عصر 18 مردادماه سال 90 اهالی محلهای در نسیم شهر رباطکریم جیغهای زنی را شنیدند و وقتی مغازهداران به خیابان ریختند خود را با صحنه هولناک قتل دختر جوانی روبهرو دیدند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، چشمهای جستوجوگرانه رهگذران روی پسری با چاقوی خونآلود که در سوی دیگری از خیابان خودزنی میکرد، خیره ماند.
این ماجرای مرگبار خیلی زود به کارآگاهان پلیس مخابره شد و پسرجوان به نزدیکترین بیمارستان انتقال یافت.
دقایقی بعد بازپرس ویژه قتل پای در قتلگاه دختر جوان گذاشت و به تحقیقات میدانی پرداخت.
تیم جنایی در تحقیقات نخست پی برد قربانی زهره نام دارد و نیم ساعت پیش با مادرش برای خرید از خانه بیرون آمده و در خیابان پسرجوانی با چاقو به وی حملهور شده و سپس خودش نیز اقدام به خودزنی کرده است.
کارآگاهان در ادامه تحقیقات از مادر قربانی به سرنخ جدیدی از یک آشنای انتقامجو رسیدند که نشان میداد زهره قربانی کینهتوزی شده و کامران در برابر دیدگان مادر وی و رهگذران دست به خودکشی نافرجام زده است.
کامران که در بیمارستان نجات یافته بود در بازجوییهای پلیسی، قتل زهره را به گردن گرفت و انگیزهاش را از این جنایت دخالتهای زهره در زندگیاش دانست.
کامران پس از محاکمه در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران از سوی قاضی عبداللهی و چهار قاضی مستشار به قصاص نفس-اعدام- محکوم شد.
این پسرجوان که در آستانه اعدام قرار گرفته بود با پرداخت 400 میلیون تومان دیه از خانواده زهره رضایت گرفت و از مجازات مرگ نجات یافت.
صبح دیروز کامران برای رسیدگی به جرم خود از جنبه عمومی در شعبه 4 دادگاه یک کیفری از سوی 3 قاضی عالیرتبه جنایی برای دومین بار محاکمه شد. کامران پشت تریبون دفاع گفت: یک سال پیش از جنایت در خیابان شهید چمران در حال عبور بودم که خیلی اتفاقی با زهره آشنا شدم. مدتی با هم تلفنی در ارتباط بودیم تا اینکه با هم قرار ملاقات گذاشتیم. قبل از این آشنایی من به خواستگاری دختری در شمال رفته و چون کاری نداشتم پدر آن دختر با ازدواجمان مخالفت کرد.
وقتی با زهره آشنا شدم موضوع شکست در خواستگاریام را برای او تعریف کردم. مدتی گذشت توانستم برای خود مغازهای اجاره کنم، از آنجا که به اکرم در شمال خیلی علاقهمند بودم تصمیم گرفتم دوباره به خواستگاریاش بروم و در این مورد با زهره صحبت کردم.
احساس کردم که وی ناراحت شده است. بعد از آن زهره با من قهر کرد، چند باری زنگ زدم تا او را آرام کنم. زهره گفت به اکرم زنگ میزند و میگوید که من با وی ارتباط دوستی دارم. التماس کردم درباره رابطهمان به اکرم حرفی نزند اما وی به حرفهایم هیچ اعتنایی نکرد. بعد از چند روز به اکرم زنگ زدم، او به من گفت که زهره با من تماس گرفته و همه چیز را برایم گفته است. اکرم ناراحت بود که چرا به وی خیانت کردهام. در حالی که خیلی ناراحت بودم به زهره زنگ زدم و گفتم چرا این کار را کرده است. ناگهان زهره ناسزاگویی کرد. خیلی عصبی بودم نمیدانستم چه کنم چراکه اکرم حاضر نبود با من ازدواج کند.
وی افزود: روز جنایت سرکوچه آمدم، از یک مغازه چاقویی خریدم به سمت خانه زهره حرکت کردم، وقتی آنجا رسیدم زهره با مادرش از خانه بیرون رفته بود. سمت آنان رفتم دیدم تلفنی ماجرای من و اکرم را برای دیگری تعریف میکند!
به او گفتم چرا به اکرم زنگ زدی؟ چرا آیندهام را خراب کردی؟ در جواب گفت خوشم آمد! به وی التماس کردم که با اکرم تماس گرفته و حرفهایش را پس بگیرد اما اعتنایی نکرد.
خیلی عصبانی بودم با چاقویی که همراه داشتم سه ضربه به زهره زدم. همزمان چند ضربه نیز به خودم زدم، میخواستم به زندگی خودم هم پایان دهم. همان لحظه نیز به دختر مورد علاقهام زنگ زدم و از او خداحافظی کردم چرا که تصور نمیکردم خودم زنده بمانم.
بنابر این گزارش، پس از محاکمه با توجه به اینکه کامران یک هزار و 415 روز در زندان بوده است حکم به آزادی وی دادند.