bato-adv
کد خبر: ۲۱۵۴۳۱

اسارت چندروزه دختربچه در چاهک آسانسور

«وحشت در چشمانش موج می‌زد، 11 سال بیشتر نداشت و هر بار صدای حرکت کابین آسانسور را می‌شنید انگار یک گام به پرتگاه مرگ نزدیک می‌شد. می‌دانست پدر و مادرش بارها سوار آسانسور شده‌اند و نگران گم‌شدنش هستند اما او در چاهک آسانسور اسیر گروگانگیران بود و هیچ‌کس این را نمی‌دانست!»
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۱ - ۰۹ آذر ۱۳۹۳
«وحشت در چشمانش موج می‌زد، 11 سال بیشتر نداشت و هر بار صدای حرکت کابین آسانسور را می‌شنید انگار یک گام به پرتگاه مرگ نزدیک می‌شد. می‌دانست پدر و مادرش بارها سوار آسانسور شده‌اند و نگران گم‌شدنش هستند اما او در چاهک آسانسور اسیر گروگانگیران بود و هیچ‌کس این را نمی‌دانست!»

به گزارش روزنامه ایران، وقتی زندانبانش تنهایش گذاشت احساس کرد در چاهک آنقدر می‌ماند تا از گرسنگی بمیرد و باید برای نجات خود تکاپو می‌کرد. بعدازظهر 11 اسفندماه سال 91 وقتی پدر خود را به مدرسه دخترانه در یکی از خیابان‌های تهران رساند تا دختر 11 ساله‌اش را با خود به خانه ببرد، هیچ اثری از دخترش نیافت. پدر وقتی دید کسی از دخترش خبر ندارد به داخل مدرسه رفت و سراغ «مریم» را از مدیر گرفت و شنید نیم ساعت پیش مدرسه را تعطیل کرده‌اند و اطلاعی از سرنوشت مریم ندارند. پدر نگران خیلی زود پلیس را در جریان ناپدید شدن دخترش گذاشت و تیمی از کارآگاهان با دستور بازپرس «سپیدنامه» از شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران دست به کار شدند تا پرده از این معمای گم شدن دختر دانش‌آموز بردارند.

سرانجام با گذشت پنج ساعت از گم‌شدن مریم، زنگ تلفن همراه پدرش به صدا درآمد. آن سوی خط مرد ناشناسی ادعا کرد دختر دانش‌آموز گروگان آنها است و پدر مریم باید در ازای آزادی وی پول میلیونی بپردازد. پدر در حالی که شوکه شده بود، ماجرای گروگانگیری را به پلیس خبر داد.

با توجه به سرنخ‌های بدست آمده، تحقیقات شبانه‌روزی کار‌آگاهان برای یافتن ردی از سرنوشت دختر 11 ساله به بن‌بست خورد زیرا دوربینی در اطراف مدرسه وجود نداشت و کسی شاهد این ماجرای آدم‌ربایی نبود. سرانجام با گذشت سه شبانه‌روز از گم شدن دختر دانش‌آموز، کسانی که در همسایگی خانه مریم زندگی می‌کردند متوجه سروصداهای کودکانه‌ای در چاهک آسانسور خانه‌شان شدند.

ساکنان مجتمع مسکونی خیلی زود موضوع را به مأموران آتش‌نشانی اطلاع دادند، با حضور تیمی از مأموران آتش‌نشانی در محل و بررسی‌های میدانی مشخص شد دختر بچه‌ای در چاهک آسانسور به سر می‌برد. دقایقی بعد این دختر در حالی که دست و پا و دهانش را با چسب بسته بودند از چاهک آسانسور بیرون کشیده شد و همه دیدند دختر رنجور کسی جز مریم نیست که چند روزی می‌شود پلیس در جست‌وجوی وی است.

وقتی مأموران پلیس خود را به اسارتگاه دختر دانش‌آموز در چاهک آسانسور ساختمانشان رساندند در بررسی‌هایشان یک کارت ملی و عکس متعلق به مردی با نام «احسان» پیدا کردند. دختربچه در حالی که رنگ و رویش پریده بود و به سختی حرف می‌زد، تحت تحقیق گرفته شد و به تیم پلیسی گفت: روزی که از مدرسه به خانه آمدم وقتی وارد پارکینگ خانه‌مان شدم دو مرد مرا غافلگیر کرده و یکی از آنها دست‌هایش را روی دهانم گذاشت تا کسی فریادم را نشنود، سپس مرا به داخل چاهک آسانسور خانه‌مان بردند و دست و پا و دهانم را با چسب بستند، یکی از آن مردان تا سه‌ شبانه‌روز کنار من بود تا فریاد نزنم و کسی با خبر نشود من در چاهک آسانسور هستم. در این مدت نگهبان به من چیپس و پفک می‌داد تا گرسنه نشوم، روز سوم همان مرد که نگهبانم بود مرا تنها گذاشت و به سختی توانستم چسب دهانم را تا حدودی باز کنم. خیلی گرسنه و کم رمق بودم، هر بار آسانسور حرکت می‌کرد و پایین می‌آمد وحشت می‌کردم. فاصله صورتم با کف آسانسور کمتر از نیم متر بود و تنها شب‌ها که استفاده از آسانسور کمتر بود احساس آرامش می‌کردم. می‌دانستم که پدر و مادرم در یک قدمی من بارها سوار آسانسور شده‌اند و نمی‌دانند من زیر پاهایشان چه شرایط سختی دارم.

