یک جامعهشناس میگوید: تا کی میخواهیم "حاشیهنشینی" را با دیدگاهی اشتباه بررسی کنیم؟ تا کی قرار است بهجای پرداختن به مسائل بنیادین شهری در پی پیشبردن مسائلی باشیم که همچنان با روابط شخصی همراه است؟ تا کی قرار است پروژه تعریف کنیم و تا کی قرار است به پروژههایی که اکثرا نیمهتماماند ببالیم؟ آیا وقت آن نیست که مسئولان بهجای حرف "برنامهریزی" و "مدیریت" کنند؟ اگر به مسائل شهریامان اهمیت ندهیم "حاشیهنشینی" تنها یکی از مشکلات شهرهای ما خواهد بود.
چندیپیش رضا محبوبی -مدیرکل اجتماعی وزارت کشور- آمار جمعیت حاشیهنشینان را نگرانکننده خواند.
سالهاست که مسئولین درباره وضعیت حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ ایران و بهخصوص تهران ابراز نگرانی میکنند. تاکنون اما اقدامی جدی و کارآمد درباره این بخش از شهرها انجام نشده است.
در حال حاضر نزدیک به 18 میلیون نفر در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند. شمار مناطقی که حاشیهنشینی در آن حاکم است به گفته معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی 85 منطقه است. براساس آمار رسمی، حاشیهنشینان با این روال تا 10 سال آینده بیش از 30 درصد جمعیت کل کشور را تشکیل خواهند داد.

دکتر حسین ایمانی جاجرمی -جامعهشناس شهری و استاد دانشگاه تهران-
در گفتگو با فرارو به تحلیل عللی که منجر شده مسئله حاشیهنشینی همچنان در ایران یک مسئله باقی بماند میپردازد.
دکتر ایمانی گفت: مسئله حاشیهنشینی مسئلهای برای امروز و دیروز نیست. اواخر دهه 40 و پس از اصلاحات ارضی بود که مهاجرتهایی گسترده در کشور صورت گرفت که به آن "شهرنشینی شتابان" میگویند. در آن زمان شهرها آمادگی کافی برای این انتقال جمعیت را نداشتند.
وی با اشاره به اینکه نظام شهرسازی ما بهوجود آورنده مسئله حاشیهنشینی شده است اظهار کرد: حاشیه شهرها وقتی شکل میگیرد که نظام شهرسازی با شکست روبرو شود. اگر نظام شهرسازی و مدیریت شهری ما با به صورت اصولی جلو میرفت، اتفاقی که امروز شاهد آن هستیم نمیافتاد. هم قبل و هم پس از انقلاب از آمایش سرزمین صحبت بهمیان میآمد اما هیچوقت به مرحله اجرا نرسید.
این استاد دانشگاه به چگونگی پرداختن به موضوع حاشیهنشینی در دولت فعلی و دو دولت قبل پرداخته و گفت: در دهه هشتاد و در دولت آقای خاتمی وزارت مسکن و شهرسازی با همکاری بانک جهانی اقداماتی در مورد حاشیهنشینی انجام داد که اقداماتی صحیح بود. در آن زمان تلاش شد تا بهجای برخورد با حاشیهنشینان، آنها توانمند شوند و مسئولین پذیرفتند که مشکلی شخصی در میان حاشیهنشینان وجود ندارد بلکه وضعیت آنها بهدلیل ضعف دولتها بوده است و حاشیهنشینان قربانیان ناکارآمدی برنامه توسعه کشور هستند. در آن زمان بنابر تجربه جهانی به افراد از راههایی همچون تسهیلگری کمک شد تا توانمند شده و از قوه به فعل دربیایند. برای مثال در سالهای 80-81 در زاهدان شهرداری محله تعریف شد که در محله شیرآباد نیز کارهای خوبی انجام شد.
