اوج شکوفایی طب در ایران طی سده نهم تا چهاردهم میلادی بوده که آن را «دوره زرین پزشکی ایران» نامیدهاند.
پیشینه پزشکی در ایران به دوران پیش از اسلام بازمیگردد و نخستین مرکز آموزش پزشکی در ایران، در دوره ساسانیان، در سده سوم میلادی در جندی شاپور نزدیک اهواز کنونی برپا شد.
۵ رشته پزشکی در ایران باستان
۱- آشو پزشک (آشو بئشزو): که از کلمهی آشو به معنی پاک گرفته شده است و برابر با دانش بهداشت است. یعنی با رعایت پاکی و پاکیزگی بیماران را درمان و از پیدایش بیماریها جلوگیری و پیشگیری میکردهاند.
۲- دادپزشک (داتو بئشزو): که از کلمه داتو به معنای عدل و داد گرفته شده است و برابر با پزشکی قانونی است. در این رشته، با قوانین و دستورهای ویژهای سروکار داشتهاند.
۳- کاردپزشک (کارتو بئشزو): که از کلمه کارتو به معنی کارد گرفته شده است و برابر با جراح است.
۴- ارور پزشک (اورورو بئشزو): که از کلمه ارور به معنی گیاه گرفته شده است و برابر با پزشک داروساز است. این گروه از پزشکان با داروهای گیاهی سر و کار داشته و آنها را میشناختهاند و برای درمان به بیماران تجویز میکردهاند.
۵- مانتره پزشک (مانترو بئشزو) که از کلمه مانتره به معنی سخن مقدس و آسمانی گرفته شده است و به نوعی برابر با روانپزشک است. این گروه با خواندن آیات کتاب آسمانی و ذکر و دعا، بیماران را درمان میکردهاند.
حق ویزیت در ایران باستان
دستمزد پزشک دقیقا تناسب با مقام بیمار داشت و موبدان، تنها با دعا و دادن برکت به پزشک دستمزد میدادند!
رئیس خانواده یا قبیله یا ده یا فرمانده استان به ترتیب یک خر، یک اسب، یک شتر یا چهار اسب بهعنوان دستمزد به پزشک میپرداختند. بیماران زن، به پزشک چهار پای ماده بهعنوان دستمزد میپرداختند.
قوانین پزشکی در ایران باستان
در ایران تشکیلات منطقی وجود داشته و پزشکان از قوانین و دستورهای واحدی پیروی میکردهاند. وزیر بهداشت و درمان «دروستبد» نام داشته است.
به کسانی که آمار پزشکی میگرفتند یا در تاریخچه بیماریها تحقیق و تفحص میکردند «آتروان» میگفتند. پزشکان باید هنگام کار با پارچهای تمیز جلوی دهان و بینی خود را میبستند که به آن «پنام» میگفتند. رعایت بهداشت آب، خاک و هوای محصولات کشاورزی و از بین بردن تمام آلودگیهایی که میتوانستند سبب بیماری شوند، بر عهده حکمرانان بود.
پزشکی باستان
یک پزشک باید نیک آموخته و در فن خود مهارت کامل داشته باشد، از ویژگی داروها کاملا آگاه باشد و پیوسته در پی کامل کردن دانش خود باشد. به شکایت بیمار گوش کند و در شناسایی و افتراق دردها استاد باشد. همچنین پزشک باید شیرین زبان، نجیب، صبور، قانع، فروتن و قابل اعتماد باشد.
محل زندگی، وضع لباس و خوراک پزشکان باید خوب، کافی و تمیز باشد. هر یک دارای یک اسب تندرو باشند تا در هنگام خطر به کمک بیمار بشتابند.
پزشک باید به مقدار زیاد دارو و وسایل همراه خود داشته باشد. مزد پزشک بستگی به طبقه اجتماعی بیمار داشت و مردم حق درمان را بنا به میزان توانایی خود میپرداختند. حق درمان پادشاه و خانواده سلطنتی یک درشکه چهار اسبه، روسای لشکری، استاندار و فرمانداران درشکه یک اسبه، بازرگانان یک شتر، کشاورزان یک گوسفند یا معادل آن سکههای رایج و مردم تنگدست، رایگان درمان میشدند.