bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۲۰۲۶۶

در شب بزرگداشت «م.ا. به‌آذین» چه گذشت؟

تاریخ انتشار: ۲۳:۲۲ - ۲۴ دی ۱۳۹۳
در شب «م.ا. به‌آذین» از نقش انکارناپذیر ترجمه‌های این مترجم در زبان فارسی سخن گفته و تاکید شد: او به همه مردم ایران تعلق دارد و نمی‎توان او را ندید.

در این مراسم که به مناسبت یکصدمین سال‌روز تولد محمود اعتمادزاده ( م.ا. به‌آذین) و صد و هشتاد و پنجمین شب از شب‌های مجله بخارا برگزار شد، دکتر محمد روشن در سخنانی گفت: به‌آذین، مهندس محمود اعتمادزاده، انسانی والا و آزاده بود. کم‌سخن و فروتن، شرمگین و متین، و آهسته و شکیبا بود. اما با این همه در زندگانی، نشانی از استواری و صلابت داشت. اهل تسامح بود اما مسامحه‏‌کار نبود، مداراگر بود، اما سازشکار نبود.

پیدا بود که باورهای اندیشگی او ریشه در اعتقاداتی بنیادین دارد. راه و روش گزیده او، گزیده سال‌های بلند حیات او بود. راهِ منتخب او، راه پاکان و نیکان، درست‌اندیشان و راست‌کرداران بود. میل و محابا در کار و اندیشه او جایی نداشت. به باورهای خود اعتقاد راسخ داشت، و سرپیچی از آن باورها را ناستوده می‏‌دانست.
 
او افزود: آشنایان با شیوه نگارش و نویسندگی او جملگی برآنند که او رنج روح و روان را بر ساحه اندیشه خود گسترده بود. تفننات ادبی و ذوقی در آثار او جایی نداشت. به راستی زبان فارسی را می‎شناخت و بدان ارج فراوان می‎نهاد. در گزینش واژگان، ضمن پرهیز از ناروایی‌ها، سخت گزیده‌جوی و گزیده‌گوی بود.
 
در این مراسم، مهدی غبرایی نیز به برخی از ترجمه‎های به‌آذین از جمله «جان شیفته» و « ژان کریستف» همچنین «دن آرام» و «زمین نوآبادِ» شولوخف اشاره کرد و گفت: نثری که به‌آذین برگزید نثر معیار و بی‎ممیز است.
 
بنابراین گزارش، کاوه اعتمادزاده نیز درسخنانی درباره پدرش گفت: امسال، سال 1393، امروز 23 دی‌ماه، یکصدمین زادروز محمود اعتمادزاده م.ا. به‌آذین، نویسنده، مترجم، هنرمند و مرد مطبوعات و مرد سیاست است. او به همه مردم ایران تعلق دارد. به‌آذین را نمی‎توان ندید.
 
او در ادامه اظهار کرد: به‌آذین مردی چندبعدی بود و در آثار پرحجم و پرکیفیت و تأثیرات بر جای مانده از او محورهای متعددی وجود دارد که هر یک به نوبه خود قابل بررسی و دقت است و جا دارد محققین و نقدنویسان روی هر یک از محورها بررسی و تحقیق کرده و بنویسند.
 
فرزند به‌آذین سپس به برخورد پدرش با مسئله مرگ اشاره کرد و گفت: او علی‌رغم عشق به زندگی و احساس لطیفش برخورد بسیار جالب و از بالایی با مرگ دارد و این برخورد در این جمله‏‌اش بازتاب یافت؛ «من نه با اشک حسرت که با لبخند خواهم مرد. طنزی نه چندان تلخ بر لب.»
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv