حسین آخانی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران است و دکترای گیاهشناسی از دانشگاه مونیخ آلمان دارد. وی ازجمله اساتیدی است که با ستاد احیای دریاچه ارومیه، که توسط دولت تشکیل شده، همکاری داشته است. او چندروز پیش در سفری به اطراف دریاچه ارومیه، آخرین وضعیت این دریاچه را از نزدیک بررسی کرده و دیده است. در رابطه با همین موضوع و جدیدترین وضعیت این پهنه آبیِ در خطر نابودی، با او گفتوگویی کردهایم که در ادامه میآید.
شما اخیرا به دریاچه ارومیه سفر کردید و اطراف آن را از جوانب مختلف بررسی کردید، آخرین وضعیت دریاچه به چه صورت بود، چه انتظاری داشتید و با چه چیزی مواجه شدید؟دریاچه با توجه به بارندگیهای امسال از نظر عمق کاهش پیدا نکرده است منتها فعلا اوایل سال هستیم و به طرف تابستان که برویم ممکن است مساحت بازهم کاهش پیدا کند. آنچه در وضعیت فعلی در دریاچه ارومیه خیلی حاد است، مناطق مجاور دریاچه است که با سرعت زیادی در حال تبدیلشدن به بیاباناند. چنین وضعیتی بهویژه در شمال غربی دریاچه که چنین تپههای ماسهای را میتوانیم ببینم، دقیقا مشابه بیابانهای مرکزی ایران است. همینطور فرسایش در اطراف دریاچه هم بسیار بسیار بالاست و کاملا مشخص است با این روندی که وجود دارد آثار خشکشدن دریاچه دارد خود را نشان میدهد و شرایط هر روز بحرانیتر میشود.
آیا این تپههای ماسهای که به آنها اشاره شد، قبل از شروع خشکشدن دریاچه ارومیه هم وجود داشتند یا موضوعی جدید و ناشی از خشکشدن دریاچه است؟براساس ارزیابیای که من از خاک آن منطقه انجام دادم، متوجه شدم بافت خاک در آن منطقه کاملا ماسهای است و نشان میدهد اینها زمانی که دریاچه بوده در درون آن وجود داشتند و احتمالا منشأ قدیمی دارند؛ مثلا در گذشته که منطقه بیابانی بوده، تجمع حاصل کردهاند، ولی با عقبنشینی دریاچه، با کمک باد بهصورت تپه درآمدهاند، اما در بستر قبلا وجود داشتهاند.
بهتازگی عکسی از سفر آخرتان به نمایش گذاشتهاید که در آن دریاچه پوشش گیاهی جدیدی دارد و قبلا سابقه نداشته است. این اتفاق خوبی است یا نه؟اتفاقا این قسمت پوشش گیاهی همان بخش ماسهای است، یعنی جایی که شوری بستر دریاچه بهمراتب پایینتر از بقیه دریاچه است، بهویژه در جنوب دریاچه. در جنوب دریاچه و میانه آن، هرجا عقبنشینی داشتیم به نمکزار تبدیل شده، اما در کمال تعجب عقبنشینی دریاچه منجر به پیدایش پوشش گیاهی شده است که ما به آنها در اصطلاح خرابهرو میگوییم، یعنی گیاهانی که در مناطقی که ناپایدار است، تشکیل میشوند و خیلی هم آسیبپذیر هستند. به این معنا که به محض اینکه دریاچه به خشکشدن ادامه دهد یا بهدلیل چرا، منطقه دستخوش تغییراتی شود، همان منطقه میتواند به بیابانهای ماسهای تبدیل شود.
با همه این گفتهها، اگر بخواهید تصویری از آینده ارائه دهید، پیشبینی شما از روند وضعیت کنونی دریاچه، آینده آن و همچنین برنامههای ستاد احیای دریاچه برای جلوگیری از خشکشدن آن چیست؟اگر مسئولان بحران را جدی نگیرند، دریاچه ارومیه از بین خواهد رفت و در این تردیدی نیست. امسال با بارندگیهایی که بهوجود آمد فرصت خوبی فراهم شد که جلوی عقبگرد دریاچه یا ازبینرفتن آن را بگیرند. برهمیناساس ستاد احیای دریاچه ارومیه طرح کنترل کشت یا نکاشت را ارائه کرد، اما متأسفانه در اثر فشار نمایندگان مجلس، آقای روحانی عقبنشینی کرد و این طرح اجرا نشد. عدم اجرای این طرح به این معنی است که فشار موجود به منابع آبی کنار دریاچه را همچنان داریم ادامه میدهیم و ادامهدادن این فشار هیچ عاقبت خوشی برای دریاچه نخواهد داشت. نکته بسیار مهم دیگر که تابهحال در برنامههای ستاد احیا به آن توجه نشده، مسئله چرای بیرویه در اطراف دریاچه ارومیه است. بخش عمده دریاچه ارومیه خشک شده و در همین شرایط شاهد هستیم صدها گله گوسفند اطراف دریاچه چرا میکنند، درست در جاهایی که خاک بهشدت ناپایدار است، یعنی جایی که از آب باید کاملا حفاظت شود و از هرگونه تخریب فیزیکی جلوگیری شود و هر دانه گیاهی که آنجا رشد میکند برای جلوگیری از ریزگردها مفید است، اما متأسفانه بهوسیله گلههای گوسفند در حال ازبینرفتن است.
درصورتیکه دریاچه ارومیه یک پارک ملی است و طبق قوانین هرگونه بهرهبرداری و چرا در اطراف آن اکیدا ممنوع است. من متعجبم چرا سازمان محیط زیست، اداره کل محیط زیست آذربایجان غربی و شرقی، این سادهترین انتظاری که از آنها داریم و قانون هم اجرای آن را برعهده آنها گذاشته را بهکلی نادیده میگیرند و در چنین شرایط بحرانیای هیچ مانعی برای جلوگیری از چرا در اطراف دریاچه ارومیه نیست. برای نمونه من روز گذشته در جزیره اسلامی بودم که جزء پارک ملی دریاچه ارومیه است و در اطراف آن گلههای بسیاری را دیدم که درست در بستر دریاچه چرا میکردند. در چنین شرایطی مسئولان بودجههای قابل توجهی را برای کشت گیاهان شورپسند اختصاص دادهاند. سؤال من، هم از سازمان مراتع و جنگلها و هم سازمان حفاظت محیط زیست این است که چگونه است از یک طرف بودجه اختصاص میدهیم برای ایجاد پوشش گیاهی بهمنظور جلوگیری از گسترش ریزگردها و این فعالیت ما اگر موفقیتآمیز باشد که تا به حال نبوده، ممکن است در چند هکتار ایجاد پوشش گیاهی بکند.
اما در عوض با هزاران هکتار زمینی مواجه هستیم که در حال تخریب توسط چرای دام هستند. باید این کار در اولویت ستاد احیا باشد. نکته مهم دیگر که متأسفانه به آن توجه نشده، مسئله استفاده از آبهای زیرزمینی توسط چاههای مجاز و غیرمجاز است که این مسئله باعث شده تمام رطوبت اطراف دریاچه ارومیه کشیده شود. کشیدن این آب از اطراف دریاچه ارومیه به معنای گسترش شدید بیابانزایی است و با ادامه این روند باید منتظر آثار بسیار نامطلوب خشکشدن دریاچه باشیم.
با تصور اینکه مسئولان طرح نکاشت، جلوگیری از چرای دام و همچنین ممانعت از برداشت آب از چاههای آب اطراف دریاچه ارومیه را با جدیت در دستور کار قرار ندهند و وضعیت همچنان به همین منوال ادامه پیدا کند، کدام سمت از دریاچه بیشترین آسیب را خواهد دید؟ یا کدام قسمت زودتر از جاهای دیگر آسیب خواهد دید؟تقریبا میتوان گفت الان نشانههای بحران در تمام قسمتهای دریاچه دیده میشود. مثلا در منطقه شرق دریاچه میبینیم، در منطقه میاندوآب بحران ریزگردها کاملا حاد است. در منطقه سپرقان، در نزدیکی پل میانگذر مسئله حاد است و از همه حادتر منطقه جبل است که در شمالغربی دریاچه است که تپههای ماسهای شکل گرفته. حتی در جزیره اسلامی هم تپههای ماسه را میتوان دید. به حدی شکلگیری تپههای ماسهای شدید است که چنددقیقه که آنجا نشستم مانند این بود که ذرات ماسه با وزش باد داشتند بدنم را سوراخسوراخ میکردند، چشمانم تا چندساعت مشکل پیدا کرده بود چون این ذرات وارد چشمانم شده بود.
این ذرات فقط شن و ماسه بود یا ذرات نمکی هم آنجا وجود دارد؟نه ذرات ماسه بود، ذرات نمک خیلی ریزتر هستند. ذرات نمک را در دو روزی که در اطراف جزیره اسلامی بودم و توفان بسیار شدیدی رخ داد، وقتی در بالای کوه بودیم کاملا مشخص بود و ذرات نمک در حال گذشتن از روی دریاچه را روی پوست خود احساس میکردیم. منتها مسئله ماسهها خیلی شدیدتر است. واقعیت این است که هرجایی که به دلایل خاکشناسی و زمینشناسی یا به دلایل فرسایش ناشی از دخالت انسان، دریاچه دستخوش تغییر شده، بحران هم بیشتر است. جاهایی که پوشش گیاهی وجود دارد هم طبیعت بحران کمتر است.
اگر تصور کنیم که قرار است توفانهای نمکی بهصورت مشخص و همینطور ماسهای در اطراف دریاچه اتفاق بیفتد، کدام منطقه، شهر یا روستا که بهلحاظ تراکم جمعیتی بیشترین میزان سکونت را دارد، در معرض خطر خواهد بود؟این بیشتر بستگی به جهت وزش باد دارد. اما جایی که این مسئله بیشتر از همه شدت و بحران دارد، روستاهای جزیره اسلامی است که آنجا هفت روستا وجود دارد. حقیقتا توصیه من این است که باید این روستاها تخلیه شوند و همین الان هم باید فکری برای آنها کرد، چون ماجرا از این قرار است که علاوهبر اینکه خود مردم ساکن در این روستاها قربانی خواهند شد، خودشان در حال کمککردن به ازبینرفتن جزیره هستند. دیگر اینکه بحران شدیدی را در قسمت شمالغربی دریاچه میبینیم چون بیابانزایی در این مناطق بسیار شدید است، البته باید عرض کنم اگرچه روی توفان نمکی خیلی تأکید میشود، اما اتفاقا ما باید بیشتر از توفان ریزگردهای غیرنمکی و ماسهای هراس داشته باشیم.
البته در منطقه شرق دریاچه و در منطقه آذرشهر معادن بسیاری وجود دارد که این معادن منشأ تشکیل ریزگردها هستند. وقتی من در محل بودم و توفانی شکل گرفته بود، از تمام معادن ریزگرد بلند میشد. موضوع این است که منابع تشکیل ریزگرد از بستر دریاچه بخصوص جاهایی که بهرهبرداری نمک دارند بسیار زیاد است و همین کارها منجر به ناپایداری خاک و در نتیجه تولید توفان نمک میشود. چه در زمینهای کشاورزی اطراف، چه در معادن یا مراتع که چرای دام شده، همه بهنوعی نقشی در گسترش ریزگردها دارند. اما در رابطه با مراکز جمعیتی که آسیب خواهند دید باید گفت در مرحله اول روستاهای اطراف آسیب میبینند و در آیندهای نهچندان دور هم باید شهرهای ارومیه، تبریز و میاندوآب را بهعنوان مناطقی که از این ریزگردها در امان نخواهند بود لحاظ کنیم. ضمن اینکه ریزگردها کل منطقه را حتی تا شعاع صدها کیلومتر هم تحتتأثیر قرار خواهند داد.
تجربهای که در دریاچه آرال اتفاق افتاد و زمینهای کشاورزی اطرافش به شورهزار تبدیل شد، در انتظار دریاچه ارومیه هم است؟به اعتقاد من وضعیت دریاچه ارومیه بهمراتب بدتر از دریاچه آرال است. به این دلیل که دریاچه آرال یک دریاچه شور و شیرین بود و وقتی هم خشک شد، بستر دریاچه آنقدر شور نبود که نشود در آن گیاه کاشت. الان خیلی جاهای دریاچه آرال بهطور طبیعی یا به طریق دستکاشت توانستهاند استقرار پوشش گیاهی انجام دهند، در صورتی که در دریاچه ارومیه ما امکان ایجاد پوشش گیاهی در بخش عمده منطقه یعنی هشت هزار کیلومتر مربع وسعت را نداریم چون شوری بسیار بالاست.
