دارد. یکی از کارهای خوبی که افراد خانواده انجام داده‌اند، این که هفته را تقسیم‌بندی کرده‌اند و هر روز حداقل یک نفر از اعضای خانواده پیش مادر می‌ماند. حالا همه می‌دانند که مادربزرگ دوست دارد دورش شلوغ باشد و در جمع خلق بهتری دارد. شاید مادربزرگ با در جمع بودن احساس خوبی درباره زندگی‌اش می‌کند.

مساله مادربزرگ البته یک مساله مهم را به همه اعضای خانواده گوشزد کرده است: این‌که چه کار کنند تا در آینده این اتفاق برای خود آنها نیفتد. آیا راهی برای پیشگیری هست؟ آیا می‌توان پیر شد و زمینگیر نشد؟ آیا می‌توان کارکردهای شناختی را حفظ کرد؟

سالمندی احتمالا مهم‌ترین پدیده مردم شناختی اواخر قرن بیستم است. اکثر مردم فکر می‌کنند پیری پایان جوانی و باروری است و همواره با کاهش قوای جسمانی و ذهنی همراه است و در واقع کهنسالی یعنی سرباری برای جامعه‌بودن. اما جهان جدید همان‌طور که با بازاندیشی دیگر امور مخاطره‌آمیز راهی برای مواجهه با بحران‌ها و رفع سویه‌های منفی آنها پیدا کرده است، در مورد سالمندی نیز دست به بازاندیشی بنیادینی زده و با طرح ایده سالمندی موفق کوشیده است الگویی متفاوت، انسانی تر و کاراتر برای درک و مواجهه با آن ارائه دهد.

سالمندی موفق یعنی داشتن سلامت جسمانی، ذهنی و اجتماعی موفق در دوران پیری. تلاش این پروژه آن است که سالمندی را تعریفی دوباره کند که در آن پیری به مثابه دوره‌ای از زندگی تعریف شود که شکوفایی خاص خودش را دارد.

داده‌های جدید همچنین نشان می‌دهد سازگاری و زندگی عاطفی در سالمندی موفق نقش بسزایی دارد. چیزی که برای یک سالمند اهمیت دارد تنها سالم بودن تن و بیمار نبودن نیست، بلکه بیشتر از آن سلامت روانی و عاطفی برای او مهم است. بنابراین در برنامه‌هایی که در مورد سالمندی موفق اجرا می‌شود سه موضوع به‌طور خاص درنظر گرفته می‌شود:

1ـ کنترل و بهبود سلامت جسمانی فرد کهنسال که از طریق برنامه‌های ورزشی و پزشکی به اجرا در می‌آید.

2ـ تنظیم سلامت ذهنی و شناختی فرد که با بالا بردن مهارت‌ها و تقویت کارکردهای شناختی فرد انجام می‌گیرد.

3ـ افزایش اشتغالات اجتماعی و ثمربخش که با شرکت در گروه‌های اجتماعی به‌دست می‌آید.

مساله سالمندی روز به روز در جامعه ما اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. بسیاری از ما کم و بیش مستقیم یا غیرمستقیم با آن درگیر هستیم و گاه و بیگاه به این فکر می‌کنیم، آیا راه بهتری برای گذراندن این دوره یا آماده شدن برای آن وجود ندارد؟ اما باید در نظر داشت که برای هر تغییری، چه پیشگیری و چه درمان ابتدا باید نگرش‌ها و باورهایمان را اصلاح کنیم. تا زمانی که پیری را معادل از کار افتادگی بدانیم، سالمندی موفقی را نمی‌توان انتظار داشت. سالمند موفقِ امروز کسی است که سالها قبل باورهای ناکارآمد خود رابه دور ریخته است. باورهای غلطی چون «از ما گذشته» یا «سالمندان توان یادگیری‌شان را از دست می‌دهند» و خیلی چیزهای دیگر.

گام بعدی پیدا کردن راه‌های عملی برای پیری موفق است: بررسی رژیم غذایی و منطبق کردن آن با افزایش سن، ورزش کردن و یافتن الگوهای مناسب ورزشی منطبق با سن، مدیریت استرس، اضطراب و افسردگی در زندگی، تلاش برای تقویت حافظه با استفاده از تکنیک‌های کارآمدی که این روزها در جهان شناخته شده و آزمون شده اند، مراجعه به مشاورها و روانشناسان در صورت لزوم یا خواندن کتاب‌های خودیاری و خیلی راه‌های دیگر.

نباید فراموش کرد که مساله سالمندی صرفا امری فردی نیست. قطعاً سیاست‌های کلان کشور و الگوهای فرهنگی تأثیر بسزایی در تجربه کهنسالی شهروندان دارد، اما گاهی اوقات ما سهم خودمان را خیلی کمتر از آنچه واقعا هست در نظر می‌گیریم. این نوشتار به‌دنبال آن بود که نشان دهد برای کهنسالی تنها یک الگو وجود ندارد. باورها، الگوهای رفتاری، مناسبات بین فردی و همین‌طور نگاه کلی ما به زندگی تأثیر چشمگیری بر تجربه کهنسالی ما و اطرافیان‌مان دارد. امروزه آگاهی به این امور در کشورهای مختلف افزایش یافته است. ما نیز باید هر چه بیشتر خودمان را با این جریان همراه کنیم و از دستاوردهای علمی ارزشمندی که در این حوزه به‌دست آمده است حداکثر استفاده را ببریم.

زهرا عرب / کارشناسی ارشد روان‌شناسی بالینی
منبع: جام جم

مجله خواندنی ها
مجله فرارو