فرارو- مدیرگروه مطالعات زنان پژوهشکده مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت علوم گفت: محرومیت زنان در مهارتهای اقتصادی منجر شده تا فقر زنانه شود و در نتیجه آسیبهای اجتماعی به سمت زنانه شدن بروند.
به گزارش فرارو، فقیر شدن زنان یکی از آسیبهای اجتماعی است که این روزها بیش از پیش جامعه را هدف گرفته است. این آسیب هرچند که در همه جای جهان، به دلیل نابرابریهای اقتصادی میان زنان و مردان، وجود دارد اما در ایران روند رو به رشدی داشته است.
فقر درکمین زنان سرپرست خانوار، زنان مطلقه و زنان تحصیلکرده
بنابر آماری که سال 92 عادل آذر -رئیس سازمان آمار ایران- داده در حال حاضر 2 میلیون و 500 هزار نفر زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد و هرسال 60 هزار نفر زن دیگر به این جمعیت اضافه میشود. 82 درصد از این زنان بیکار هستند و تعداد زیادی از آنها نیز در شغلهای کمدوام، پارهوقت و با حقوق کم مشغول به کارند. بخش زیادی از این زنان را زنان مطلقه تشکیل میدهند که پس از طلاق، فوت یا زندانی بودن شوهر باید هزینه زندگی خود را متقبل شوند و به گفته کارشناسان از آنجایی که جامعه نگاهی منفی نسبت به ازدواج زنان بیوه با مردان مجرد دارد، این آمار روز به روز افزایش مییابد.
جعفربای –رئیس اداره اجتماعی حوزه پیشگیری قوه قضائیه- با تایید اینکه جرائم در جامعه به سمت زنانهشدن میرود، معتقد است که زنانهشدن فقر نتیجه و محصول مهاجرتهای بیرویه روستائیان به شهرهاست.
شهیندخت مولاوردی –معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده- نیز دراینباره میگوید: در حال حاضر به دلیل تحولات جمعیتی، فرهنگی، تعداد روزافزون دختران فارغالتحصیل دانشگاهی، بالارفتن سن ازدواج، افزایش نرخ طلاق منجر شده که بسیاری پدیدهها مثل فقر در زنان پیش بیاید. معاون سرمایههای اجتماعی مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاستجمهوری –پروین هدایتی- نیز فقر اقتصادی را بیش از سایر فقرها دلیل سوق یافتن زنان به سمت آسیبهای اجتماعی میداند.
کارشناسان علوم اجتماعی نیز با تاکید بر اینکه فقر زنانه یک پدیده جهانی است، دلیل آنرا در حاشیه بودن زنان و کمبود امکانات برای آنها میدانند. شیرین احمدنیا –جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران- یکی از دلایل حرکتِ زنان در ایران به سمت فقر را وجود تبعیض در بازار کار میداند؛ استخدام زنان در این بازار در الویت آخر قرار دارد، حتی اگر آنها از مردان تحصیلکردهتر و یا کار بلدتر باشند، که این امر نیز به سیستم فرهنگی و اجتماعی ما بازمیگردد.
زنان باید توانمند شوند
توانمند ساختن زنان راهحلی که برای دورشدن زنان از فقر و آسیبهای اجتماعی همواره مورد توجه بوده است. آسیبشناسان توانمندسازی زنان را راهی برای غلبه بر موانع مرتبط با فقر و توسعه در کشورها میدانند. توانمندسازی زنان بهطور کلی یعنی آنها بتوانند در ابعاد اقتصادی و اجتماعی خود را در وضعیت مطلوبی قرار دهند.
سازمان ملل در دستورالعمل توانمندسازی 5 بخش مهم را ذکر کرده که عبارت است از احساس ارزش داشتن، داشتن حق مالکیت و تصمیمگیری، حق دسترسی به فرصتها و منابع، حق کنترل زندگی خود در داخل و بیرون از خانه، قدرت تاثیرگذاری بر جریان تغئیرات اجتماعی برای به وجود آوردن نظام عادلانه اقتصادی در محدوده ملی و جهانی.
دکتر سیدحسن موسوی چلک –آسیبشناس- نیز درباره مفاد جهانی سازمان ملل درباره توامندسازی زنان چندعامل را نام میبرد؛ عواملی مانند توسعه انسانی، رفع موانع اشتغال زنان در بازار کار، دسترسی به منابع مالی، برخورداری از حق مالکیت قانونی، مشارکت احتمالی نهادهای دیگر در نگهداری کودکان و تقسیم کار در منزل میتواند امنیت مالی و پویایی اجتماعی زنان را افزایش دهد.
آیا فقرِ زنان ایرانی میتواند کنترل شود؟
با توجه به اینکه زنانهشدن فقر یک پدیده جهانی است، در ایران تا چه حد و به چه شکلی میتوان آن را کنترل کرد؟ به زعم همه کارشناسان در ابتدا و برای حل آسیبهای اجتماعی نیاز هست که آنها را بپذیریم و بتوانیم درباره آنها صحبت کنیم. در کشور ما تا کنون تا چه حد از افزایش آسیبهای اجتماعی در میان زنان سخن به میان آمده است؟ روزبه کردونی –مدیر کل آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی- معتقد است اینکه در دولت فعلی میتوان از آسیبها سخن گفت و آن را سیاهنمایی تلقی نکرد، خود امری مثبت است که حل مشکلات را بهبود میبخشد.
در چندسال اخیر بیش از قبل درباره آسیبهای اجتماعی سخن بهمیان آمده، چنان که حسن روحانی وضعیت این آسیبها را، وضعیتی بد دانسته است. با این وجود، بسیاری از کارشناسان معتقدند تا زمانی که نتوان سیاستها و طرحها را به مرحله اجرا درآورد، نباید انتظار در تغییر وضع موجود را شاهد بود.
دکتر سعیدمعیدفر -جامعهشناس و استاد دانشگاه- با انتقاد از عدم رسیدگی درست به آسیبهای اجتماعی میگوید: در ایران دستگاههای زیادی وجود دارند که سرمایه و پول کافی برای ایجاد تغییر در شرایط فرهنگی و اجتماعی را دارند، اما متاسفانه جامعه به آنها اعتماد ندارد. از طرفی کسانی که قدرت تاثیرگذاری بر جامعه را دارند فاقد امکانات لازم برای ارتباط با مردم و تاثیرگذاری هستند. از طرف دولت و سیاستها نیز، میزان زیادی پول و انرژی وجود دارد که در حال تباهی است و هرچقدر هم که فریاد کشیده شود، کسی توجهی نمیکند. در نتیجه متاسفانه با این وضع، امیدی برای رخ دادن اتفاقات و تغییرات خوب در زمینههای فرهنگی و اجتماعی وجود ندارد و جامعه تنها با روزمرگی و با تاثیرات شبکههایی مانند شبکههای مجازی و به طور کلی خودبهخودی در حال تغییراتی اندک است.