وی ادامه داد: اما این روند در دولت بعدی، یعنی دولت آقای احمدینژاد، ادامه پیدا نکرد و بهنوعی رها شد. قبل از این دولت، در هر استان برای ساماندهی وضعیت حاشیهنشینی شوراهایی تشکیل شده بود که در دولت احمدینژاد تعطیل شد و ارتباط با بانک جهانی نیز قطع شد. با روی کارآمدن دولت فعلی وضعیت مجددا در حال تغییر کردن است و شرکت عمران و بهسازی برای رسیدگی به وضعیت حواشی شهرها مجددا فعال شده است.
حسین ایمانی همچنین به اشکالات بنیادینی که در مدیریت شهری کشور ما وجود دارد پرداخته و گفت: اما علاوه بر عملکرد دولتها ما با مسائل مهمتری در زمینه مدیریت شهری روبرو هستیم. اشکالات بنیادینی در این مدیریت وجود دارد. مثلا در وزارت کشور و وزارت راه و شهرسازی دو رویکرد متفاوت به مسئله حاشیهنشینی وجود دارد. این در حالی است که این دو سازمان باید با یکدیگر همکاری کنند و نه اینکه هریک سیاست خودشان را دنبال کنند، چرا که همکاری آنها الزامی است.
قالب اداری ما کهنه است
عضو انجمن جامعهشناسی ایران همچنین به ناکارآمدی قالبهای اداری ایران اشاره کرده و در اینباره توضیح داد: علاوه بر این مشکل عمده دیگر ما در قالبهای اداری کهنهای است که داریم. برای مثال ما هنوز تقسیمبندی شهر و روستا داریم که اشتباه است و باید دید منطقهای داشته باشیم. تهران هنوز 70-80 دهیاری دارد که هر کدام برای خودشان تصمیم میگیرند. ما باید سبک جدیدی از مدیریت را داشته باشیم و علاوه بر مدیریت شهر و روستا "مدیریت منطقهای" که بسیار مهم است را اعمال کنیم. در غیر اینصورت تا سالهای آینده همچنان باید شاهد مشکلات در زمینه شهرهایمان باشیم.
این جامعهشناس ادامه داد: این به معنای آن نیست که ما هیچکاری انجام ندادهایم، بلکه رویکرد ما دچار مسئله بوده است. دانشگاه تهران از اواخر دهه 30 کار بر روی حاشیهنشینی را آغاز کرد اما به دلیل قالببندیهای اشتباه نتیجهای در بر نداشت، چرا که در آن زمان نیز رویکرد بخشبندی حاکم بود که این رویکرد نمیتواند به صورت فرآیند عمل کند. این در حالی است که حاشیهنشینی یک "فرآیند" و بسیار پیچیده است. مدلهای اداری ما نمیتوانند مسئله حاشیهنشینی را حل کنند.
دکتر ایمانی با اشاره به لزوم توزیع جمعیت و ایجاد تعادل جمعیتی در کشور اظهار کرد: کشور ما برای حل این مسئله باید سیاست مشخصی را جلو ببرد و نه چندین سیاست را. همچنین کشور باید تکلیف توزیع جمعیت را مشخص کند، چرا که هنوز توزیع جمعیت از مشکلات اساسی ماست. هنوز هم مهاجرت به تهران متوقف نشده است و این در حالی است که شهرهایی همچون سیستان و بلوچستان و شهرهای مرزی در حال از دست دادن جمعیتاند. این یعنی ما در حال دچار شدن به "عدم تعادل جمعیتی" هستیم.
هنوز درگیر جزییاتیم
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: اشتباه دیگر ما در جایی است که بهجای توزیع جمعیت در تلاش برای توزیع امکانات هستیم و این یک هزینه بیهوده است. ما باید وضعیت شهرهایی که امکانات زیادی دارند را با توزیع جمعیت بهبود ببخشیم. مثلا کرمانشاه منابع بسیار خوبی دارد اما در حال از دست دادن جمعیت است و شهرهایی همچون تبریز، مشهد و تهران همچنان در حال جذب جمعیت. متاسفانه ما هنوز هم درگیر جزییات هستیم و مسائل مهم را به فراموشی سپردهایم؛ مسائلی که کشورهای پیشرفته سالهاست که آنها را حل کردهاند. فرانسه مسئله شهر پاریس را سالها پیش و در دهه 50 میلادی حل کرد.