وقتی نگهبانم تنهایم گذاشت به خودم جرأت دادم تا تکاپوی بیشتری کنم و توانستم چسب دهانم را باز و شروع به داد و فریاد کنم، خیلی طول کشید تا صدایم را شنیدند. صدای حرکت آسانسور خیلی زیاد بود و گاهی نا امید می‌شدم تا اینکه سر و صدایی را بالای سرم شنیدم و دیدم در حالی که کابین آسانسور در طبقات بالا است در طبقه پایین باز شد، انگار به همه آرزوهایم رسیدم؛ آنقدر گریه کردم که چشمانم همه‌جا را تیره و تار می‌دید و تنها جایی که می‌توانست به من آرامش بدهد آغوش پدر و مادرم بود. چشمانم در چاهک آسانسور به تاریکی عادت کرده بود و وقتی مرا خارج کردند به سختی می‌توانستم چشمانم را باز کنم تا اینکه پس از چند ساعت اوضاع عادی شد.

با این ادعاهای تلخ دختر دانش‌آموز، کارآگاهان کارت شناسایی و عکس برجای مانده از احسان را تحت تحقیق و تجسس قرار دادند و متوجه شدند کارت جعلی است اما عکس متعلق به نگهبان ساختمان بود که همزمان با این گروگانگیری آنجا را ترک کرده و ناپدید شده بود. بدین ترتیب مرد نگهبان تحت تعقیب گرفته شد تا اینکه دو سال بعد مخفیگاه وی در اسلامشهر شناسایی و با دستور بازپرس جنایی تهران دستگیر شد. مرد نگهبان که «حیدر» نام دارد پس از بازداشت ادعا کرد هیچ اطلاعی از سرنوشت دختر 11 ساله نداشته و نمی‌داند چه‌کسی وی را ربوده و داخل چاهک آسانسور انداخته است.

اصرار بر بی‌گناهی این مرد مرموز در حالی بود که تجسس‌ها نشان داد حیدر سازنده آسانسور است و اطلاعات کاملی از چگونگی کار آسانسور و جزئیات چاهک آن داشته و می‌توانسته در طراحی گروگانگیری، چاهک آسانسور را محلی برای اسارتگاه مریم انتخاب کند. بنابر این گزارش، مرد مرموز در بازداشت پلیس است و تحقیقات برای افشای راز دو ساله ربودن دختر دانش‌آموز ادامه دارد.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
حالا اینکه خوبه، بعد از 20 سال میخونیم جسد فرد اسیدپاش براثر مرگ طبیعی کشف شد....:-)))
نرگس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
" بعدازظهر 11 اسفندماه سال 91 " حالا بعد از دوسال منظورتون از این خبر چی بوده ؟ اون دختر الان 13 سالشه چرا نمیذارید فراموش کنه ؟ من که نفهمیدم پشت پرده این طرز فکرتون در درج این خبر
ابراهیم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۷:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
باسلام افرادی که اقدام به آدم روبایی می کنند حتی اگر بار اولش هم باشه باید در ملاء عام اعدام بشه
محسن
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
شبیه سناریو فیلم "هیس دخترها فریاد نمیزنند"!!!
اگر واقعا دخترک تلف میشد چی میشد!؟
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
بیچاره بچه، و عوضی آن آشغالها که روز بروز زیاد می شوند
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۷
مرتضي
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
اي كاش منطقه شهري كه اين نوع اتفاق يا اتفاقات در آن رخ مي‌دهد را به همراه يه مشخصه بارز خانواده ذيربط (مثلا" شغل مرد يا شاغل بودن زن و مرد ، ...) نيز مشخص كنيد.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
منظورشون از اینکار چی بوده؟ خدارو شکر تجاوز نکردن. پولی هم که طلب کردن در حد حرف بوده ظاهراً. چرا اینجوری خبر میذارید!
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
عوضی ..........
نازنین
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
طفلک معصوم خاک بر سرشون که به خاطر پول چه کارها که نمیکنند
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
یکی از بدترین خبرهایی بود که خواندم. خدا میدونه این بچه چه صدمه ی روحی بدی خورده. خدا از عاملینش نگذره که برای پول این دنیا زندگی یک بچه رو برای سالها با ترس و اضطرات توام میکنن
سلانه
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
بعد از دو سال؟ خسته نباشید!
صمد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
تازه اون هم خود ساکنین مجتمع ناله و زجه های دختر سختکوش را شنیده اند و نجاتش دادند.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
خبر بعد از نزدیک به دو سال اعلام شده!
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
بهتره تیتر به دستگیر شدن فرد برمیگشت نه به موضوع آدم ربایی که مربوط به دو سال پیشه!!!
متحیر
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
دقت کردید .؟؟؟؟ تجسس به جایی نرسید.بچه رو هم ملت پیدا کردن.من الان 6 ماهه درگیر پیدا کردن یه مزاحم تلفنی ام. هنوز نتونستن پیداش کنن.دیروز رفتم گفتم نمی خواد خودتونوخسته کنید .من منصرف شدم.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
جواب و مجازات اعدام فوري است زيرا بعد چند سال علاف كردن مردم محازات تاثيري ندارد
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
یعنی اینقدر از خبرهای داغ خوشتون میاد که حاضرید خبر دو سال پیش را منتشر کنید
مجله فرارو