طرح نکاشت که یکی از طرحهای پیشنهادی ستاد احیای دریاچه بوده، اگر در حالت ایدهآل اجرا شود، تأثیری بر اوضاع دریاچه دارد یا خیر؟طرح نکاشت اگر بهطور عملی اجرا شود، از دو طریق میتواند به منابع آبی که به دریاچه ارومیه تزریق میشود کمک کند. یکی از طریق روانآبها و رودخانههایی که به دریاچه میریزند که آب بیشتری به دریاچه خواهد رسید و از طرف دیگر با نکاشتن و تعطیلکردن چاههایی که اطراف دریاچه است، آبهای زیرزمینی آن منطقه تقویت خواهد شد. تردیدی نیست که این کار میتواند کمک زیادی به دریاچه ارومیه کند. منتها نگرانی ما این است که آیا اراده قوی برای اجرای این کار هست یا خیر اگرچه ظاهرا به نظر میآید که نیست، چون این مسئله بهشدت سیاسی است و از طرفی نمایندگان مجلس میخواهند از این طرح استفاده کنند که بگویند ما حامی کشاورزان هستیم، از طرفی هم اگر بخواهند این طرح را اجرا کنند، منتقدان با آن مواجه خواهند شد و در انتخابات هم میتواند اثر معکوس داشته باشد.
اما من بهعنوان شخصی که سیاسی نیستم و نگاهی کاملا کارشناسی به موضوع دارم، معتقدم جریانات سیاسی کشور نگاهشان باید کاملا ملی باشد و صرفا از دیدگاه ملی به مسئله نگاه کنند چراکه اگر آذربایجان از بین برود و منطقه بیابانی شود، دیگر چپ و راست ندارد و همه را با خود خواهد برد.
به نظرتان میانگذر در آسیبی که به دریاچه وارد شده، چه تأثیری داشته است، آیا اصلاح یا برداشتن آن میتواند کمکی به حال و روز دریاچه ارومیه بکند؟مطالعات متعدد نشان داده میانگذر نقش بسیار مهمی در افزایش رسوبگذاری و خشکشدن دریاچه ارومیه داشته است. مطالعات مستقلی تابهحال این را نشان داده است، ولی مسئله این است که ساخت میانگذر با تخریب دو کوه عظیم همراه بوده و تمام سنگهای این کوهها را در ساخت میانگذر استفاده کردهاند. در تحقیقی که جدیدا در آلمان صورت گرفته و یک پژوهشگر ایرانی هم در انجام آن مشارکت داشته است، مشخص شده در میانگذر با افت و فرونشست زمین مواجه هستیم و با ادامه نشست زمین، حتی خود بقای میانگذر در آینده نهچنداندور با سؤال جدی مواجه است. اینکه بخواهیم در وضعیت فعلی بگوییم که میانگذر را برخواهند داشت یا آیا ارادهای برای انجام آن وجود دارد، من بهشدت تردید دارم که اتفاق بیفتد.
ممکن است در دهههای آینده و دولتهای آینده این کار را انجام دهند اما در زمان حال وقتی دولت نمیتواند با چرای چند گله گوسفند برخورد کند، نمیتوان انتظار داشت که مشکل میانگذر را حل کند. الان ارتفاع آب شمال و جنوب دریاچه بسیار کم است و من فکر نمیکنم در وضعیت فعلی حداقل میانگذر را بهعنوان یک مسئله اصلی بتوان مطرح کرد، اگر خود این میانگذر کمک بسیار زیادی به خشککردن دریاچه کرده است. اما به نظرم باید تصمیمات بسیار مهمی را ابتدا در اطراف دریاچه بگیریم و بتوانیم آب را به دریاچه برسانیم و در مرحله بعدی میانگذر را یا بردارند یا اصلاح کنند که آبی که وارد دریاچه میشود بتواند پایدار بماند.