وی همچنین حلکردن مسائل عمده مدیریت شهری را در حاشیهنشینی لازم دانسته و گفت: اگر ما نتوانیم مسائل مهم موجود را حل کنیم، نه تنها شاهد حاشیهنشینی که باید شاهد مشکلات دیگر شهرها نیز باشیم. ما نیازمند ارادهای سیاسی فراتر از دولت هستیم تا بتوانیم مشکل امکانات را یکبار برای همیشه حل کنیم. چرا ما همچنان باید تعداد زیادی فرودگاه بدون توجیه اقتصادی در کشور داشته باشیم در حالی که نحوه شکلگیریشان اشتباه است؟ کجای دنیا هنور هم مدیریت شهری بر پایه روابط شخصی میچرخد؟
ایمانی ضمن اشاره به کمتوجهی به کارهای بنیادی در کشور در سیاست جامعه اظهار کرد: کارهای بنیادی در کشور ما رایآور نیست و به همیندلیل در سیاست ما دولتها به آن توجه نمیکنند. اما من گمان میکنم که هرچند با تاخیر اما باید این طرحهای مطرح شوند تا بتوانیم جلوی آشفتگیهای شهرهایمان از جمله تهران را بگیریم. آیا فکر کردهایم که اگر تهران به هردلیل خراب شود چه بر سر باقی کشور میآید؟
"اصفهان" را الگو کنیم
عضو انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به شهر اصفهان به عنوان یک مدیریت شهری موفق که میتواند الگوی مسئولان باشد اشاره کرده و در اینباره توضیح داد: نمونههای موفقی را نیز ما در کشور خودمان داشتهایم که باید آنها را الگو کنیم. مثال بارز در این زمینه شهر اصفهان است. این شهر که مهندس میرمیران بر طرح منطقهای آن کار کرد، مشکلاتی مانند مشکلات شهر تهران را ندارد؛ چرا که در آن به برنامهریزی منطقهای توجه شده و آنها توانستند در این شهر 2 میلیون جمعیت را حفظ کند و بافت آن تخریب نشود. بنابراین این تجربه مثبت میتواند ما را امیدوار کند.
این جامعهشناس همچنین به احتمال شورش در مناطق حاشیهای شهر در صورت عدم رسیدگی به وضعیت آنها اشاره کرده و اظهار کرد: شورش شهری در سکونتگاهها تنها یکی از تبعاتی است که ممکن است به دلیل مدیریت بد شهری اتفاق بیافتد. تصور کنید آب این مناطق حاشیهای برای چند روز قطع شود. آن موقع است که ما با موجی از اعتراض و شورش روبرو خواهیم شد که البته حق نیز با معترضین است چرا که آنها مشکل حاشیه را درست نکردهاند، بلکه مدیریت شهری آنرا ساخته است.
احسین ایمانی در انتها گفت: امیدواریم که مسئولین به این بحثها توجه کنند و تکلیف توزیع جمعیت را مشخص کنند و به مدیریت منطقهای اهمیت دهند و نه اینکه همچنان به اجرای پروژهها افتخار کنند. دیگر زمان پروژهسازی و رهاکردن نیمهکاره آنها نیست، بلکه حالا زمان برنامهریزی و مدیریت است. امیدوارم از عصر پروژه به عصر برنامهریزی برسیم.
به شخصه نظرم اینه که شهرداری اصفهان و خود اصفهان از لحاظ فرهنگ شهری و اجتماعی واقعاً عالی هست.
من تهرانی هایی دیدم یا مردم شهرهایی رو دیدم که مناطق خیلی خوبی از شهرشون رو با اصفهان مقایسه می کنن.